تحولات منطقه

۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۱
کد خبر: ۷۱۲۹۱۰

یادداشت/

طالبان و ضرورت‌های تعامل با آن

پیرمحمد ملازهی/کارشناس مسائل افغانستان

معاون وزیر خارجه در گفت‌وگویی تلویزیونی به روابط چند ساله ایران و طالبان اشاره کرد. شکل‌گیری این روابط حائز موارد و مؤلفه‌های گوناگونی است. این طور نیست که ایران یا طالبان هر کدام به تنهایی تغییری در سیاست‌های راهبردی خود ایجاد کرده باشند. واقعیت این است که ضرورت‌های جدیدی که از چند سال پیش ایجاد شده، دو طرف را در افغانستان واقع‌بین‌تر کرده است.

زمان مطالعه: ۳ دقیقه

قدس آنلاین: معاون وزیر خارجه در گفت‌وگویی تلویزیونی به روابط چند ساله ایران و طالبان اشاره کرد. شکل‌گیری این روابط حائز موارد و مؤلفه‌های گوناگونی است. این طور نیست که ایران یا طالبان هر کدام به تنهایی تغییری در سیاست‌های راهبردی خود ایجاد کرده باشند. واقعیت این است که ضرورت‌های جدیدی که از چند سال پیش ایجاد شده، دو طرف را در افغانستان واقع‌بین‌تر کرده است.

پس از آنکه روشن شد آمریکایی‌ها نمی‌توانند طالبان را از طریق نظامی شکست دهند، در اواخر دوران اوباما راهبرد آمریکا از شکست نظامی طالبان و حذف آن از معادله قدرت، به طرف مذاکره و شراکت در قدرت پیش رفت. در همان زمان، کشورهای منطقه نیز متوجه شدند تغییراتی جدی در افغانستان در حال شکل گرفتن است و به منظور تأمین منافع ملی خود، ناچار به بررسی آن به صورت واقع‌بینانه‌تری شدند. حتی زمانی که ترامپ با سر و صداهای بسیار، از تمایل خود برای تمام کردن موضوع طالبان از طریق نظامی خبر داد، اما در عمل باز هم همان راهبرد طراحی شده اوباما ادامه یافت و با تعیین زلمای خلیل‌زاد به عنوان نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا، مذاکرات با طالبان راه افتاد. آن دو در دوحه چندین دور مذاکره کردند و در نهایت در اسفند سال گذشته این توافق میان طالبان و آمریکا امضا شد. در این فضا بود که ایرانی‌ها هم متوجه شدند باید با طالبان به عنوان قسمتی از واقعیت صحنه میدانی افغانستان کنار بیایند. در کنار آن، چین و روسیه هم به جمع‌بندی مشابهی رسیده و شروع به نزدیک شدن به طالبان کردند. در این میان حتی اطلاعاتی مبنی بر ارسال تسلیحات از سوی روسیه و چین به این گروه نیز منتشر شد. آن چیزی که ایران، چین و روسیه را به طرف طالبان کشانده، مجموعه تحولاتی بود که در ارتباط با داعش در غرب آسیا شکل گرفت و منجر به آزادسازی مناطق شامات از ید داعش شد و این گروه نیز، متوجه به سمت خراسان یا خلافت شرقی در نگاه تاریخی آن‌ها شد. پیش‌بینی می‌شد زمانی که داعش در افغانستان مستقر شود، حتی اگر تصور شود آمریکایی‌ها به رشد آن کمکی نکنند، حداقلش این است که مزاحمتی برای تقویت آن ایجاد نخواهند کرد.

طالبان در قرارداد با آمریکا دو مسئله را گنجاند. یکی مسئله برقراری امارت اسلامی است؛ هرچند آمریکایی‌ها در تبصره‌ای اعلام کردند آن را به رسمیت نمی‌شناسند اما واقعیت این است که این مفهوم امارت اسلامی در متن توافق آمده است. مسئله بعدی این است که طالبان پذیرفته خاک افغانستان، محلی برای عملیات نیروهایی مانند القاعده علیه منافع آمریکا و متحدانش نباشد. واقعیت این است که طالبان تأیید نکرده داعش یا هر گروه دیگری علیه رقبای آمریکا هم نمی‌توانند عمل کنند و این مسئله به صراحت ذکر نشده است. تنها چیزی که ذکر شده، ممنوعیت عملیات علیه آمریکا و متحدانش است و طبق آن، به نظر می‌رسد پس از این، متحدان آمریکا از سوی طالبان مورد حمله قرار نخواهند گرفت. اما طالبان، تعهدی برای عدم حمله به ایران، روسیه و چین نداده است و ضرورت ارتباط با این گروه در همین معنا خلاصه می‌شود. ایران بر اساس منافع ملی خود به طالبان نزدیک شده و امیدوار است این گروه از تمرکز گروه‌های رادیکال که با ایران به لحاظ ایدئولوژیک دشمنی دارند، جلوگیری کرده و مانع عملیات آن‌ها در مناطق شرقی شود. البته این یک دلیل مهم است و به‌طبع تمام دلایل در این خلاصه نخواهد شد. مشخصاً اگر طالبان وارد فرایند قانونی و مشارکت سیاسی از طریق انتخابات شود، احتمال پیروزی آن ممکن است. از جنوب منطقه شیندند در افغانستان که تقریباً هم‌مرز خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان می‌شود، مناطقی است که طبق توافق آمریکا و طالبان، به این گروه واگذار خواهد شد. بنابراین عاقلانه است که ایرانی‌ها از قبل پیش‌بینی‌های لازم و ملاحظات امنیت ملی خود را داشته باشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.