به گزارش قدس آنلاین، در نخستین روزهای اسفندماه مردم ایران مثل بسیاری از مردم دنیا با پدیدهای روبهرو شدند که شاید پیش از آن برایشان خیلی قابل درک نبود. کووید۱۹ یا کرونا مهمان ناخواندهای بود که تمام برنامههای شب عید مردم ایران را برهم زد. با شیوع این بیماری در اسفندماه رسانهها و مسئولان سعی کردند تا مردم را به خانه ماندن دعوت کنند؛ اما واقعا کسی نمیدانست که این امر شدنی است و آیا میشود مردمی که یک سال انتظار عید، مسافرت و دید و بازدید خانواده را کشیدند در خانهها نگه داشت. همه چیز مبهم بود؛ اما باز هم در این اتفاق ناگوار مردم جلوتر از مسئولان حرکت کردند و شخصیتهایی فرهنگی و شناخته شده تمام تلاش خود را انجام دادند تا مردم را در خانهها نگه دارند. البته دولت هم با کاهش ساعت کاری ادارات، دورکاری کارمندان، کاهش زمان طرح ترافیک، اهدای اینترنت رایگان و پخش برنامههای مفرح از صداوسیما و پایگاههای اینترنتی پخش فیلم تلاش کرد تا شرایط در خانه ماندن را برای مردم فراهم کند. با همه این تفاسیر ما در این گزارش قصد داریم تا نگاهی به عملکرد اهالی ادبیات بیندازیم تا ببنیم اهالی ادبیات چه برنامهای برای روزگار کرونا و قرطینه داشتند. در این گزارش با محسن فرجی، نویسنده و روزنامهنگار و آرش شفاعی، روزنامهنگار و شاعر همکلام شدیم.
تنوع موضوعی
اگر شما هم مثل من مشتری پروپاقرص شبکههای مجازی در تعطیلات عید و قرنطینه بوده باشید، حتما چشمتان به برنامههای متنوعی که اهل قلم در روزگار کرونا داشتهاند، خورده است. از جلسه شبشعر و شعرخوانی و داستانخوانی گرفته تا معرفی کتاب و برگزاری کارگاههای ترانه، شعر و داستاننویسی. حتی برخی افراد درصد غلظت خلاقیتهای خود را کمی بیشتر کردند و در این روزها بحثهای تخصصی شعر و داستان راهانداختند. از این منظر میتوانیم بگوییم که برنامههای متنوعی در روزگار قرنطینه در فضای مجازی برگزار شد اما آیا به غیر از المان کمیت (یعنی تعداد برنامهها) شاهد خلاقیتی در کیفیت برنامهها هم بودیم؟
محسن فرجی، نویسنده و روزنامهنگار در رابطه با خلاقیتهایی که اهل قلم در این زمینه داشتند به ایبنا گفت: «به نظر من اهالی ادبیات در این زمینه فاقد ابتکار، خلاقیت و نوآوری ویژهای بودند و نتوانستند برای این ایام کاری در جهت کتاب و کتابخوانی و برای ادبیات انجام دهند.»
پویشها
بازار پویشها (کمپین) در این دوران بسیار داغ بود. از پویش دوباره خواندن کتابهای جذاب و قدیمی تا معرفی کتابهای دوست و آشنا و پویش عکس سیاه و سفید و این اینکه چهرهمان بیشتر شبیه مردمان کدام سرزمین است یا فوتبالیست و تیم محبوبمان کدام است. همانطور که میبینید همه چیز در این دوران با هم قاطی شده است و خیلیها وظیفه خود را فراموش کردند. البته خلاقیتهای کمی مثل مسابقه نوشتن هایکو با اسم کتاب یا معرفی نویسنده و کتاب برتر در ژانرهای مختلف هم داشتیم؛ اما واقعیت این است که هیچ کمپین (پویش) جدیدی که بتواند سر و صدا کند شکل نگرفت و این نشان داد که خلاقیتهای ما در حوزه نشر بسیار ناچیز است و شاید به همین دلیل است که جنسمان در روزگار عادی هم جور نیست و مشتری نداریم. حال اگر این برنامهها را حتی با اینفلوئنسرهای ایرانی ساکن ترکیه هم مقایسه کنیم، میبینیم که نتیجه بازی اینفلوئنسرهای فضای مجازی با اهل قلم مثل نتیجه بازی ایران با مالدیو یا کامبوج است.
