امروزه حضور در شبکههای اجتماعی دیگر تنها بخشی از زندگی ما نیست، بلکه تمام ابعاد زندگی ما را تحت تأثیر خود قرار داده است. از بین این شبکههای مجازی، اینستاگرام به دلیل فرم تصویرمحوری که ارائه داده، بیش از شبکههای اجتماعی دیگر بر سبک زندگی افراد تأثیرگذار است؛ به همین منظور با امیرضا مافی، نویسنده و دانشآموخته فلسفه غرب گفتوگو کردهایم که نتیجه آن را در ادامه میخوانید.
جناب مافی! ظهور اینستاگرام چه تغییراتی در نظام ارزشی و شناختی در دوران جدید به وجود آورده است؟
ما با ظهور گوشیهای هوشمند و بالا رفتن سرعت اینترنت وارد دوره جدیدی شدهایم، این دوره از حیث تکنولوژیکی و جهانشناختی با ادوار گذشته متفاوت است. گوشیهای هوشمند و سرعت بالای اینترنت، تغییرات اساسی در جهانبینی و جهانشناسی آدمها ایجاد کرده است. من اسم این دوران جدید را دوران پساتکنولوژی گذاشتهام؛ یعنی دورانی که به واسطه نامتناهی بودن اینترنت جهان هم نامتناهی میشود و دیگر تکنولوژی بهماهو تکنولوژی اهمیتی ندارد، بلکه تکنولوژی در راستای شبکه است که اهمیت دارد. مهمترین شبکهای که این تغییرات را پشتیبانی میکند اینستاگرام است. بنابراین فیسبوک مجبور میشود اینستاگرام را بخرد، چون اینستاگرام گوی سبقت را از فیسبوک ربوده. در واقع اینستاگرام و توییتر مهمترین شبکههای اجتماعی هستند که در جهان وجود دارند و هر دو به شدت نظم نوین جهانی را دستخوش تغییر قرار میدهند. از لایوهای اینستایی که در این چند وقت باب شده تا تأثیراتی که اینستاگرام بر سبک زندگی افراد گذاشته است. پس ما با اینستاگرام از دوره فراواقعیت به دوره واقعیت چاق رسیدیم که در این دوره جهان جدیدی را با نظم نوین میبینیم.
انسانها در استفاده از شبکهای مانند اینستاگرام تا چه حد به سانسور خود و اعتقاداتشان میپردازند؟
اگر مبنای فکریمان را بر همان اصل واقعیت چاق قرار دهیم؛ یعنی واقعیتی که توسط تمام افراد جامعه ساخته و منتشر میشود، بر خلاف دوره پیش که توسط رسانههای اصلی این اتفاق رخ میداد، در این دوره هرکسی که اسمارت فون دارد در نقش رسانه عمل میکند. در دوره فراواقعیت هر رسانهای بنا بر اقتضای خودش، به گونهای که میخواست واقعیت را وانمایی میکرد، اما در این دوران، آن رسانههای قدرتمند فراگیر به رسانههای فردی متکثر تبدیل شدهاند. بنابراین هر آدمی که شبکه اجتماعی دارد گویی یک رسانه دارد و قدرت فکری پشت سرش است و آن قدرت فکری و مطلوبی که دارد فرد را در اینستاگرام نمایان میکند. پس ما نمیتوانیم بگوییم آدمها خودشان را در اینستاگرام سانسور میکنند، بلکه آدمها خودشان را در اینستاگرام روتوش میکنند. در واقع واقعیت خودشان را آن گونه که میخواهند در اینستاگرام میسازند. به عبارت دیگر فاصله آدمی که در اینستاگرام میبینیم با شخصیت حقیقی که پشت آن وجود دارد بسیار زیاد است. همان طورکه در دوره پیش فاصله میان واقعیت و آن چیزهایی که رسانهها نشان میدادند بسیار زیاد بود. برای همین است که وقتی ما با آدمی در اینستاگرام آشنا هستیم، نمیتوانیم از نزدیک با او رابطه برقرار کنیم، چون آدمی که در اینستاگرام ساخته متفاوت از آدمی است که واقعاً هست. کارکرد اینستاگرام نسبت به افراد مثل کارکرد رسانه به کارتلهای اقتصادی یا قدرت پشت رسانه است.
