این مرد اروپایی آرامی که شمرده و خیلی از اوقات با لبخند گفت و گو میکند و با دقت و وسواس به سوالات گوش میدهد و آنگاه پاسخ میدهد. آلوارز به تمیزی و نظافت و نظم آنقدر اهمیت میدهد که این را از نوع لباس پوشیدنش هم میتوان متوجه شد هر چند او در میانه گفتوگو هم به این خصوصیت برجسته ائمه(ع) اشاره و شگفتیاش را از دیدن بی نظمی و گاهی رعایت نکردن نظافت در ایران ابراز میکند. «میکائیل آلوارز» ۵۴ ساله حسینیهای به نام امامرضا(ع) در شهر «سویجا» در اسپانیا تاسیس کرده تا جوانان را به اسلام، دین مهربانی دعوت میکنند. آلوارز چندی پیش در قالب مجمع خادمان نمونه فرهنگ رضوی زائر مشهد شده بود که همین حضور، بهانه گفتوگوی ما با او بود.
** مخاطبان ما دوست دارند بیشتر از شما بدانند و این که چه شد که مسلمان شدید آن هم در جامعهای که خیلی از مردم مذهب دیگری دارند. شروع این نقطه تغییر در شما کجا بود. گرچه اسپانیا جزو معدود کشورهای اروپایی است که تمدن اسلامی در آن جریان داشته است؟
من میکائیل آلوارز هستم. ۵۴ سال سن دارم. ۱۷ ساله بودم که مسلمان شدم. آن زمان دانشجوی مهندسی عمران و در شهر سویلیای اسپانیا زندگی میکردم. من مسیحی کاتولیک بودم در خانوادهای که پدر و مادر و تنها خواهرم هم کاتولیک بودند. سؤال درباره دین سؤال همیشگی مردم دنیا خصوصا اروپایی هاست. برای من یک نقطه عطف یا نقطه شروع نبوده است که بگوییم از آن جا، همه چیز تغییر کرد. مجموعه مسائل و اتفاقاتی بود که باهم جمع شدند و باعث شد که مسلمان بشوم. یادم هست وقتی در ۱۴ سالگی که هنوز دانش آموز بودم یک سری جریانات سیاسی و حوادث اجتماعی عجیبی پیش آمد که اعتقادات مرا دچار دگرگونی کرد. مهمترینش وقوع انقلاب اسلامی در ایران بود. من آن زمان تحولات سیاسی بر ذهنم بسیار تأثیرگذار بود و آنها را دنبال میکردم. وقتی امام خمینی(ره) دست به قیام زدند و انقلاب اسلامی در ایران پیش آمد نتوانستم نسبت به این واقعه مهم معاصر بیتفاوت باشم پس به انقلاب علاقهمند شدم، تحقیق کردم و از اینکه یک روحانی مسلمان شیعه این کار را انجام داده بود شگفتزده شدم.
آن زمان اتفاقات زیادی در جهان در حال وقوع بود که انسان را هیجان زده میکرد در نقاط مختلف دنیا هم این تحولات در حال وقوع بود حتی در اندلس. مجموع این حوادث که با هم جمع شده بود در من تأثیر گذاشت و مرا به اسلام متمایل کرد. مسایل مختلفی در وجودم جمع شد تا بالاخره یک روزی من شهادتین را گفتم البته به شما بگویم روزی که شهادتین را گفتم رسماً مسلمان شدم، در آن زمان هنوز قلباً مسلمان نشده بودم چون آگاهیهای لازم را نداشتم. فقط به خاطر محیطی که در آن بودم و دوستانم، به اسلام تمایل پیدا کردم و مسلمان شدم. منتهی ۳ سال بعد با آگاهی و اعتقاد کامل اسلام را پذیرفتم. من در دهه ۸۰ میلادی مسلمان شدم سال ۱۹۷۹.
** چه شد در کشوری که اغلب مردم آن مسیحی هستند، شما شیعه شدید بالاخره در میان مسلمانها جمعیت غالب اهل سنت هستند؟
گفتم که یک روزه مسلمان نشدم. یک پروسه بود... هر چه معرفت انسان بالاتر برود، متوجه میشوی که اسلام تک بعدی نیست و ابعاد دیگری هم دارد. آن چیزی که بیشتر توجه من را جلب کرد این بود که اطراف من از اهل سنت پر بود و متوجه میشدم که این اسلام مذاهب مختلفی دارد که تفاوت هایی با هم دارند و من باید بین آنها انتخاب کنم.
