تحولات منطقه

۲۷ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۵:۴۹
کد خبر: ۶۹۷۱۴۷

وقتی ولی نباشد، «من» جای آن می‌نشیند، وقتی اراده ولی نباشد هم، اراده من! اینجا است که ظاهربینی و شهوت پرستی به هم می رسند.

ظاهرپرستی؛ این قسمت شهوت زیارت
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

چنان محبوسِ این محسوس گشتی / ‌ که از عقل و خرد مأیوس گشتی (ملاصدرا(

۱. برای اهل باطن، تمام دین کلمه‌ای بیش نیست. آن یک کلمه ولایت است. در این مرتبه پروردگار هم از همین باب بر مؤمن تجلی می‌کند: «الله ولیُّ الذین آمنوا…». وقتی دین توانست باطن خود را اظهار کند، می‌توان آن دین را خلاصه کرد، چون اساس سخن به دید آمده است. تا اساس سخن اظهار نشده باشد، سخنی شنیده نخواهد شد. جایی که در آن حرف و حدیث زیاد است، در حقیقت سخنی در میان نیست. هیاهو و سروصدا، اساسِ حرف را می‌پوشانند. بعد از مدتی، حرف‌ها بی‌اساس خواهند شد، ولو فراوان باشند... د. اساس که از دست رفت، جهت‌گم خواهد شد.

۲. برای ظاهربینان، دین مجموعه‌ای از گزاره‌ها و احکام و اجزا متکثّر است. این جماعت، وقتی اسلام را قصد می‌کنند، از کوتاه نگهداشتن سبیل تا تقید به نماز اول وقت، از تقید به روایات لعن و سبّ خلفا تا زیارت سیدالشهداء را به یک اندازه، مقدس می‌دانند. اولویتی درکار نیست!! برای اینها اسلام چیزی است همچون «گونی» که همه این احکام و اجزا متکثر در آن موجود است. پس همه ما باید به همه این‌ها عامل باشیم!! باطن و اصل و اساسی هم درکار نیست، جهتی هم در میان نیست تا تقدّم و اولویتِ این کثرتِ ناهمگون را معلوم کند! در این گونی هیچ چیز معلوم نیست، در این وضع اصلاً علمی درکار نیست که بخواهد معلومی درکار باشد!

.

ظاهر بینِ نازک دل، به همین کثرت‌ها دل می‌بندند. از نگاه او دین که چیزی غیر از همین «لحظات دوست داشتنی زیارت و لعن خلفا و فحش‌دادن به سنی‌ها» نیست. او به همین چیزها دل می‌بندند و دوستشان می‌دارد. این دینداری باطنی ندارد که در آن‌باطن، چیزی هماراده ولیّ محبوبِ‌متدیّنین باشد!! اصلاً ولایتی درکار نیست که‌بخواهند اراده آن ولیّ را بر اراده‌خود مقدم بدارند. باطنی نیست و معنایی نیست. تنها چیزی که هست، شهوتی است کور، به این لحظات متکثر دوست‌داشتنی!! شهوت زیارت! شهوت لعن‌کردن!!

جایی که خواست ولیّ ملغی شود، چون ولیّ اعمال ولایت کند، اولویت‌ها را معلوم کند و منطق و عقلانیتی به این اعمال و ثواب‌های متکثر بدمد. ولیّ نیست، اراده ولیّ هم نیست. وقتی ولی نباشد، «من» جای آن می‌نشیند، وقتی اراده ولی نباشد هم، اراده من! اینجا است که ظاهربینی و شهوت پرستی به هم می رسند. ظاهربینی همواره ملازم شهوت پرستی، از این رو است که ملاصدرای شیرازی در رساله معروف خود به نام سه اصل (رساله‌ای که علیه فقهای ظاهری) نگاشته شده، ابیات و آیات و جملات فراوانی را به نکوهش «شهوت پرستی» و «خودپرستی» اختصاص داده است.