به نظر شما اینستاگرام در پی حذف فردیت و شبیه کردن آدمها به یکدیگر است؟
اینستاگرام فردیت را حذف نمیکند، تقویت میکند اما تفرد را شبیه بههم میکند. ما با شبکههای اجتماعی، رفتیم درون خانه خودمان و با گوشیهایمان با یکدیگر در ارتباط هستیم. در گذشته اختلاف طبقاتی مشهود نبود. آدمها با طبقه بالای جامعه زمانی مواجه میشدند که در خیابان یک ماشین گرانقیمت میدیدند یا در تلویزیون و پرده سینما یک اختلاف طبقاتی را تجربه میکردند اما با ظهور اینستاگرام آدمها به زندگی فردی یکدیگر دسترسی پیدا کردهاند و وقتی شما به آسانی بتوانید زندگی فردی دیگران را ببینید یعنی سبک زندگی آنها را هم میبینید، در این صورت است که این شکاف طبقاتی از لحاظ عقدیتی، معرفتی و اقتصادی هویدا میشود. این آشکارگی سبب میشود شما احساس کمبود و حقارت و یا قدرت کنید. این عیان شدن همه چیز در اینستاگرام که تابع نظم نوین تکنولوژی و واقعیت متورم است، سبب میشود شکاف طبقاتی عیان شود. حالا آدمها در اینستاگرام تلاش میکنند خود را به طبقه مطلوبشان شبیه کنند. همین است که آدمها امروز نمیروند رستوران غذا بخورند، میروند برای استوریشان عکس بگیرند؛ یعنی زیبایی تصویر و لاکچری بودن بر کیفیت غذا اولویت دارد. این تلاش برای شباهت یافتن موجب از خود بیگانگی و فروپاشی زندگیها میشود، ضمن اینکه افراد فکر میکنند تصاویر صفحات دیگران تصویر واقعی زندگی آنهاست و نکته آخر اینکه اینفلوئنسرهایی که پرسونال بلاگ دارند و زندگیشان را نمایش میدهند به مرور بههم شبیه میشوند. مثلاً وجه مشترک در صفحات اینها زندگی پر از رنگ و گلدان است. بعد در لوازم خانهفروشیها چقدر شبیه لوازم اینها و ظروف رنگی رنگی ساخته شده است. معلوم است با توجه به آنچه در صفحات آنها وجود دارد از طرف جامعه تقاضایی اتفاق افتاده است.
آنچه انسانها در اینستاگرام خود به نمایش میگذارند چقدر برخاسته از سبک زندگی است و چقدر بر آن تأثیر میگذارد؟
اینستاگرام قرار است نیاز دیده شدن را در افراد تأمین کند. مدیریت اینستاگرام و شکل ابزارهایی که در اختیار کاربر قرار میدهد به گونهای است که انسان را از نظر روانی تأمین کند. یکی از مهمترین تأمینهای روانی این است که ما هرکاری در زندگیمان میکنیم و قبلاً احساس میکردیم بی فایده و کار شخصی است حالا میتوانیم آن را به بقیه نشان دهیم یعنی بقیه ما را ببینند. دیده شدن خیلی لذتبخش است چون موجب ترشح دوپامین میشود. در اقتصاد توجه، کارکرد استوری این است که ما توجه دیگران را مدام به سوی خودمان جلب کنیم. استوری میتواند غیر رسمیتر از صفحه ما باشد و آنچنان که از اسمش مشخص است قرار است داستانی از یک واقعه، لحظه و روز باشد. استوری امروز مهمتر از پست است، به این دلیل که آن سریعتر بالا میآید و مثل ورق زدن آلبوم است و توجه را بدون انقطاع برای آدمها کسب میکند. شما میبینید آدمها در صفحاتشان شاید پست کم