قدس آنلاین: یکی از نکات مهم در آثار جشنواره فیلم فجر امسال توجه فیلمسازان به اقلیمهای مختلف ایران بود به طوری که ردپایی از بومهای شرق، غرب، جنوب و شمال ایران در فیلمها دیده میشد. قصههای بسیاری در دل زیستبوم اقوام ایرانی نهفته است، قصههای جذابی که با لوکشینهای چشمنواز، دست فیلمساز را در فضاسازی و پرداخت فیلم بازمیگذارد.
نیکی کریمی در «آتابای» از ظرفیتهای شمال غرب ایران برای فیلم جدیدش استفاده کرد و توانست قابهای زیبایی را در لوکیشن کوهستانی آن منطقه ثبت کند. در واقع فضای آن منطقه ظرفیتهای بصری بالایی برای فیلمسازی دارد که کریمی در تجربه جدیدش تلاش کرده از آنها بهره ببرد. مرتضی فرشباف نیز که زاده گنبدکاووس است و شناخت خوبی از منطقه ترکمنصحرا و عادات و رفتار مردمانش دارد، در فیلم «تومان» به طبیعت بکر شمالشرق ایران پناه برده است.
محمدحسین مهدویان هم فیلم «درخت گردو» را در اقلیم وحشی و زیبای کردستان ساخته که روایتگر داستانی واقعی از غمی سنگین در تاریخ معاصر ایران است. مهرداد خوشبخت که خودش بچه جنوب است، فیلم «آبادان یازده ۶۰» را در زادگاهش فیلمبرداری کرده است. بهمن ارک و بهرام ارک هم که جزو فیلماولیهای جشنواره امسال بودند، فیلمی در ژانر وحشت و برگرفته از افسانههای بومی و کهن ایرانی ساختند که فضای آن در روستایی از توابع آذربایجان شرقی میگذرد.
اقلیم و زیستبوم در این آثار، خط پررنگی دارد و قابها الزاماً در نماهای بسته گرفته نشده است. طراحی صحنه و لباس در این مناطق که متناسب با بوم و جهان فیلم باشد، کار آسانی نیست و دردسرهای آن بیشتر از ساخت فیلمهای آپارتمانی و تهرانی است.
نکته مهم دیگر در ساخت این آثار علاوه بر توجه به عادات و رفتار مردم بومی آن منطقه که قطعاً فرهنگ و رفتار پایتختنشینها را ندارند، زبان یا لهجه شخصیتهای فیلم است.
در شهرهایی که مردم زبانی غیرازفارسی دارند اعم از ترکی، کردی، لری، ترکمن و عربی، فارسی صحبت کردن مردم آنجا با شهرهایی که لهجه دارند، بسیار متفاوت است. مثلاً ترکهای بومی یا کردهای بومی که سالها در منطقه خودشان زندگی کردهاند و الزامی به فارسی صحبت کردن نداشتند، فارسی را به سختی صحبت میکنند. همان طور که قادر در فیلم «درخت گردو» به وقت فارسی حرف زدن چندان مفهوم و سلیس صحبت نمیکند و دیالوگهای ابتدایی فیلم که به زبان کردی و با زیرنویس است، برای مخاطب آزاردهنده و مزاحم نیست. در فیلم «پوست» هم تمام فیلم به زبان ترکی و زیرنویس است که اتفاقاً با توجه به فضای دلهرهآور فیلم که افسانههای بومی را از دل مردمانش بیرون کشیده، بومی صحبت کردن بازیگران، فیلم را به مرزهای واقعیت نزدیکتر میکند.
هادی حجازیفر هم در فیلم «آتابای» که علاوه بر بازیگری، نویسندگی ایده کارگردان را برعهده دارد، به دلیل تسلطش به زبان ترکی، نه فقط دیالوگها که فضای فیلم را متناسب با بوم آن منطقه درآورده است. در نشستخبری فیلم «آتابای» یکی از پرسشها درباره زبان فیلم و اعتراض به آن بود که این اعتراض موجب شد حجازیفر از کوره دربرود و گمان ببرد که توهین به زبان ترکی شده است. کاری به لحن یا غرض پرسشگر نداریم که پرسیده بود چرا در یک فیلم فارسی از زبان غیرفارسی استفاده شده است، این پرسش از اساس دچار اشکال است، زیرا جهان فیلم و زیستبوم فیلم، زبان فیلم را تعیین میکند. فیلمی که در منطقه ترکنشین یا کردنشین با فضا و روایتی بومی ساخته میشود مگر میتواند زبانفارسی داشته باشد؟ مگر مردم آن منطقه با هم به زبانفارسی صحبت میکنند؟ مگر زیرنویس شدن دیالوگها جزو ضعفهای یک فیلم به شمار میرود؟ اینکه بازیگری بتواند زبان بومی یک منطقه را به درستی صحبت کند به طوری که فضای فیلم از یکدستی خارج نشود، جزو امتیازات آن فیلم و توانمندی بازیگر به شمار میرود نه ضعفش. اتفاقاً یکی از نقاط ضعف «تومان» تلاش شخصیتهای ترکمن فیلم برای فارسی صحبت کردن بود که لهجههایشان تهرانی از آب درآمد تا لهجه ترکمنی که بناست فارسی حرف بزنند. بازیگر نقش زن فیلم که پردیس احمدیه ایفاگر آن بود، به جز لباس ترکمنی هیچ نشانهای از یک دختر ترکمن نداشت و لهجه تهرانیاش توی ذوق میزد. بازیگران اصلی فیلم فرشباف، ترکمن نبودند و شاید راحتترین کار ممکن برای کارگردان، فارسی حرف زدن آنها بود تا اینکه قرار باشد ترکمنی صحبت کنند و زیرنویس شود. اگرچه در فارسی صحبت کردن هم لهجه بازیگران کاملاً گیج میزد و در صحنههایی فارسی را با لهجه تهرانی صحبت میکردند تا لهجه یک غیرفارسی زبان.
شاید یکی از دلایل اعتراض به فیلمهای غیرفارسی زبان این دوره از جشنواره را کمکاری فیلمسازان دانست، آنقدر فیلم ایرانی به زبان اقلیمهای مختلف کم ساخته شده که ساخت فیلمهایی به زبانهای بومی، صدای اعتراض عدهای را بلند میکند، یعنی یک امر طبیعی و معمول در جهان فیلم برایشان غیرمعمول به نظر میرسد.
نظر شما