از نوروز بگیرید تا دهه فجر؛ از زادروز داراب تا روزمرگ چنگیز، از روز جهانی مارها تا روز یوزپلنگ ایرانی، از روزهای متعدد دخترها و خانمها گرفته تا روز پسر که در هیچ تقویمی نیامده؛ که انگار هیچ روزی از آن همه ظرفیت برخوردار نیست که بتواند روز پسر باشد!
با همه اینها، واقعیت آنکه این مناسبتها البته عمدتاً در همان فضای تقویم ظهور و بروز دارند و در نهایت به کار مطایباتی از همین دست میآیند که درباره روز نداشته پسر، گفته میشوند؛ و اگر نه این بود، ما امروزهروز باید از رهگذر داشتن مثلاً «روز جهانی فلسفه»، دستکم عموماً از جامعالمقدمات این دانش (یا درستتر آنکه این شیوه دانشورزیدن) آگاه میبودیم که نیستیم؛ یا مثلاً از رهگذر داشتن «روز حمایت از صنایع کوچک»، دستکم باید چراغی بر کورهراه این صنایع، افروخته میداشتیم که نداریم.
ایده داشتن روزی در تقویم، ایده قشنگی است و متأسفانه فقط قشنگ است و کاربردی و گرهگشا نیست. یا دستکم در جامعه ما نتوانسته از لابهلای صفحات کاغذی تقویم بیرون بیاید و قدم به صحن جامعه بگذارد و به کوچه و خیابان راه پیدا کند. حتی عمدتاً نتوانسته بهانهای برای طرح موضوعی باشد و زمینه شکلگیری گفتمانی را فراهم آورد.
استاد محمدرضا شجریان، پس از تحمل یک دوره طولانی از دست و پنجه نرم کردن با بیماری، سرانجام هفدهم مهرماه، با زندگی اینجهانی وداع گفت و دو روز بعد پیکرش در جوار حکیم توس و مهدی اخوان ثالث (و البته احمد گلچین معانی و محمد قهرمان و احمد کمال و...) به خاک سپرده شد و ایده «روز موسیقی» از همانجا تولد یافت و به رسانهها راه پیدا کرد. حالا هرازگاه، در رسانهای فصلی درباره کمالات موسیقی ایرانی طرح میشود و ضرورت داشتن روزی در تقویم برای این مهم به خوانندگان یادآوری میشود. دور نیست که این روز هم مثل بسیاری از روزهای دیگر، بیآنکه شورای معظم «فرهنگ عمومی» آن را در لابهلای یکی از جلسات پربارش به مناسبات پرشمار تقویم بیفزاید، به شماری از تقویمهای غیررسمی راه بیابد. نیز دور نیست که از سال بعد شماری از اهالی موسیقی، به صورت خودجوش، سالگرد درگذشت استاد را روز موسیقی بدانند و شماری از شنوندگان و بینندگان آثارشان هم این روز را به خودشان و آنها تبریک بگویند و واقعیت آنکه روزهای تقویمی به همین کار میآیند که عدهای خود را در شمولیت آن روز و آن مناسبت بدانند و پیغام و پسغام تبریک بفرستند و دریافت کنند و باز چرخ روزگار به همان منوالی بچرخد که میچرخیده است.
روز موسیقی تصویب بشود یا نشود، گرهی از کار فروبسته موسیقی نخواهد گشود. موسیقی هم یکی از بیشمار تناقضهایی است که در جامعه ما متولد شده، رشد کرده و همراه ما زیسته و خواهد زیست؛ سویهای رسمی دارد و پسندیده است و سویهای غیررسمی و لابد ناپسند. ما هم به این تناقضها عادت داریم و با آنها زیستهایم. روزی در تقویم به نام یکی از این تناقضها داشته باشیم یا نداشته باشیم، هیچ چیزی را عوض نخواهد کرد؛ جز اینکه عدهای بهانهای تازه برای عرضارادت و عرض تبریک بیابند و شماری از استوریهای اینستاگرام به آن اختصاص بیاید و چندتایی متن کپشن تولید بشود و چند تایی جوک؛ همین.
نظر شما