قدس آنلاین - رقیه توسلی: جامه گرداندیم... با مفاتیح و ماسک، وعده دیدار گذاشتیم زیرنور ماه... آنجا که هیئت برپاست و اهل دل، نوحه سرمی دهند... با فاصله، بی مصافحه و چای روضه... آنجا که سقفی نیست و یاد خرابه های شام بیداد می کند... آنجا که سینه زن ها و نوکران ارباب، آرام و پریشان احوالند... آنجا که آسمان، رختش تمام قد مشکی ست.
قافله سالارا ! اصلا منبر امسال است و یاد چراغ های خاموش خیمه... یاد حبیب، زهیر، نافع، جون بن حوی... حال اشک هایی که یکپارچه فرو می افتند و مویه هایی که قطع نمی شوند... یاد عمه ی سادات و اخای عاشق... یاد داغ های گران... اصلا منبر امسال است و حدیث کرب بلایی که از همیشه غمبارتر است.
رنگ های عالم به قربانِ محرم ات آقاجان... در جانمان انقلابی ست باز... در سرمان... اشک هایمان... باز "خولی بن یزید اصبحی" و ساربان می تازند... اخنس بن مرثد، عمرسعد، سنان بن انس، حرمله... باز پریشانِ مَشک شهید و خار مغیلانیم و دست به دامان روضه تان شده ایم که سینه سوخته ها گدای درگاهند.
نظر شما