اندیشه/ افتخاری/
به وجود آمدن بحرانهای مالی و اقتصادی در جهان سبب شده دوباره اندیشمندان به راه فرار از سرمایهداری بیندیشند؛ راه فراری که اشتباههای تجربه شکستخورده سوسیالیسم را هم تکرار نکند. این در حالی است که به نظر میرسد سالها پیش متفکران اسلامی از جمله شهید صدر به این راه سوم فکر کرده و نظریاتی را ارائه دادهاند. برای بررسی ویژگیهای رویکرد اسلامی شهید صدر با دکتر حمیدرضا مقصودی، پژوهشگر حوزه اقتصاد گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
آقای مقصودی! نظریات شهید صدر چه رویکردی را نسبت به دو مکتب اقتصادی بزرگ دنیا یعنی لیبرالیسم و سوسیالیسم اتخاذ میکند؟
عدهای زمانی که میخواهند شهید صدر را تفسیر کنند، میگویند شهید صدر دنبال اقتصاد مختلط است. یعنی هم از آموزههای لیبرالیسم و هم از آموزههای سوسیالیسم استفاده کرده، آن دو را با هم ترکیب و سعی کرده در معرض آزمون دینی قرار دهد. سپس آن بخشهایی که از منظر اسلامی مناسب است را با عنوان اقتصاد اسلامی مطرح کرده است. این یک تلقی رایج و البته کاملاً اشتباه از شهید صدر است. این تلقی، شهید صدر را در سطح اندیشمندی قرار میدهد که یک غربال دستش گرفته است و اندیشهها را از درون آن غربال رد میکند. آنهایی که رد میشود را میپذیرد، بقیه را رد میکند. اما در واقعیت شهید صدر، نگاه استقلالی و کاملاً متفاوت از نگاههای مرسوم به اندیشه و شیوه ارائه بحث دارد. ایشان نگاهی فقاهتی در عرصه اندیشه اقتصادی دارد که اساس این اندیشه، مذهبالاقتصادی است. این اصطلاح هم به اشتباه در فارسی مکتب اقتصادی ترجمه شده است؛ چون مکتب در عربی مدرسه میشود، اما مذهب همان دین، منشأ و روش است نه مدرسه. شهید صدر میگوید ما دنبال مذهب اقتصادی اسلام هستیم؛ یعنی شیوهای که اسلام برای زندگی اجتماعی ایجاد کرده است. از همین جمله پیداست ایشان بهدنبال آن نیست که یک صافی بگذارد مقابل اندیشه لیبرالیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم و بخشهایی را که به درد میخورد انتخاب کند. خیر! شهید صدر دنبال یک ابداع است. حتی این ابداع هم به روشی صورت میگیرد که در مکاتب دیگر نیست؛ یعنی به روش فقاهتی و تفسیری.
در آثار ایشان بیشتر با مثالهای ناشی از تفکر سوسیالیسم مواجه هستیم، دلیل آن چیست؟
شهید صدر در زمانی نظریهپردازی میکند که در عراق حزب بعث حاکم است. سوسیالیستها در آنجا نظریهپردازی کرده و فضای حاکم را به دست گرفتهاند و طبیعتاً ابتلای شهید صدر هم ابتلای سوسیالیسم است. یعنی مثالهایی میزند که با فضای اقتصادی زمانه خودش مفاهمه ایجاد کند. این مثالها عدهای را به اشتباه انداخته است که بگویند گرایش شهید صدر به سمت نگاه سوسیالیسم بوده است. این هم از انحرافاتی است که درباره نگاه شهید صدر وجود دارد. شهید صدر مسیر مستقلی را از این دو مسیر فکری رایج انتخاب میکند. مسیری مبتنی بر این اندیشه که اسلام دین کاملی است و بر همین اساس منشأ، روش و مذهب مناسبی را برای زندگی افراد ترسیم میکند. نگاه ایشان در عرصه فقه و اصول عملیه، مبتنی بر حق طاعه است. به این معنی که خداوند حق طاعت بر بنده دارد، یعنی حتی اگر شرایطی باشد که شک کند تکلیفی که دارد انجام میدهد خواست خدا هست یا نه، باید به نحوی احتیاط کند که حتماً خواست خدا برآورده شود، بر خلاف نگاه براعتی آن روزها که البته همچنان هم حاکم است. شهید صدر در بحث اندیشه هم به این حق طاعه پایبند است. یعنی میخواهد به گونهای عمل کند که حتماً سیطره ربوبیت را در تفکر اقتصادی داشته باشد. بنابراین طرح اندیشه مذهب اقتصادی شهید صدر، با یک رویکرد استقلال کامل از لیبرالیسم و سوسیالیسم، کاملاً درون اندیشه دینی است. البته گاهی هم شهید صدر در برخی از کتابهایشان مثل کتاب فلسفه ما نقدهای جدی به اندیشه لیبرالیسم و سوسیالیسم مطرح میکند. نقدهای مربوط به لیبرالیسم خلاصهتر عنوان میشود چون این اندیشه آنقدر سست است که زدنش هم کار خاصی نمیخواهد. ولی اندیشه سوسیالیسم پیچیدگی بیشتری دارد. شهید صدر بخشی از انرژی را به نقد این دو مکتب معطوف میکند، اما دنبال این نیست که اندیشه مختلطی را ترسیم کند.
