این بار قرعه به نام کامبوزیا پرتوی یکی از کارگردانها و فیلمنامهنویسان شهیر کودکان و نوجوانان خورد که از 25 فروردین امسال به دلیل عارضه سکته مغزی و این بار در آبان ماه برای انجام عمل قلب در بیمارستان دی بستری شد و خبر ابتلای وی به ویروس کرونا از یک هفته پیش از فوتش اعلام شده بود. سرانجام در جدال با سکته مغزی و همزمان درگیری ریه به کرونا طاقت نیاورد و روز سهشنبه ۴آذر ۱۳۹۹ در سن 65 سالگی روی در نقاب خاک کشید.
روحیه خستگیناپذیر
فیلمنامههایی که پرتوی به نگارش درآورد طیف مختلفی از مضامین را دربرمیگرفت که در همه آنها «انسان» و «موقعیت زندگی بشری» محوریت داشت. او تقریباً در همه آثارش این نوع «نگاه» را حفظ و آن را به اشکال مختلف تکرار کرد. پرتوی روحیه خستگیناپذیری داشت و چون متعلق به نسلی بود که در کارشان «اصولی» را رعایت میکردند، در آثارش سطحی از کیفیت و استاندارد دیده میشد که بسیار قابل تأمل است. پرتوی در حوزه فیلمنامهنویسی نامی آشنا و هر اثرش نویدبخش یک کار تازه بود. او تجربههای موفقی در حوزه کارهای کودکان و نوجوانان داشت. مخاطبان دهه 60 سینما هنوز فیلمهایی چون «ماهی» و «گلنار» را از یاد نبردهاند؛ دنیای کودکانهای که او ترسیم کرد آنقدر خواستنی و خاص بود که بعید است به این زودیها خاطره آنها از یاد برود. پرتوی آدم سینما بود. با زیر و بم این حرفه آشنا بود و میدانست سینما، برخلاف ظاهر زیبا و دلربایش میتواند تا چه اندازه بیرحم و خشن باشد. همچنان که بسیاری از اهالی این حرفه، چهره نامهربان سینما را بارها و بارها دیده بودند. با وجود این، سالها در این سینما زندگی کرد و آثار درخوری هم پدید آورد که برخی از آنها جزو مفاخر این سینما هستند.
در آثار او وجوه مختلف اجتماعی کاملاً هویداست. «آدمها» دغدغه اصلی او بودند و همین موجب میشد در آثارش این وجه همیشه غالب باشد. او قهرمانهایش را معمولاً در موقعیتهایی قرار میداد که رهایی از آن به کشف و شهودی تمامعیار ختم میشد که برای مخاطب هم دلپذیر بود. وی نگارش فیلمنامه برخی از کارگردانان مطرح سینما را برعهده داشت که دست بر قضا بهترین کار آنها محسوب میشدند. شاید معروفترین آنها فیلمنامه «من ترانه 15 سال دارم» بود که به اعتقاد بسیاری، بهترین فیلم سازندهاش یعنی رسول صدر عاملی است؛ فیلمی بسیار موفق که به جز داستان متفاوتش، ترانه علیدوستی را هم به عنوان بازیگر معرفی کرد. داستان نوجوانانهای که برای مخاطب آن سالها هم سرشار از جذابیت بود.
او همین نگاه نوجوانان را در فیلم «فراری» علیرضا داودنژاد نیز ادامه داد؛ یک داستان امروزی موفق که علاوه بر ترلان پروانه، بازی فوقالعاده محسن تنابنده را هم در خود دارد. این کیفیت پرداخت در موضوع و جزئیات را باید بیشتر در فیلمنامههای خاص پرتوی جستوجو کرد. به جز اینها پرتوی در خاطره همه دهه شصتیها با فیلمنامه سریال «گل پامچال» مانده است. داستانی از آدمهای حاشیهای جنگ که سرنوشت با آنها بازیهای عجیب و غریبی کرده است. در آنجا هم پرتوی اندازه تواناییهای خود را در ترسیم مواجهه دنیای کودکانه با خشونت و سبعیت جنگ به تمامی به نمایش میگذارد. بزرگترین ویژگی پرتوی نمایش دنیای درون کودکان و نوجوان در معادلات پیچیده جهان امروزی به سادهترین شکل ممکن بود. پرتوی اهل مغلقگویی و مطولگویی نبود. داستانهایش ساده و قابل فهم بود. به همین دلیل قهرمانان داستانهایش هم کاملاً قابل لمس و باورپذیر بودند. در واقع او داستانگویی بود که قهرمانهایش آدمهای سادهای بودند که در دنیای پیچیده و پرابهامی گرفتار آمده بودند.
البته او به جز دنیای کودکان ونوجوانان کارهای موفق دیگری هم درباره دنیای آدمهای بزرگ انجام داده بود ولی عجیب بود که کم و بیش از همان فرمولی که در نگارش فیلمنامههای کودکان و نوجوان بهره میبرد در خلق این داستانها نیز استفاده کرد.
