تحولات منطقه

۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۳
کد خبر: ۷۰۴۱۴۰

گمانم ۱۵-۱۰ سال پیش بود. دربه‌در دنبال آمپولی کمیاب بودم. هی به این دوست و آن خویشاوند متوسل می‌شدم تا مگر کسی راهی برای یافتنش نشانم دهد.

زمان مطالعه: ۲ دقیقه

گمانم ۱۵-۱۰ سال پیش بود. دربه‌در دنبال آمپولی کمیاب بودم. هی به این دوست و آن خویشاوند متوسل می‌شدم تا مگر کسی راهی برای یافتنش نشانم دهد. بخش بامزه ماجرا آن بود که این دارو تنها توسط یک مجموعه دولتی وارد و توزیع می‌شد و من در آن مجموعه هم کلی مقام و مسئول را یافته بودم و جملگی اظهار عجز کرده بودند. عاقبت دوستی راه «ناصر خسرو» را نشانم داد. نخستین بارم بود. رفتم و اولین نفری که سر راهم سبز شد آن آمپول را داشت، با بسته‌بندی دست نخورده‌ای که نام مجموعه توزیع کننده روی آن بود. البته به ۵۰ برابر قیمت مصوب و با این شرایط که پوکه‌ها را باید برگردانم.

ناصر خسرو از آن دهه‌ها تا هنوز باقی است و از این نوع داروها هم سرشار. چطور این داروها به جای نیازمندانش دهه‌هاست همچنان از انبار دلالان داروی این خیابان پایتخت سردرمی‌آورند؟ چطور در بقالی دورافتاده‌ترین روستاهای این سرزمین انواع سیگارهایی که دهه‌هاست همه می‌دانند و می‌نالند که قاچاق است، در ویترین خودنمایی می‌کند؟ چطور ما مردان و دستگاه امنیتی مقتدری داریم که «ریگی» را با آن‌همه پشتیبانی غربی- عربی‌اش، روی هوا می‌زند، اما دهه‌هاست سراغ ناصر خسرو و قاچاق سیگار و ده‌ها مثال مشابه نمی‌روند؟ بعضی مسائل آن‌قدر برای ما تکراری شده‌اند که با تمام شگفت‌انگیزی، دیگر حیرت کسی را برنمی‌انگیزند، اما گاه یک خبر کوتاه از ناصر خسرو یا قاچاق کالا و موارد مشابه، برای آنکه هنوز می‌خواهد امیدهایش را زنده نگه دارد، سخت هشداردهنده است و البته بعد از این همه سال، تأسفبار!

در چند روز گذشته یکی از این خبرها هم در حوزه فرهنگ و رسانه، خبرشناسان را متحیر کرد. خانم طلبه‌ای که از ابتدای واقعه کرونا، داوطلبانه در غسالخانه‌ای خدمت می‌کند به برنامه‌ای در یکی از شبکه‌های سیما دعوت می‌شود و بدیهی است با حجاب چادر می‌رود و برنامه پخش می‌شود و بعد برای حضور در برنامه‌ای و شبکه‌ای دیگر دعوت می‌شود، اما در آنجا تأکید می‌کنند نباید چادر داشته باشد و او هم این حکایت را به فضای مجازی می‌کشاند. من الان مثل آن یکی دو دهه قبل که با دیدن آن داروهایی که گفتم در ناصر خسرو شوکه شدم، با شنیدن این خبر متحیر مانده‌ام. در دوره‌ای با پیراهن آستین کوتاه در خیلی از مراکز حتی تردد نمی‌توانستی بکنی. همین رسانه ملی کلی برنامه درباره حجاب برتر و تبلیغات و توصیه در این باره داشته، کلی مجموعه‌های رسمی و غیررسمی برای انواع و اقسام‌همایش‌ها و مراسم‌ها و چاپ کتاب‌ها و فعالیت در فضای مجازی حول این محور، از گذشته تا امروز، امکانات و بودجه گرفته‌اند. حالا تکلیف مخاطب شما چیست؟ خلاصه این چادر را سرش کند یا بردارد؟

شاید برخی بگویید این خبر در حدی نیست که تا این اندازه به آن بپردازیم. سلیقه یک برنامه‌ساز بوده است و خلاص. این آسان‌ترین پاسخ به این معماست. اما صحیح نیست. چون وقتی شما هر دو سه روز شاهکاری در رسانه ملی می‌بینید یا خبری از آنجا می‌آید که چشم همه را درمی‌آورد، دیگر باید پذیرفت چیزهایی دارد آنجا رویه می‌شود. دقت کنید که من له یا علیه این ماجراها و جهت گیری‌ها و رفتارها موضعی ندارم. حرفم این است، تکلیف ملت را معلوم کنید. سال‌ها پول بیت‌المال را خرج تبلیغی مواردی نکنید و بعد باز سال‌های بیشتر از آن را صرف رد آن موارد. نگذارید دست‌کم ملت سرگردان فکر کنند داروهایشان را در این داروخانه رسمی می‌یابند، از اول بفرستید آن‌ها را «ناصر خسرو»!

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • افشین ۱۹:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۲/۲۲
    0 0
    دفبقا همین مشکلات وجود داره ،متاسقانه این مشکلات سازمان یافته هست ،چیزی نیست که یک نفر بتونه انجام بده ،فقط یک چیزی فکر آدم رو مشغول می کنه ،نیروهای نظامی ما میرن ریگی و ... میگیرن ،چطور یک قدرت قهریه ای به این توانایی پیگیر این موارد نمیشن