قدس آنلاین: علت جاودانگی عاشورای سال ۶۱ ه. ق را از دو جنبه میتوان بررسی کرد؛ نخست اینکه برخی از حوادث عموماً یا هدفی ندارند؛ یا اهداف و افق کوتاهی دارند و یا هدفشان مادی است؛ این اتفاقات به میزان اهدافی که دنبال میکنند ماندگار میشوند. حادثهای که محصور در چارچوب قوم و قبیلهای باشد بُعد آن به همان اندازه قبیله است؛ حادثهای که برای دریافت پست و مقامی باشد به همان اندازه ماندگار است و همچنین اتفاقی که بر پایه هوای نفس رخ دهد جریان پیدا نمیکند.
اما حوادث و اتفاقاتی هستند که با گونه اول تفاوت دارد؛ تمام زوایای این اتفاق دارای اهدافی خدایی و به بلندای تاریخ است و وابسته به شخص و مذهب خاصی نیست؛ اهداف این اتفاقات بهقدری بلند است که شخصیتهای اصلی آن تمام هستی خود اعم از وقت، آبرو، جان و مال، اصحاب و خویشان و حتی فرزندان خود را به میدان میآورند. اگر امری در این سطح اتفاق افتاد، دیگر حادثه نیست بلکه یک جریان است و محدود نیست و بیمرز است. این جریان شخص و زمان نمیشناسد. کربلا اینگونه است و هدفش مادی و محدود نیست؛ ازاینرو مسلمان و غیرمسلمان با این جریان همذاتپنداری میکنند.
امام حسین(ع) جان و خون خود را در راه خدا فدا کرد تا بندگان را از جهل نجات دهد و آنها را از سرگردانی ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند؛ این خلاصه هدفی بسیار بلند است که محصور به زمان، مکان، رنگ و نژاد نمیشود. اما نقطه مقابل، کسانی بودند که فریب زندگی را خوردند و دنیای مادی، شهوات و هوای نفس و... آنان را به خود مشغول کرد و همچنین سهمی که خدای متعال برای هر انسانی در آفرینشش قرار داده به بهای پست و ناچیزی فروختند. آنان سعادت دنیا و آخرت را از دست دادند و آخرت خود را به کمترین بها فروختند، آنان تکبر و در هوسهای خود سقوط کردند.
نظر شما