حجتالاسلام مصطفی امینیخواه/
تصوری که ما در مورد درگیری حق و باطل داریم، این است که خاستگاه و معرکه این درگیری در فضای دنیا تعریف میشود؛ در حالی که با نگاهی عمیقتر، درگیریای که به دنیا میکشد، بروز و جلوه درگیری بسیار عمیقتر و پردامنهتر در عوالم بالاست. این دعوا همان دعوای لطیف و عمیقی است که در آن حدیث معروف به عنوان نزاع عقل و جهل و جنود این دو مطرح است؛ خداوند از بدو خلقت این دو را در نزاع با یکدیگر قرار داده است و همین جدال است که در عرصه ظاهری عالم، بروز پیدا میکند و دعوای امام حسین(ع) و یزید شکل میگیرد. سپاه امام حسین(ع) نمونه سپاه عقل است و اگر کسی برای خودش روزنه عقلانیت نگه داشته باشد، در نهایت به این سپاه منتقل خواهد شد.
در باطن عالم دعوای اصلی سر عبودیت و استکبار است. خداوند نیز فرموده از لحظه خلقت آدم نزاعها شروع شد و دشمن انسان، شیطان شد. عالم دنیا، عالم تزاحم و جدال است و همواره درگیری با شیاطین جن و انس وجود خواهد داشت. اصل دعوا در نفس ماست و این دو در این جبهه با هم درگیر هستند. ابزار جبهه شیاطین غفلت و ادوات فرشتگان و اولیا، ذکر و توجه به خداست. در دل ما معرکه و جنگ است و به این دو سلاح میرسند. عدهای نیز که از آنها به عنوان شیاطین انس نام برده میشود، کسانی هستند که ادوات شیطان در باطن آنها ثابت شده و خودشان نیز در عرصه بیرونی وارد معرکه شدهاند.
ویژگیای که سبب میشود فردی وارد جبهه مؤمنین شود، درک فقر او نسبت به خداوند تبارک و تعالی است. امیرالمؤمنین(ع) به دنبال این افراد بود و پیدا نمیکرد. فقر او نسبت به ذات باری تعالی سبب میشد تا پس از هر جنگ و قتالی ناراحت باشد که چرا شهید نشده است. چنین فردی حتی به زور مسئولیت میپذیرد؛ چرا که مراقبت از نفس و جنگهای باطنی او برای ماندن در این منصب و اجرای حق و عدالت شدت میگیرد. توان مدیریت جنگ را کسانی دارا هستند که در جنگ درون موفق شده باشند. از جنگ آمده بودند که پیغمبر(ص) فرمودند مرحبا به کسانی که جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اکبر را فراموش نکردند.
جهاد اکبر همان منازعه درون دل و باطن ماست. اینکه حضرت فرمود ضربه علی(ع) در روز خندق از عبادت جن و انس بالاتر است به این خاطر است که سلاح درونی علی(ع) یعنی آه و فقر او نسبت به خداوند، آهن شمشیر را صیقل میدهد و آن را برندهتر میکند؛ اینجاست که دیگر این ضربه را انگار خدا میزند. ما باید با این توجه در مقابل دشمن بایستیم که اگر تیری نیز شلیک میکنیم، خداوند آن را پرتاب و هدایت میکند. به همین خاطر خداوند میفرماید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَیٰ»؛ خداوند آنها را میکشد؛ یعنی مؤمن مهره خداوند میشود. حضرت امیر(ع) نیز به مالک همین توصیه را میکند که خدا باید کار شما را کار خودش به حساب آورد تا تبدیل به کار خدا شود. یکی از تهدیدهای خدا این است که «وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَی نَفْسِهِ»؛ کار را به خودت واگذار میکند. این است که رزمندگان ما با دست خالی خرمشهر را فتح میکنند و بعد امام(ره) میفرمایند این کار را خدا انجام داد. آن حال امام(ره) اگر نبود کارها پیش نمیرفت. رهبری نیز در جواب شهید خوشلفظ که در مورد آرامش و اطمینان خاطر پرسیده بود، فرمودند که من همه را به خدا سپردم؛ امام کسی است که این فقر جلو چشم اوست. از امام هادی(ع) میپرسند که چطور شما متوجه امامت خود شدید؟ که ایشان پاسخ میدهند با شهادت پدرم حسی به من دست داد که انگار موجودی ضعیفتر از من در عالم وجود ندارد؛ یعنی خداوند همه عالم را میخواهد به دست کسی بسپارد که دستی جز خدا پیشروی خود نمیبیند.
نظر شما