آرش شفاعی، شاعر و روزنامهنگار در این رابطه به ایبنا گفت: «به نظرم نه تنها اهل ادبیات بلکه اغلب کسانی که به موقعیت و وضعیت ساکن و ثابت پیش از این عادت کرده بودند، غافلگیر یا بهتر بگویم درمانده شدند. این وضعیت جدید نشان داد که ادبیات ما و از آن بیشتر و مهمتر صنعت نشر ما باید به واقعیتهای جهان جدید تن بدهد. باید بپذیرد عادتهای پیشین خود را کنار بگذارد و به سمت مجازی شدن و دیجیتالی شدن به صورت واقعی و نه تصنعی و تزئینی پیش برود.»
رسانه ملی بازنده بزرگ ادبیات در قرنطینه
در این مدت برنامههای کتابی تلویزیون بیش از هر زمانی میتوانست موثر واقع شود اما از آنجایی که جای چنین برنامههایی در شرایط حساس همیشه خالی است؛ این بار هم فضای مجازی در یک بازی از پیش برنده، توانست همه توان حوزه کتاب را در دست بگیرد و به تنها رسانه کتاب تبدیل شود و متاسفانه هیچ برنامه موفقی در این شرایط روی آنتن نرفت. در این ایام شاهد حضور بازیگران، ورزشکاران و خوانندگان درجه چندم در رسانه ملی بودیم و چشممان به تلویزیون خشک شد اما نه نویسندهای آمد، نه شاعری و نه مترجمی و به جرات میتوان گفت که رسانه ملی برای حضور اهالی قلم و ادبیات در روزگار کرونا هیچ برنامهای نداشت. البته در بررسی رسانه ملی بحث رادیو از تلویزیون جداست.
فرصتسوزها
روزگار قرنطیه و تمرکز مردم روی فضای مجازی بهترین فرصت بود تا نویسندگان، شاعران و مترجمان بتوانند به معرفی بهتر کتاب بپردازند و به نوعی مردمی را که همیشه ادعا میکنند وقتی برای مطالعه ندارند، با کتاب آشتی دهند؛ اما به جرات میتوان گفت که هیچ استفادهای از این فرصت نکردیم و با باز کردن صفحه هر نویسنده میتوانستیم متوجه شویم که بی برنامگی در عملکرد اهل قلم موج میزد و شاید به همین دلیل نهتنها خیلی از اهالی قلم نتوانستند مخاطبی جذبی کنند، بلکه خیلیها به دلیل پخش زنده (لایو) گاه و بیگاه از خود بسیاری از مخاطبان را عاصی کردند و به راحتی آنها را از دست دادند.
آرش شفاعی در این رابطه کمی خوشبینتر است و میگوید: «در روزگار کرونا برخی شاعران سعی کردند از فرصتهای فضای مجازی مانند قابلیت پخش زنده اینستاگرام استفاده کنند که این نشان میدهد در بحرانها همیشه راههایی برای نزدیک شدن به مخاطب وجود دارد. به نظر من این وضعیت میتواند برای صنعت نشر، شعر و ادبیات ما یک فرصت بزرگ باشد. دل کندن از برخی عادتها و روی آوردن به فضاهای جدید و تولید محتوا متناسب با وضعیت اجتماعی میتواند برای ما فرصت باشد؛ اما اگر همچنان بخواهیم وضعیتهای گذشته را تکرار کنیم، چیزی دست ما را نخواهد گرفت.»
فرصتطلبها
وقتی ما از اهالی قلم صحبت میکنیم، منظورمان کسانی است که تا به امروز اثر قابل نقد و بررسی عرضه کردند؛ اگر نه در این میان بودند افراد فرصت طلبی که با برگزاری لایوهای مشترک با شاعران و نویسندگان خارج کشور یا پرمخاطب سروسامانی به صفحه خود دادند و تنها با بودن تصویرشان بالای تصویر فلان شاعر معروف چند هزار فالوئر برای خود دست و پا کردند.
