تعدادی از اهالی سرشناس سینما در نامهای خواستار مساعدت در احوال یک متهم مالی مشهور شدهاند. البته گند این کار چنان مشام همه را آزار میدهد که خیلی زود چند نفرشان پا پس کشیدند و امضایشان را انکار کردند و برخی هم مدعی شدند از سر انسان دوستی چنین کردهاند. البته وقتی سوابق مالی امضاکنندگان با متهم بررسی شود، آن وقت بهتر میتوان دریافت چرا این عزیزان در همه جا و همه حال حاضر، رگ انسان دوستیشان برای این متهم خاص جنبیده است. این نامه یک سند تاریخی از وضعیت واقعی و پشت پرده امروز سینمای ایران است. البته نمیخواهم همه را به یک چوب برانم؛ چرا که در میان این قشر چهرههای شریف و مردمی نیز کم نیستند، اما خوب است مردم بدانند وقتی که برخی شایعات عجیب و غریب در مورد برخی چهرههای سرشناس و رفتارهای کثیفشان به رسانهها یا فضای مجازی درز میکند، همیشه ماجرا لزوماً دروغ و شایعه نیست و این نامه نمونهاش!
در یک ماه اخیر بسیاری از دلسوزان از اشتباهات ریز و درشت رسانه ملی نوشتند و پیشتر از آن هم نامه آقای وحید جلیلی منتشر شده بود و جوهر کلام آنکه اگر گوش شنوایی بود، بهراستی گفتنیها گفته شد. اما اوضاع روز به روز وخیمتر میشود. چرا؟ از آن سو برخی مدعیاند در این شرایط، صدا و سیما در پیشانی و خط مقدم مبارزهای است که چه بسا با حیات و ممات ما گره خورده است. پس نباید در چنین روزهایی مرتب این مجموعه را زیر سؤال برد و آن را سین- جیم کرد. البته به گمان این قلم، سخن و ادعایی چنین وقتی قابل پذیرش است که در روزها و ماهها و سالهایی که ما در این حال نبودیم، این رسانه انتقادپذیر و در مسیر اصلاح بوده و خوب است اینک و در این اوضاع چند صباحی چشمانمان را ببندیم، اما بدبختانه چنین نیست. این مجموعه حتی فرزندان خود را وقتی عادیترین و اولیهترین مسائل را تذکر میدهند! دشمن میپندارد و کمر به حذف آنها میبندد. مجموعهای که بنا بود دانشگاه باشد، مستحضرید که به چه چیزی تبدیل شده است.
بگذریم! من قصد ورود به ریز انتقادها را در این تشکیلات عظیم ندارم، اما یک سیاست آنها که هیچ ایرانی دلسوزی از آن نمیگذرد و باعث و بانیاش را در دو جهان نمیبخشد، نقش این مرکز در مرجع ساختن و مشروعیت بخشیدن طبقه به اصطلاح سلبریتی است. سالهای سال هر برنامه صدا و سیما را که میدیدی و یا میشنیدی، رد پای یک میهمان مشهور و یک مجری هنرپیشه و یک ورزشکار فلان و یک آدم مشهور بهمان در آن موجود بود که سرگرم پرزنت کردن خودش و کسب جایگاه و پایگاهی بود تا بعدها از همان اندوخته سراغ همه باورهای ما و از جمله سراغ خود صدا و سیما بیاید. این آش چنان شور شد که مجریها که کارمندان خود این رسانه بودند نیز بر آن شوریدند و هر کدام برای خودشان لیدری شدند یا توهم رهبریت اجتماعی پیدا کردند. این اتفاق را هر آدم نادان یا نفوذیای که طراحی کرد، چون انفجار بمبی بیصدا بود که دار و ندار داشتههای اجتماعی و فرهنگی ما را به باد داد و حیرتا که هنوز هم دوام دارد و بیشتر هم میشود. این نامه نوک یک کوه یخی است. منتظر شاهکارهای بزرگ و عجیبتر بعدی از این جماعت باشید!
نظر شما