تحولات لبنان و فلسطین

لازم نیست خیلی اهل فیلم و سریال باشید تا نام «دل»، «مانکن»، «کرگدن» و... را شنیده باشید. تبلیغات این سریال‌ها این‌روزها همه جا را پر کرده است. تابلوهای تبلیغاتی، سایت‌های اینترنتی، کانال‌های تلگرامی، صفحه‌های اینستاگرامی و حتی سوپرمارکت‌ها و بقالی‌ها!

محمد تربت‌زاده/

لازم نیست خیلی اهل فیلم و سریال باشید تا نام «دل»، «مانکن»، «کرگدن» و... را شنیده باشید. تبلیغات این سریال‌ها این‌روزها همه جا را پر کرده است. تابلوهای تبلیغاتی، سایت‌های اینترنتی، کانال‌های تلگرامی، صفحه‌های اینستاگرامی و حتی سوپرمارکت‌ها و بقالی‌ها! این وسط احتمالاً شما هم خواه یا ناخواه به پوسترهای اغواکننده این سریال‌ها برخورده‌اید و حتی شاید هنگام خرید عدس و لوبیا از بقالی محلتان، وسوسه شده باشید یک قسمت از این سریال‌های پر رنگ و لعاب را بخرید. شاید هم به دلیل اشتراکی که در یکی از تلویزیون‌های اینترنتی داشته‌اید، وسوسه شدید «مانکن» و «کرگدن» را رایگان ببینید. اگر جزو دسته‌ای هستید که حتی یک قسمت از این سریال‌ها را دیده‌اند، به طور قطع فهمیده‌اید که در پشت تبلیغات خوش رنگ و لعاب، بازیگرهای اتوکشیده، دختر و پسرهای رنگ و وارنگ‌پوش و خوشحال، دل و قلوه‌ دادن‌های آبکی، موسیقی‌های متن دوریالی، روابط خارج از عرف و پلان‌هایی در لوکس‌ترین خانه‌ها و ماشین‌ها، چیزی جز قصه‌های بی‌منطق، تکنیک فاجعه‌بار، فرم پیش پا افتاده، کارگردانی ناشیانه و بازی‌های اعصاب خردکن و مهم‌تر از همه فخرفروشی به مخاطبی که دستش به هیچ‌کدام از اِلمان‌های لوکس و تجملاتی داخل سریال نمی‌رسد، وجود ندارد.

زباله‌های هنری

سابقه شبکه‌ نمایش خانگی برمی‌گرد به زمانی که «مؤسسه رسانه‌های تصویری» تصمیم گرفت لوح‌های فشرده فیلم‌های سینمایی را پس از اکران به خانه‌های مردم ببرد تا علاوه بر افزایش فروش فیلم‌، هوای مخاطب‌هایی که حال سینما رفتن ندارند را هم داشته باشد. هرچند در آن روزها به دلیل نبود قانون کپی رایت، همه می‌توانستند با پرداخت هزینه ناچیز، نسخه غیرقانونیِ ضبط شده از روی نسخه اصلی را بخرند، اما به دلیل استقبالی که از نمایش فیلم‌های سینمایی در شبکه‌خانگی شد، مسئولان تصمیم گرفتند تولید محصولاتی را کلید بزنند که خبری از اکرانشان در سینما نبود و تنها برای نمایش در شبکه‌خانگی ساخته می‌شدند. شورای پروانه ساخت و نمایش آثار ویدئویی هم همان زمان برای نظارت بر تولیدات شبکه نمایش خانگی تأسیس شد، اما به دلیل تفاوت فاحشی که میان ممیزی‌های سینما و تلویزیون با ممیزی‌های نمایش خانگی وجود داشت، تولید فیلم‌هایی با سطح کیفی به‌شدت پایین و دور از انتظار مخاطب با مضامین سطحی کمدی بالا گرفت. البته پس از بالا گرفتن اعتراض‌ رسانه‌ها و اهالی سینما، توجه وزارت ارشاد به شبکه نمایش خانگی کمی تا قسمتی بیشتر شد و و تولید فیلم‌های شانه تخم مرغی هم کاهش پیدا کرد، اما تنور داغ ساخت آن‌ها هیچ وقت سرد نشد و حتی حالا پس از گذشت بیش از یک دهه از آن دوران، ساخت سریال‌های شانه تخم مرغی که به قول مسعود فراستی فرقی با زباله ندارند، یک‌بار دیگر بالا گرفته و در میان تعجب رسانه‌ها و اهالی فرهنگ و هنر، این زباله‌های هنری، مورد استقبال عجیب و غریب مخاطبان هم قرار گرفته است!