** شما در جشنواره امام رضا(ع) به عنوان خادم نمونه فرهنگ رضوی انتخاب شدید چه فعالیتهای اسلامی و رضوی تاکنون داشته اید؟
من در مراکز مختلف فعالیت داشتهام، مراکز اسلامی و غیره، تا اینکه خودم مدتی است مؤسسه اسلامی به نام «بیت الله» تأسیس کردهام، که یک دانشگاه اسلامی است. یکی از مهمترین کارهایی که انجام دادهام، تأسیس اولین کتابخانه مجازی به زبان اسپانیولی است که دارای صدها جلد کتاب ترجمه شده به زبان اسپانیولی است. تقریباً میتوان گفت تنها کتابخانه مجازی است به نام اهل بیت. توفیق داشتم به خاطر خدماتی که برای امام رضا(ع) انجام دادم که یکی از آنها تأسیس هیئت و حسینیه امام رضا(ع) در شهر محل اقامت من است به عنوان خادم امام رضا(ع) انتخاب شوم. کتابی درباره زندگینامه امام رضا(ع) تألیف کردهام که به زبان اسپانیولی است که جزو معدود آثار درباره امام رضا(ع) به این زبان است. چند مطلب و مقاله هم درباره این امام، زیارتشان و فلسفه زیارت ترجمه کردهام. اکنون هم مشغول تولید یک سیدی برای معرفی مشهد و حرم مطهر رضوی هستم.
** چه شناختی از امام رضا(ع) دارید؟
چندسال پیش وقتی برای اولین بار مشهد آمدم، چیزی درباره حرم امام رضا(ع) نمیدانستم. فقط عکس هایی از حرم ایشان دیده بودم هر چند همان عکسها هم تأثیر خود را داشت. آن زمان معماری حرم خیلی در چشمم زیبا آمد و دوست داشتم این مکان را از نزدیک ببینم. ولی وقتی مشهد آمدم نگاهم عوض شد و حال و هوای حرم مرا منقلب کرد. هر چند هنوز هم حیران و مهبوت هنرهای به کار رفته در حرم هستم. من همیشه برای دیدار و زیارت امام رضا(ع) مشهد میآیم. زیاد هم نمیتوانم بمانم. معمولا یک روزه میآیم و میروم. بهخاطر همین شهر را آنقدرها نمیشناسم و هنوز فرصت نشده مشهد را بگردم. از مشهد فقط حرم رضوی را خوب نگاه کردهام و میشناسم. احساسی که در حرم پیدا میکنم این است که من خودم طبیعتاً آدم سرد و خشکی هستم ولی نمیدانم چه حسی دارد آنجا که من اینطور میفهمم که زندگی فقط در آن حرم جریان دارد، یعنی در حرم ما به معنای واقعی زندگی میکنیم ولی بیرون از آنجا فقط زنده هستیم. این حس متفاوت را همیشه در حرم رضوی تجربه میکنم. یک بار که به حرم رفته بودم با اینکه بقیه هل میدادند و میخواستند زیارت کنند من مانند بچههای کوچک یک جا ایستاده بودم، داشتم گریه میکردم. فقط وقتی به حرم میآیم این حس را دارم و وقتی بیرون میآیم حتی در هتل این حس با من نیست چه برسد به اینکه بخواهم آن را در اسپانیا برای کسی بگویم. این حال واقعاً توصیف نشدنی است و هیچ کجای دنیا پیدا نمیشود.