آموزشهای بیپایه و اساس
عدهای در این فرصت ایجاد شده به لطف برگزاری کارگاههای لایو و حضور اقوام به مقام استادی هم رسیدند. برای مثال ترانهسرایی را دیدم که بعد از سالها حضور فعال در عرصه ادبیات به هیچ جایگاهی نرسیده و حتی در مارک رایگان موسیقی هم نتوانسته چند همکاری موفق داشته باشد، با این حال در این فرصت به یکباره شروع به برگزاری کلاسهای ترانه کرد؛ بدون شک این افراد با ارائه کیفیت پایین مطالب، ذهن مخاطب را نسبت به کار آموزشی و کارگاهی خراب میکنند. یا نویسندهای که سرتاپای آثارش ایراد است و با کلی رابطه کتابش در نشری با هزینه شخصی منتشر شده؛ اما به خودش اجازه داد تا در این فرصت، اقدام به برگزاری کارگاه داستاننویسی کند و همه اینها اتفاقات تلخ به دلیل فضای آزاد مجازی است.
نویسندگان برای فروش کتاب چه کردند؟
محسن فرجی در این رابطه میگوید: «اگر در این دوران بخواهیم از کسانی که فعال و تا حدودی موفق بودند، یاد کنیم، باید از کتابفروشان و مشخصا شهرکتابها نام ببریم که ترفندهای مختلفی زدند و با کارهایی مثل سفارش تلفنی کتاب و ارسال رایگان به منزل مخاطب و کارهایی از این دست، توانستند در این روزگار کتاب بفروشند. همچنین سایتهایی که در زمینه فروش کتابهای دیجیتال و پیدیاف کار میکنند، نیز موفق بودند و با تخفیفهای ویژه و بستههای جذاب و متفاوت توانستند در عرصه کاری خود موفق باشند. اما اهالی ادبیات اتفاقی را رقم نزدند و به نظر من شاید دلیل آن این باشد که چنین کارهایی نیاز به انگیزههای اقتصادی دارد، تا افراد بتوانند پیشروی کنند که چنین انگیزهای در میان اهل قلم نیست و بیشتر کتابفروشیهای آنلاین و شهرکتابها چنین انگیزهای داشتند. اهالی ادبیات چون چنین انگیزهای نداشتتند بدون برنامه جلو رفتند و باید قبول کنیم که کار خاصی هم انجام ندادند.»
نتیجه فرصت ۲۰ روز با مخاطب
آرش شفاعی در این رابطه میگوید: «نکته دیگری که به نظرم در این شرایط به چشم آمد این است که ادبیات ما در امید دادن، تشویق به زندگی و ایجاد حرکت رو به جلوی امیدبخش چقدر کم تحرک و ناتوان است. ادبیات و بخصوص شعر ما برای سوگواری، اندوهگزاری و غم و غصه همیشه دست بازی داشته و دارد ولی وقتی قرار باشد امیدبخش باشد، پای شعر و شاعران ما میلنگد.»
محسن فرجی نیز در پایان به برخی پیشنهادات غیرکارشناسی واکنش نشان داد و گفت: «من دیدم که یکی از دوستان نویسنده پیشنهاد داده بود که در این شرایط نویسندگان، مترجمان و شاعران حقالزحمه خود را از ناشر نگیرند یا کمتر بگیرند تا ناشران بتوانند به حیات خود ادامه دهند؛ به نظرم این پیشنهاد رویکرد جالبی نبود؛ چراکه ناشران بیشترین هزینههایشان بابت کارهای فنی مثل چاپ، صحافی و طراحی جلد است و حقالتالیف یا حقالترجمه هزینه زیادی بر دوش ناشر نمیگذارد تا ناشر با حذف آن بتواند سرپا بایستند و در این شرایط سخت به کار خود ادامه دهد. فضای نشر ما امروز بیش از هر زمانی نیازمند خلاقیت است.»
منبع: ایبنا
نظر شما