در فیلم «کافه ترانزیت»، او داستان آدمهای بزرگسالی روایت میکرد که در موقعیت عجیبی گرفتار آمدهاند. چنین موقعیتی را باز هم در آخرین فیلمش یعنی «کامیون» تکرار کرد. داستان راننده کامیونی خوشدل که یک خانواده جنگزده را به یک منطقه امن میبرد. نوع روایت پرتوی در این فیلم کاملاً خاص و ویژه است. او در نمایش دلهره آدمهای قصه کاملاً موفق است. سعید آقاخانی یکی از بینظیرترین بازیهایش را ارائه میدهد؛ یک بازی قدرتمند، یکدست و متفاوت که برایش نامزدی سیمرغ بهترین بازیگری جشنواره فیلم فجر را به ارمغان آورد.
آخرین بار که پرتوی را دیدم نزدیک 10 سال پیش بود در مراسم ختم دوستی مشترک. انسانی متواضع و خاکی که به نظرم باید بیشتر از اینها از او میدیدیم و میشنیدیم... طرح محو لبخند او در یادآوری خاطرات دوست مشترکمان هنوز در یادم مانده است. مردی که میخندید، اما چشمانش پر از اشک بود... .
آغاز با سینمای کودک و نوجوان
کامبوزیا پرتوی فعالیت هنری خود را با ساخت فیلمهای کوتاه در سینمای آزاد دماوند آغاز کرد و پس از آن نخستین فیلم بلند داستانیاش را با نام «عینک» برای شبکه دوم تلویزیون ساخت و سپس کارگردانی در سینمای حرفهای را با فیلم «ماهی» تجربه کرد.
هیچ کس نمیتواند منکر تأثیر کامبوزیا پرتوی در سینمای کودک و نوجوان بهویژه در دهه طلایی سینمای ایران (60 و70) شود. او را یکی از شاخصترین فیلمسازان و فیلمنامهنویسان تا پیش از دهه 80 به عنوان فیلمساز کودک و نوجوان میشناختند، حتی وقتی برای بزرگسالان مینوشت؛ مثلاً «شیرک»، «علی و دنی» یا «من ترانه 15 سال دارم» اگر چه در سینمای بزرگسال بود اما در آن دغدغه سینمای کودک را میتوان دید. او در فیلم گلنار و گربه آوازهخوان، آن هم در زمانی که ساختن کار موزیکال سخت بود، موزیک و رنگ را به سینمای کودک آورد و مردم را به سینما کشاند که در زمان خود تأثیرگذار بود. نقطه عطف چرخش او از فیلمهای کودکان و نوجوانان به فیلمهای بزرگسال «من ترانه 15 سال دارم» بود که زندگی نوجوانی که پا به دنیای بزرگسالان میگذاشت را روایت میکرد و برای همین فیلم نیز سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را از آن خود ساخت.
هر شب تنهایی
او دو فیلمنامه «شب» و «هر شب تنهایی» را با موضوع زیارت امام رضا(ع) و حرم مطهر رضوی و البته به سفارش رسول صدرعاملی نوشت که آن را باید جزو معدود نمونههای حرفهای و استاندارد «سینمای رضوی» برشمرد. این فیلمها شاید ادای دین و ارادت قلبی او به علی بن موسیالرضا(ع) بود.
خود او در این باره در گفتوگویی که تیرماه امسال در روزنامه قدس به چاپ رسید، گفته بود: من یک ایرانی مسلمانم و عشق به امامرضا(ع) از بچگی در من نهادینه شده است. این عشق و ایمان را در خانوادهام، اطرافیانم، دوستان و آشنایانم دیدم، بنابراین همیشه دنبال فرصتی بودم که به این عشق و ایمان بپردازم و این فرصت از سوی آقای صدرعاملی و تلویزیون به من داده شد. طرحی از آقای اصغر فرهادی بود که من آن را تبدیل به فیلمنامه کردم.
اگرچه فیلم هرشب تنهایی با بازی درخشان لیلا حاتمی و حامد بهداد از سوی منتقدان بسیار بیشتر از «شب» مورد توجه قرار گرفت و دیده شد اما فیلم شب در بیست و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر توانست عنوان سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد (امین حیایی) در بخش سینمای ایران را کسب کند. همچنین این فیلم جایزه بهترین فیلم جشنواره مذهب ایتالیا را کسب کردهاست.
کامبوزیا پرتوی، همچنین نویسنده فیلمنامه محمد(ص) است و چهار بار موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم فجر برای فیلمهای من ترانه 15 سال دارم، کافه ترانزیت، فراری و کامیون شده است. او برای ساخت فیلم ماهی جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم جیفونی ایتالیا و جایزه یونیسف از جشنواره فیلم برلین و جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم آدلاید استرالیا را بدست آورد.
پرتوی همچنین برای کارگردانی کافه ترانزیت، جایزه جشنواره بینالمللی فیلم مار دل پلاتا و جایزه فیپرشی جشنواره بینالمللی فیلم داکا را کسب کرد و نامزد هوگو طلایی جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو، نامزد جایزه بالن طلایی جشنواره سه قاره در سال ۲۰۰۵ شد. وی برای کارگردانی این فیلم در بخش بهترین کارگردان نیز کاندیدا شد. او همچنین دو جایزه بهترین فیلمنامه از جشن خانه سینما را برای فیلمهای قطعه ناتمام (مازیار میری) و کافه ترانزیت از آن خود کرد.
نظر شما