تجارت هنری

شاید آن روزهایی که «قهوه تلخ»، «قلب یخی» و دیگر سریال‌های شبکه‌خانگی به دلیل مشکلاتی که بین عوامل سریال به وجود آمد، بدون هیچ سرانجامی ناتمام ماندند، خیلی‌ها حدس زدند که حتی اگر مخاطب یاد بگیرد نسخه‌های کپی‌رایت را از کلوپ‌های فروش فیلم تهیه نکند، باز هم شبکه‌خانگی به دلیل نبود روحیه حرفه‌ای در میان اهالی‌اش، هیچ وقت قرار نیست سروسامان بگیرد. بعدها اما زمانی که سریال‌های موفقی مثل «شهرزاد» و «شاهگوش» پا به شبکه نمایش‌خانگی گذاشتند و با فروش بی‌سابقه‌ای روبه‌رو شدند، این تصور در هم شکست و بسیاری از اهالی سینما به شبکه‌خانگی امیدوار شدند. هرچند هجمه‌های سیاسی و اقتصادی به سریال‌هایی مثل شاهگوش و شهرزاد، ماجرای ورود پول‌های کثیف به شبکه‌خانگی و کمپین‌های تحریم سریال‌هایی که از این طریق توزیع می‌شدند، شبکه‌خانگی را تاحدودی تحت تأثیر قرار داد اما جذابیت‌هایی مثل نبود ممیزی‌های سخت‌گیرانه‌ای که در سینما و تلویزیون مرسوم است، بسیاری از تهیه‌کننده‌های سینما را مجاب کرد با ریسک پذیری بالا، وارد شبکه‌خانگی شوند و پروژه تجارت هنری خودشان در این عرصه را آغاز کنند.

جای خالی سریال‌های ترکی و هندی

برخلاف تصورتان، آغاز پروژه سرمایه‌گذاری تهیه‌کننده‌های کله گنده در شبکه‌خانگی بدون پشتوانه فکری نبود. به گفته کارشناس‌ها، اهالی امروزِ شبکه‌خانگی پیش از ورود به این عرصه روی دو موضع مهم حساب باز کرده بودند. اول اینکه ممیزی‌های ارشاد و نظارت سفت و سخت بر سینما و صداوسیما در تمام این سال‌ها، مانع از پا گرفتن سبک‌های ترکیه‌ای و بالیوودی در سینما و صداوسیما شده بود. منظور کارشناس‌ها از سبک ترکیه‌ای و بالیوودی، نمایش روابط آزاد، نمایش کالاهای لوکسی که در اختیار عموم جامعه نیست و تکیه بر داستان‌های درام دور از واقعیت است. این کارشناس‌ها معتقدند طبقه متوسط در جامعه ما از لحاظ اقتصادی چیزی است توی مایه‌های طبقه متوسط در جامعه هند و ترکیه که چیزهایی مثل دورهمی دختر و پسرهای بی دغدغه در ویلاهای مجلل، شرکت‌های کاری لوکس که تمام کارکنانش کراوات می‌زنند و روابط عاشقانه تخیلی هیچ وقت جایی در زندگی‌اش نداشته و نخواهد داشت. به همین خاطر تماشای این مسائل در فیلم و سریال‌ها او را حسابی به وجد می‌آورد. اگر صحبت‌های این کارشناس‌ها را قبول کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که در چند دهه گذشته، مخاطب ایرانی برای پر کردن این خلأ، ابتدا به سمت سینمای بالیوود رفته و پس از آن هم به سریال‌های ترکیه‌ای شبکه‌هایی مثل «جم تی‌وی» جذب شده است. حالا اما انگار وقت آن رسیده بود یک نفر سریال‌های ترکی و هندی را بومی‌سازی کند و مخاطب ایرانی را پای نمونه وطنی سریال‌های مبتذل ترکی و هندی بنشاند. این وسط چه فضایی بهتر از شبکه‌خانگی که در آن نه خبری از ممیزی‌های سفت و سخت صداوسیما بود و نه غرغرهای منتقدهای سینمایی که انتظار داشتند کارگردانِ وطنی، همسطح با آلفرد هیچکاک و کوین تارانتینو برایشان فیلم بسازد!