امروزه با توجه به شرایط جهانی، اقتصاد ما ناچار است به یکی از دو مکتب روی بیاورد یا میتواند راه سومی را انتخاب کند؟
بیشک راه سوم؛ چون اندیشه انقلاب اسلامی اندیشه دیگری است. فلسفه سیاسی شهید صدر، یک فلسفه سیاسی مستقل از فلسفههای سیاسی دموکراتیک و دیکتاتوری است. همینطور اقتصاد هم کاملاً مستقل از اینهاست. اینکه ما تصور کنیم لیبرالیسم یا نئولیبرال یک علم و دانش است که برای بشر طراحی شده و ما هم باید خوبیهایش را بگیریم در نگاه شهید صدر مطرود است، چون شهید صدر از یک ابرواژه با عنوان مذهب اقتصادی استفاده میکند و میگوید لیبرالیسم خودش یک مذهب اقتصادی است. اگر مذهب اقتصادی را ترجمه کنیم، میشود دین لیبرالیسم، دین سوسیالیسم که هر کدام خودش یک دین است. آنها بر اساس اندیشه دینی خودشان بازار سرمایه طراحی میکنند. هدف آن بازار سرمایه مبتنی بر نظریه اعداد بزرگ و تجمیع پولهای خرد به نفع انباشت سرمایه است. این دینی است که بنیاسرائیل دنبالش هستند یعنی دین سرمایهداری. وقتی منشأ سوسیالیسم را مرور میکنیم خیلی واضح میتوانیم کلبیون را ببینیم که در ۱۷۰۰ سال پیش در منطقهای از اروپا بر اساس زهد خاصی، نظریهپردازی میکرده است. اینها دینهایی هستند که جلوههای امروزی پیدا کردهاند. این جلوهها میشود بازار سرمایه، وال استریت، بازار ارز لندن و ... شهید صدر میگوید دین ما باید نهادهای خاص خودش را داشته باشد. در کتاب البنک اللاربوی تأکید میکند، اگر بخواهیم مبتنی بر نگاه جامعه دینی عمل کنیم چیزی به اسم بانک نخواهیم داشت. اما از باب اینکه امروز گرفتار ابتلای زمانه بانکداری شدیم، تغییراتی را در بانک ایجاد میکنیم که ضررهای آن مقداری کمتر شود. ولی نگاه ایدهآل شهید صدر یک نگاه، مکتب و منشأ مستقل است. ایشان عقیده دارند دین اسلام قدرت پردازش چنین نظمی را دارد، این گونه نیست که دین از طراحی یک نظام اقتصادی، سبک زندگی و نهادسازی مبتنی بر خودش عقیم باشد.
چرا این اندیشه هنوز به ثمر نرسیده است؟
این اندیشه بعدها توسط شاگردان شهید صدر ادامه پیدا نکرد؛ یا شاگردان شهید صدر این نبوغ و اساس اندیشه شهید صدر را درنیافته بودند یا چون این اندیشه غریبی در فضای حوزه علمیه بود، شاگردان هم از اندیشه ایشان دست برداشتند که در حوزه علمیه مطرود نشوند؛ ولی الحمدلله سالهای اخیر دوباره اندیشه شهید صدر دارد حرکت و حتی نهادسازی میکند. این نشان از این دارد که این اندیشه یک اندیشه بارور است. این یکی از خصوصیات اندیشههایی است که میتوانند آیندهساز باشند.
در نظر شهید صدر مالکیت نامحدود ممنوع است
اسلام نه مالکیت نامحدود سرمایهداری را میپذیرد، نه عدم مالکیت نظام سوسیالیستی را. نظام مالکیت تعلقات در نگاه اسلامی کاملاً اختصاصی است. یعنی این طور هم نیست که بگوییم اسلام بین سرمایهداری و مارکسیسم است. اسلام در مواردی عدم مالکیت را تجویز میکند، مثل مالکیت بر زمین؛ که شهید صدر میگوید در این مورد باید عدم مالکیت جاری شود. در مواردی هم مالکیت تمام قائل است، مثل مالکیت فرد بر اشیائی که در زندگی خود از آنها استفاده میکند. بنابراین اندیشه شهید صدر مبتنی بر مالکیت محدود و مقید بر احکام شرعیه است نه یک مالکیت بینابینی بین سرمایهداری و سوسیالیسم. اصل کلی ۴۴ به این شکل که امروز بیان میشود - که حتی این بیان با سیاستهای نظام هم متفاوت است - پذیرفته شده نیست. در مواردی که مالکیت عامه است مثل انفال، شهید صدر هرگز مالکیت خصوصی را نمیپذیرد و با آن مخالفت میکند. در نهایت شهید صدر طرحی از جامعه عادلانه با عنوان «جامعه متوازن» ارائه میدهد که مردم در آن اختلاف سطح زندگی دارند. یعنی فرض کنید شما به عنوان خبرنگار یک سطحی از زندگی را دارید که با سطح زندگی مدیر مسئول روزنامه، متفاوت است. ولی این تفاوت در نگاه اندیشهای شهید صدر نباید آنقدر باشد که به آن اختلاف طبقاتی گفته شود. شما در تهران اگر از میدان راهآهن تا تجریش بروید ۷-۶ طبقه مختلف را میبینید، این یعنی زندگیها مربوط به طبقات مختلف است. شهید صدر با اختلاف درآمد بسته به تلاش، مخالفتی ندارد ولی با اختلاف طبقاتی بهشدت مقابله میکند. شهید صدر میگوید این اختلاف طبقاتی ناشی از مالکیت نامحدود است. این مالکیت باید حد بخورد!
نظر شما