بگذارند اما مکرر از خودشان استوری میگذارند. برای اینکه هر روز توجه مخاطبان را به خودشان جلب کنند. ضمن اینکه استوری، دایرکت خوب میگیرد برخلاف پست که کامنت کمی میگیرد. آدمها کلی حرف خصوصی از استوریها میگیرند و این سبب میشود اقتصاد توجه پررنگتر شود. اما اینکه آن چیزی که افراد در اینستاگرام از خودشان میگذارند، مطلقاً مبتنی بر سبک زندگی خودشان است، بهطورقطع این طور نیست. آنها مدام دارند خودشان را روتوش میکنند. به احتمال قریب به یقین درصد قابل توجهی از آدمها تصویر بهتری از خودشان را در اینستاگرام به نمایش میگذارند. بنابراین بسیاری از چیزها آنجا غیرواقعی، فراواقعیت و واقعیت متورم است. زندگی آدمها آن چیزی نیست که در اینستاگرام نشان میدهند پس سبک زندگیشان هم آن نیست. اینستاگرام کار مهمی که میکند آن است که آدمها را از نظر فرهنگی مدام بمباران میکند، یعنی شما صفحه اینستاگرامتان را که باز میکنید، انواع عکسها چه در پست و چه در استوری برای شما نمایش داده میشود، این در ناخودآگاه شما تأثیر میگذارد و نگاه شما را به جهان تغییر میدهد. وقتی شما به عنوان یک آدم مذهبی صفحه افراد خارجی یا بیحجاب را میبینید ممکن است یک لحظه دلتان بخواهد شبیه آنها شوید، همین یعنی شما بمباران فرهنگی شدید و خلالی در سبک زندگی که در آن زندگی میکنید، ایجاد شده است.
به نظر میرسد در فضای اینستاگرام با تغییر روایتها مواجه هستیم؛ اگر پیش از این به نمایش گذاشتن تصاویری با رنگهای پاستیلی و روشن مد بود، امروز تصاویر شلوغ جایگزین آنها شده است، این امر را ناشی از چه چیزی میدانید؟
من معتقدم اینها کاملاً مبتنی بر مد است، مد هم نه به معنای سخیفی که ما در مورد پوشاک داریم، بلکه به معنای چیزی که به عنوان عرف، توسط نهادهای اجتماعی و سیاسی مختلف پدیدار میشود. مد دو جور پدید میآید. یک زمان، تصمیماتی برای ایجاد مد گرفته میشود و زمانی ناخودآگاه جمعی به سمت آن میروند. مثلاً من امروز به عنوان آدم مرجع، عکسی از خودم در اتاق شلوغ منتشر میکنم. ۲ میلیون فالوور دارم، از این تعداد یک میلیون آدم من را میبینند، چون من آن کمپوزیسیون و سبک زندگی را نشان دادم، بر ۱۰۰ هزار نفر تأثیر میگذارد، ۱۰ هزار نفر از آن ۱۰۰ هزار نفر یک کمپوزیسیون آن شکلی را میسازند و عکس میگیرند، ۵ هزار نفرشان منتشر میکنند، این خودش به مد تبدیل میشود. البته اینستاگرام چون وانمایی از حقیقت است نه صرفاً بازنمایی، متأثر از اتفاقات روز هم هست. یعنی کرونا در پستهای اینستاگرامی تأثیر گذاشته است. پست گذاشتن در دوران کرونا تغییر کرده و عامل این تغییر عامل بیرونی است. عامل دیگری که در این تغییر عکسهای اینستاگرام مؤثر است، همان اقتصاد توجه است، یعنی یک آدمی با فلان حرکت و عکس تبدیل به اینفلوئنسر میشود و مردم به سمت تقلید آن کار میروند. پس تغییرات مد مبتنی بر دیده شدن دیگران هم هست.
نظر شما