قدس آنلاین: فیلم «پدران» در همدان میگذرد. منتظریم ببینیم هدایت هاشمی که لهجۀ یزدی را در «یه حبه قند» خوب درآورده، اینجا هم لهجۀ همدانی را باورپذیر به گوشمان برساند؛ اما این انتظار به بار نمینشیند. بهجز شخصیت معلم که با لهجهای نسبتاً یکدست حرف میزند، شخصیتهای دیگر در لهجه لنگ میزنند.
داستان «پدران» با سوگی سنگین آغاز میشود. در چنین موقعیتی، آه و نالۀ داغدیدگان میتواند زبانی تازه و پربار پیدا کند. مثلاً در روستای ما، مهنه، خانواده و نزدیکان کسی که تازه درگذشته، اندوه خود را در قالب دوبیتیهای جانسوز ابراز میکنند. اما در صحنههای سوگواری «پدران»، از دریغگوییِ مادر در قالب لهجه و آدابورسوم محلی خبری نیست. در دیالوگهای شخصیت روستایی و نیز شاهد باجگیر صحنۀ تصادف هم چندان نشانی از لهجۀ درست به چشم نمیخورد. البته، شنیدن واژۀ «بازارگوسفندی» از زبان شاهد دیگر که لهجه را نسبتاً خوب درآورده، غنیمت است.
اما چرا اینقدر بر درستیِ لهجهها در فیلم تأکید میکنیم؟ سینما همچنانکه تاریخچهای از فرهنگ و سیاست و اقتصاد جامعه را ثبت میکند و به دست آیندگان میرساند، پیشینۀ زبان را هم به آنها میشناساند. در جامعۀ ما که اطلاعات خود را بیشتر از تصویر میگیرد تا کتاب، وظیفۀ سینما در حفظ و شناساندن زبان فارسی و زبانها و لهجههای پهنۀ وطن فارسی دوچندان میشود. از سوی دیگر، دنیای رسانه، خواسته یا ناخواسته، در کار یکدستسازیِ لهجههاست. مردم ما تحتتأثیر رسانه، روزبهروز بیشتر میکوشند تا لهجۀ خود را به لهجۀ پایتخت نزدیک کنند که اگر نکنند، خود را در میان گویشوران روزافزون لهجۀ معیار، وصلۀ ناجور احساس میکند. سینما میتواند لهجهها را از مرگ و فراموشی و کمرنگشدن نجات دهد.
انتهای پیام/
نظر شما