اگر امر ولی چنین باشد که حفظ جان و سلامت مسلمین بر این زیارت ظاهری اولیٰ است، در این نقطه اهمیتی ندارد. چون ظاهربین کوردل، شهوتش میل زیارت دارد! اگر امر ولی بر این باشد که با عامّه (اهل‌سنت) می‌باید مجامله کرد، باز هم این مطلب اهمیتی ندارد، چون شهوت اهل‌ظاهر، میل دارد به خلفا فحاشی کند.

جماعتی که روز گذشته اقدام به شکستن ابواب مطهر حرم اهل بیت (علیهم السلام) نمودند، ابداً شیعه نیستند. اینا شهوت‌پرستانی‌بودند که از سدباب شهوت‌پرستیشان به رنج و سختی افتاده بودند.

باید در این واقعه تأمل کرد. ما به عینه جماعتی را دیدیم که صراحتاً امر اولیا الهی (اوامری را که در قواعد و اصولی کلی روایی شیعه مضبوط است) را دور انداختند و مشتاقانه کالبد جسمانی حرم مطهر را قصد کردند. امر خدا را تعطیل کردند تا شهوت خودشان به زیارت تعطیل نشود!! أفرأیتَ من اتخذ إلهه هواه؟» آیا ندیدی کسی را که شهوتش را بجای خدا نشاند؟

۳. تأمل ما البته نباید به یک محکومیت صرف تمام شود! خطاب ملاصدرای شیرازی در این رساله «دانشمند عزیز و متکلم خودپسند» (مقدمه. بند ۱۰) است. صدرا ظاهربینی را در میان علما می‌جوید و این نقطه تأمل مهمی است. او درک فقهایش زمانش از فقه را عامل این ظاهرگروی می‌داند، و فقهی که میباید مودی به معرفت نفس باشد را، در زمانه اش محدود به احکام حیض و نفاس می‌یابد. او در ادامه به تندی علمای اهل ظاهر را مصداق «بل هم اضل» می‌خوانند و ایشان را شایسته لباس پیامبر نمی‌دانند؛

دد و دام را ره به معراج نیست

سر خوک شایسته تاج نیست

وقایع دیروز در شهر قم و مشهد رخ داد. دو شهری که هر دو نماد و نمود علم شیعی هستند. چطور این اقدامات در این شهرها ممکن شده است؟ آیا میان علوم رسمی حوزه و فضایی که امروز در حوزه‌های علمیه شیعه هژمونی دارد، و این اتفاقاً به کلی نسبتی در کار نیست؟ ممکن است با طرح «دلارهای انگلیسی» بتوانیم نحوه انتشار این گفتار ظاهری را توضیح دهیم، اما نفس «تولید» این «گفتار» چطور ممکن شده است؟ «استعداد» شیوع و کنش این گفتار از کجا پیدا شده؟ کدام گفتار علمی در حوزه‌های علمیه‌ای شیعی بستر تولید و نیروی این گفتار ظاهری است!؟ اگر دلارهای انگلیسی یک روز به کلی قطع شود، آیا این گفتار هم به انتها می‌رسد؟ وقتی ملاصدرای شیرازی عالمان علوم رسمی حوزه را با «فقد ضل ضلالا بعیدا» توصیف می‌کرد، هنوز خبری از این دلارها نبود. آن زمانی که عده‌ای مرحوم امام و علامه طباطبایی را به اهلیتی که در فهم بواطن دین یافته بودند، خبری از جریان موسوم به شیرازی‌ها نبود.

به نظر می‌رسد، تقلیل کل مسئله به جریان شیرازی‌ها، به طور کل یک کژفهمی و خود یک ظاهربینی پیشرفته باشد. ما باید نیرو و جوهره گفتار اهل ظاهر را بشناسیم و بفهمیم این نیرو از کدام لحن علمی ارتزاق می‌کند. ما باید به طور جدی در خصوص مواجهه «نهاد رسمی علم شیعه» با «روح تشیّع» تأمل کنیم و باید پذیرفت که ما با یک گفتار مواجهیم، نه صرفاً یک رذیله اخلاقی.

منبع: liv

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.