قدس آنلاین: همواره در طول تاریخ با توجه به کثرت راویان و مداحانی که در حوزه روایت و مرثیهخوانی برای قیام عاشورا فعالیت داشتهاند راه برای تحریف و دست بردن در این وقایع مهم تاریخی باز بوده است، این موضوع از این نظر بسیار حائز اهمیت است که یک روایت جعل شده از یک قیام میتواند اهداف و ارزشهای آن را به طور کلی وارونه کند. همان طور که امروزه نیز مشاهده میشود آنچه در اکثر قریب به اتفاق جلسات مرثیهخوانی دیده میشود پرداختن به ابعاد عاطفی این نهضت و دور شدن از عقلانیتی است که در پس احساسات و عواطف، کمرنگ و کمرنگتر شود. برای بازخوانی وجوه عقلانیت در قیام عاشورا با دکتر قدرتالله بابایی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی و نویسنده کتاب عقلانیت شیعی و نهضت عاشورا گفتوگویی را انجام دادیم که متن آن را در ادامه میخوانید.
به عنوان پرسش نخست بفرمایید عنصر عقلانیت در قیام عاشورا چه جایگاهی دارد؟
نقش عقلانیت در گفتار و رفتار امام حسین(ع) در نهضت عاشورا، هم مبتنی بر نتیجه بود و هم بر وظیفه دینی او. همچنین عقلانیت ایشان دربرگیرنده جایگاه شایسته سه متغیر مهم هدف، روش و ابزارهای به کارگرفته شده در یک نهضت دینی است. درباره مورد نخست و عقلانیت ناظر به نتیجه و وظیفه باید گفت امام حسین(ع) هم به نتایج زمان قیام نظر داشت و هم به نتایج پایدار بعدی که این قیام منشأ ظهور آنها خواهد شد. نتایج مهم زمان قیام شامل آشکار کردن فساد و مشروعیت نداشتن حکومت بنی امیه و دمیدن روح تعهد در مردم به خواب رفته آن زمان بود. تا جایی که بر اثر این بیداری و قیامهای ناشی از آن، تا ۷۰ سال پس از آن بنی امیه نابود میشود. همچنین از نتایج عقلانیت طولانی مدت نهضت عاشورا، تداوم روحیه ظلمستیری در شیعیان و دیگر آزادیخواهان جهان و تضمین پایداری سیره نبوی و علوی در جوامع مسلمان و شیعی بود تا جایی که به زندگی انسان مسلمان معنایی خاص میدهد. در خصوص عقلانیت ناظر به وظیفه، میتوان به تأکیدات خاص امام بر منشأ قرآنی و نبوی قیام خود اشاره کرد؛ یعنی قیام علیه ظلم و دستگاه ظالم برای برقراری عدالت، آزادی و امر به معروف و نهی از منکر، وظیفهای همگانی و اصیل به شمار میرود که حتی اگر نتایج موقتی دنیوی نیز نداشته باشد، هر انسان آزادیخواهی در هر شرایط و زمان، موظف به قیام علیه آن است. بنابراین، نهضت عاشورا، ترکیبی از عقلانیت نتیجه و وظیفه بود که در آن، وظایف دینی و عقلانی برای تحقق نتایج کوتاه مدت و دراز مدت به تناسب شرایط، مختلف و متغیر بود. تشکیل حکومت در کوفه میتوانست تنها به عنوان نتیجهای اولیه از قیام در نظر گرفته شود که اگر محقق میشد، در خدمت اهداف و نتایج طولانی مدت مثل آزادی، عدالت و امربه معروف و نهی از منکر بود. به همین دلیل باید بگوییم وظایف دارای کارکردهای نتیجهای هستند که نتایج آن ممکن است زودتر یا در ادوار بعدی محقق و متجلی گردند.
در پاسخ به سؤال پیش، به رابطه اهداف، روشها و ابزارها در نهضت عاشورا اشاره کردید، در این خصوص بیشتر توضیح میدهید؟
به طور کلی باید گفت ابزارها و روشها به سبب سیالیت خود، به تناسب وابستگی به اهداف ایفای نقش میکنند. اهداف اگر اصیل باشند، مانند احیای دین، امر به معروف و نهی از منکر، اقامه عدالت و دفاع از آزادی، در شرایط مختلف با روشهای گوناگون آشکار میشوند. برای مثال، نحوه تجلی اهداف در رویارویی امام با حاکم مدینه، با آنچه در برابر مروان رخ میدهد متفاوت بوده و این دو با وصیت امام به برادرش متفاوت است. همان طور که نوع، بیان و روش امام در بیان اهداف قیام در رویارویی با سپاه حر و سپاه عبیدالله نیز متفاوت است. اما باید دقت داشت که روح حاکم بر همه روشهای گفتاری و رفتاری امام تأکید بر اهداف قیام یعنی امر به معروف و نهی از منکر است. پس به طور کلی لازمه عقلانیت قیام، وحدت در اهداف همراه با کثرت در روشها و ابزارهای به کار گرفته شده در بیان اهداف است که هر دو اینها در نهضت عاشورا متجلی است.