کارشناس‌ها دلیل دوم تمرکز تهیه‌کننده‌های معروف روی شبکه‌خانگی را هم حضور سلبریتی‌هایی مثل محمدرضا گلزار می‌دانستند که فروش کار را تضمین می‌کردند. سلبریتی‌هایی که نه در قد و قواره کارهای درجه یک سینما بودند و نه حاضر به همکاری با صداوسیما می‌شدند.

عروسی 850 میلیونی

موج ساخت سریال‌های پر رنگ و لعاب و پر بازیگر تقریباً با «عاشقانه»، «رقص روی شیشه» و چند سریال دیگر آغاز شد. سریال‌هایی که یا به دلیل مشکلاتی که برایشان پیش آمد، ناتمام ماندند یا مثل «عاشقانه» داستانی خطی و کلیشه‌ای را در قالب مخاطب‌پسند امروزی و با حضور چهره‌های شاخص، برای هزارمین بار تکرار کردند و در کمال تعجب، بدون داشتن حتی یک فیلم‌نامه درست و حسابی، چندین میلیارد فروختند! موج اصلی سریال‌های شانه تخم مرغی اما با انتشار «ممنوعه» آغاز شد و با «مانکن»، «دل» و «کرگدن» ادامه پیدا کرد. موضوعات این سریال‌ها، پوشش بازیگرهایش، دیالوگ‌های عجیب و غریب و روابط بین شخصیت‌ها در این سریال‌ها اما آن‌قدر از چارچوب بیرون زد که حتی صدای کاربران فضای مجازی که معمولاً از این مسائلِ حاشیه‌ای استقبال می‌کنند، هم در آمد! در ادامه چند نمونه از توییت‌هایی که کاربران در انتقاد از این سریال‌ها منتشر کرده‌اند را می‌خوانید:«درحالی‌که چند هفته پیش گرانی بنزین صدای مردم رو درآورده بود، سریال دل منتشر شده و داخلش اعلام کردن که خرج عروسی دامادِ توی سریال، 850 میلیون بوده و چندین دقیقه از سریال‌هم به نشون دادن امکانات لوکس تالار عروسی و غذاهای عجیب و غریب گذشت. واقعاً نمایش زندگی سوپر لاکچری در شبکه‌خانگی برای مردمی که درگیر بحران اقتصادی هستن، با چه منطقی اتفاق می‌افته؟»

کاربر دیگری هم نوشته است: «امروز یه بچه دبستانی به محض ورود به سوپرمارکت دستش رفت روی قسمت جدید سریال مانکن. آخه محتوای مبتذل سریالی که رابطه خانم مسن پولدار با پسر جوون فقیر رو به نمایش می‌ذاره، واسه بچه دبستانی مناسبه؟ آینده اون بچه توی ذهنش با همین تصورات شکل می‌گیره»!

جامعه‌ بدون رؤیا

با وجود این اما احتمالاً از تعجب شاخ در می‌آورید اگر بفهمید سریالی مثل «مانکن» رکورد جذب مخاطب در شبکه‌خانگی را شکسته و بر اساس آمار، 95 درصد مخاطبانش هم از آن رضایت کامل داشته‌اند! اینکه چرا در سایه نبود نظارت درست و حسابی وزارت ارشاد بر شبکه‌خانگی، این سریال‌ها بدون داشتن فیلم‌نامه درست و حسابی، تکنیک مشخص، کارگردانی اصولی و بازی‌های حساب شده، میلیاردها تومان می‌فروشند و مخاطب را هم راضی نگه می‌دارند را احتمالاً باید در لا به لای صحبت‌های یکی از کارشناس‌های سینمایی به نام شاهین شجری کهن پیدا کنیم که در این‌باره می‌گوید:«این روزها سبد خانواده‌ها از جشن و شادی و تفریح و سفر و پیک‌نیک و چیزهایی از این دست خالی شده است. همه این موارد به نمایندگی از واقعیت در سریال‌ها انباشته می‌شود و طبیعتاً وضعیت هشداردهنده به وجود می‌آورد. حتماً باید روی این موضوع کار شود که چرا جامعه، خریدارِ تصاویر فیک و ساختگی می‌شود که ذره‌ای با واقعیت اطراف زندگی روزمره تناسبی ندارد؟ این سریال‌ها به نظر من نشان‌دهنده تصویر جامعه‌ای بدون رؤیاست که آدم‌های آن منتظرند هفته به هفته از سوپرمارکت محله همراه با نخود و لوبیا رؤیا هم بخرند».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.