** در قرون اولیه اسلامی مسلمانها وارد اسپانیا شدند، به عبارتی اولین کشور اروپایی که اسلام وارد آن شد اسپانیاست. با توجه به این سابقه و قدمت، چه تعداد در آنجا مسلمان وجود دارد؟
اسلام در اسپانیا سابقه تمدنی دارد ولی در حال حاضر شرایط به گونهای است که مسلمانها و بهخصوص شیعیان شدیداً کنترل میشوند. البته بعد از جنگهای صلیبی همواره حرکتهای اسلامی کنترل میشد. بهخصوص در روستاها تعصب زیادی داشتند که اسلام در آنجا دوباره زنده نشود. به همین خاطر میتوانم بگویم آن سابقه تمدنی متأسفانه نمود خاصی در اسپانیا ندارد چون هر حرکتی انجام شود با آن برخورد خواهد شد. البته برخی آثار تمدن اسلامی در اسپانیا باقی مانده است. «کوردوبا» و «آلیکانته» از جمله شهرهایی هستند که آثار تمدن اسلامی در این شهرها باقی مانده است.
** الان شیعیان اسپانیا در چه وضعیتی هستند؟
اغلب مسلمانان اسپانیا را اهل تسنن تشکیل میدهند. شرایط برای شیعیان و به طور کلی برای مسلمانها سخت است و روز به روز این سختی بیشتر میشود. تعداد شیعیان در کشور ما اندک است. اگر همه شیعیان از ملیتهای مختلف را جمع کنیم میتوانیم بگوییم روی هم چند هزار شیعه داریم. هرچند تأکید میکنم کسی آمار دقیق از شیعیان اسپانیا ندارد ولی خود من در شهر بارسلون شیعیان بسیاری دیدهام که اغلب آنها مهاجران پاکستانی هستند. البته در شهرهای دیگر مثل مادرید، مالاگا، کوردوبا، اندلس و... هم شیعیان زندگی میکنند.
** آینده مسلمانها را در اسپانیا چطور پیشبینی میکنید؟
سؤال پیچیده و سختی است و نمیتوانم دقیق جواب بدهم. وضعیت مسلمانها در اسپانیا هر روز دارد سختتر میشود. فعالیتهای ضداسلامی به اضافه اسلامهراسی مدرنی که از سوی آمریکا صادر میشود و همینطور رشد تفکرات تکفیری، شرایط را سخت کرده است. نمیتوانیم آینده را پیشبینی و تضمین کنیم که چه میشود و چه نمیشود اما تلاش خودمان را برای ترویج زبان گفتوگوی منطقی ادیان بر اساس سیره رضوی میکنیم. امروز ادیان با هم درگیر هستند و میز مناظرهای نیست. مسلمانان در اسپانیا اقلیتی محض هستند و داخل مسلمانان، شیعیان اقلیت بسیار مظلومتر. در موج اسلام هراسی دنیا، وهابیت به ماجرای شیعه هراسی دامن میزند. این بر افکار مردم اسپانیا اثرگذار بوده و کار تبلیغی ما را در فشار قرار داده و میدهد. آنها در مقابل هر گفتوگوی منطقی و استدلالی واکنش بدی نشان میدهند شاید گفتوگو کردن در عمل دشوار باشد اما وظیفه ما این است که پیام گفتوگوی منطقی حضرترضا(ع) را به مردم خودمان برسانیم. نمیتوانیم آینده را پیشبینی کنیم و تضمین دهیم که چه میشود و چه نمیشود، اما تلاش خودمان را برای ترویج زبان گفتوگوی منطقی ادیان براساس سیره رضوی میکنیم.
** سؤال آخر را درباره امام رضا(ع) از شما میپرسم، وقتی کتاب زندگی ایشان را مینوشتید، چه خاطرهای از آن در ذهن تان مانده است؟
غربت امام رضا(ع) و اینکه از وطن خودشان دور افتاده بودند. برای همین نام امام رضا(ع) را برای حسینیه خودمان در اسپانیا انتخاب کردیم. من در وطن خودم دارم زندگی میکنم ولی مردم گویی به یک غریبه نگاه میکنند، چون مسلمان هستم. البته شخصیت علمی و فرهنگی امام رضا(ع) که در زمان خودشان باب گفتوگو را به جای درگیریهای قومی و خونریزی باز کردند برایم بسیار بااهمیت بود. مسئلهای که دنیای امروز به آن نیازمند است بهویژه جامعه بسته ما که اجازه گفتوگوی ادیان را نمیدهد. این بخش از شخصیت حضرت برای من بسیار جالب و جذاب بوده و هست.
منبع: مجله زائر
نظر شما