فهمی که امروزه درباره نهضت عاشورا وجود دارد چقدر عقلانی است و چقدر برخاسته از احساسات؟
به نظر میرسد نقش عنصر احساسی و عاطفی غلبه دارد و اصرار بیش از حد بر این عنصر، ممکن است موجب فراموشی هدفهای دینی و سیاسی نهضت عاشورا شود. این آسیبی است که متأسفانه امروزه دامنگیر برخی جوامع مداحی است، آنها به منظور برانگیختن احساسات و عواطف مردم میکوشند با اصرار افراطی بر صحنه خونین و خشونت بار عاشورا و در برخی موارد با دخالت دادن قوه تخیل خود و افزودن جعلیاتی به این صحنهها، اشک بیشتری از مردم جاری کنند که در نهایت به غفلت از آرمانها و اهداف دینی، مقدس و متعالی نهضت عاشورا میانجامد، هرچند موجب قرب بیشتر قشر مداحان نزد مردم میشود. البته باید توجه داشت عزاداری و روضهخوانی موجب فراموش نشدن این واقعه میشود و تضمینکننده جنبه حماسی آن است، اما هویت این نهضت و روح و حقیقت این قیام با بعد عقلانی قابل گسترش است. نکته بسیار مهم دیگر تأکید بر اولویت معرفت و شناخت امام حسین(ع) و نهضت او، بر محبت بر او است، زیرا اگر چه صرف محبت و دوست داشتن سیدالشهدا پسندیده است، اما اگر این کار در کنار شناخت و معرفت به او و اهداف متعالی نهضتش نباشد، دچار مشکل تاریخی میشویم که مثال آن هم بوده است. غلبه احساسگرایی و عاطفهگرایی، شناخت اهداف متعالی قیام را دور از دسترس میکند. در نتیجه در پاسداشت عاشورا به جای توجه به اصول و محورهای اصلی این نهضت، به فروع و حواشی آن خواهیم پرداخت که نتیجه نامبارک این غفلت، دوری از پیروی از دستورهای اصیل نهضت دینی و سیاسی عاشوراست.
فهم عقلانی واقعه عاشورا و معنادهی به زندگی
وظیفه ما به عنوان پیروان نهضت عاشورا این است که در هر لحظه آموزههای حماسی و معناساز زندگیِ نهضت عاشورا را مورد بازخوانی و بازاندیشی قرار دهیم و بتوانیم از آنها به مثابه الگوهایی زنده برای زیست سعادتمندانه استفاده کنیم. به عبارت دیگر، وظیفه عقلانی ما نه صرف گریستن بر مصائب کربلا، تقدیم انواع نذرها، برپایی انواع سوگواریها و گسترش روضهخوانی و نوحهخوانی است -هرچند هر کدام از این کارها در حد معقول خود بسیار پسندیده است- بلکه در گذر از لایههای جنبه شعائری نهضت عاشورا و نفوذ در پیامهای زیرین و تقرب به اهداف متعالی است که این نهضت برای تحقق آنها بپا داشته شده است. تلاش ما برای برپا داشتن عزای حسینی، زمانی تلاش دینی و عقلانی است که برپایی شعائر ظاهری عاشورا منجر به تجلی آموزههای حقیقی این نهضت در زندگی ما شود. به بیان دیگر، سیدالشهدا(ع) و یاران ایشان شهید نشدند که ما بر آنها بگرییم، برایشان ماتم بگیریم و نیازهای خود را از آنها طلب کنیم یا با گریستن بر آنها گناهان خود را تسویه کنیم، بلکه آنها شهید شدند که ما با بازاندیشی این واقعه و اهدافی که شهدای عاشورا به خاطر آنها خون خود را هدیه کردند، آن اهداف را هر آن در زندگی خود پیاده سازیم و مطابق سیره آنها عمل کنیم. تنها با این اتفاق است که ما میتوانیم مدعی شویم نهضت عاشورا در زندگی ما نقش معناداری دارد و به همه یا به بخش بیشتری از ابعاد زندگی ما معنای خاصی بخشیده است. در غیر این صورت، یعنی صرف نگرش شعائری و تبدیل عزاداری به عادات و رسوم اجتماعی نه تنها هیچ معنایی به زندگی ما نمیدهد بلکه نگرش ما را به این نهضت، بیمعنا و کاسبکارانه میسازد.
نظر شما