انتشار این کتاب که تحت اشراف آیتالله جاودان منتشر شده، بهانهای شد تا درباره امکان استخراج الگوی اخلاق عملیِ آیتالله حقشناس با حجتالاسلام صدرالدین نخچی که کار تهیه و تنظیم کتاب «مواعظ» را بر عهده داشته است، گفتوگو کنیم.
جناب نخچی! پیشتر صوتهایی از جلسات اخلاقی آیتالله حقشناس منتشر شده بود. پرسش من این است که با توجه به فوت ایشان در سال ۸۶، مباحث اخلاقی ایشان که در کتاب «مواعظ» آمده تا چه زمانی است؟ آیا مباحث اخلاقی ایشان تا همان اواخر عمر ادامه داشته است؟
در مورد صوت، یکی از شاگردان به اسم آقای سیدرضا همایونی همان سالها پس از وفات مرحوم آیتالله حقشناس، صوت را ارتقا دادند و کار کردند و در قالب یک دیویدی منتشر شد. رادیو معارف باز روی این صورتها کار کرد و یک دورهای را به صورت مفصل درسهای اخلاق آیتالله حقشناس را از رادیو معارف پخش کردند که در آرشیوشان هم هست. ما به این نتیجه رسیدیم که به قدر کافی اگر کسی دنبال صوت مواعظ آیتالله حقشناس باشد، در دسترس وجود دارد. آقای استاد جاودان به ما فرمودند که این کار را انجام دهید و ما هم چشم گفتیم. چاپ دوم و سومش را خود مؤسسه ایمانماندگار انجام دادند. بنده فقط یک مطالعه نهایی کردم. دِینی که ما به آیتالله حقشناس داریم، هیچ وقت ادا نمیشود، ولی گفتیم در حد بضاعت خودمان یک قدمی برداشته باشیم.
در مورد بخش دوم، به خاطر کهولت سن و انواع بیماریهایی که ایشان با آن دست و پنجه نرم میکردند، به طور منظم درسها تا حدود سال ۷۵ ادامه پیدا کرد و از آن سال به بعد چون حاج آقا منزل خودشان را تغییر دادند و دیگر مسجد تشریف نبردند و کهولت سن نیز داشتند، هر از گاهی در مناسبتهایی در منزل موعظه میکردند. مثلاً شب شنبهای، شب عیدی یا شب شهادتی و تقریباً از سال ۷۴ - ۷۳ به بعد دیگر حاج آقا از روی دفترچهشان میخواندند. ایشان دفترچهای داشتند و هر چقدر که مطالب، احادیث و آیات در کتابها میدیدند [آنجا یادداشت میکردند]؛ ایشان به شدت اهل مطالعه بودند. وسعت مطالعاتی عجیبی داشتند. منابع شیعه، منابع اهلسنت و حتی کتابهای خارجیها و هر نکتهای که حکمتآمیز بود و به کار میآمد را در دفترچه یادداشت میکردند.
غیر از متن جلسات اخلاقی و زندگینامهای که از ایشان در کتاب «مواعظ» چاپ شده، بحث تاریخ شفاهی یا نکاتی که از شاگردان و پامنبریهای ایشان هست نیز جمعآوری یا تدوین شده است؟
تا جایی که من اطلاع دارم دو ، سه مجموعه دارند این کار را انجام میدهند. یک مجموعه، مجموعه آقای ریشهری در آستان حضرت عبدالعظیم(ع) هستند که چند سال است وقت گذاشتهاند و شاگردان آقا را یک به یک آوردهاند و در مجموعه آستان حضرت عبدالعظیم(ع) مصاحبه گرفتهاند و روی آن کار کردهاند. یکی از شاگردان حاج آقا به اسم آقای بخشی نیز در یک دورهای این کار را انجام دادند که بخشهایی از آن نیز از خود صداوسیما پخش شد. یک کتابی هم یکی از دوستان ما به اسم آقای سیفاللهی در مورد آقای حقشناس نوشتهاند که کتاب خواندنی و خوبی است و خاطرات و زندگینامه خوبی از مرحوم آیتالله حقشناس بدست میدهد. اگر اشتباه نکنم اسم کتاب «عبدکریم» است. یکی از شاگردان حاج آقا به اسم آسیدعباس قائممقامی، یک زندگینامه برای ایشان نوشتهاند که آن نیز ممکن است در سایت خود ایشان قابل دسترسی باشد و آن نیز نکات جالب و خوبی در خود دارد.
ناظر بر خود مباحث جلسات اخلاق ایشان، آقای حقشناس مثلاً روایت میخوانند و از «حفظ اللِسان و لزومالبیت» یا حفظ کردن گفتار و عدمتوسعه بیش از اندازه معاشرت بحث میکنند، ولی در عین حال، به اینها بسنده نکرده و ظرایف و دقایقی را نیز الحاق و پیوست میکنند. من مثال بزنم، مثلاً ایشان میگویند که در دید و بازدیدها که عموماً بیم غیبت میرود، خودشان میگویند که من در چنین شرایطی کتاب قرآن یا روایت دست افراد میدهم یا سعی میکنم بحثها را من شروع کنم و به سمتی هدایت کنم که وارد این وادیهای گناه نشود. این را از این جهت گفتم که دورادور همه فکر میکنند اساتید اخلاق ما را به عدمتوسعه معاشرت و عزلت دعوت میکنند، ولی در عین حال میبینیم که ایشان دعوت به کنشگری اخلاقی میکنند.
یک نکتهای به صورت کلی وجود دارد و آن این است که طبق فرمایش قرآن و روایات، ما نباید دو اصل را فراموش کنیم؛ نخست اینکه انسان بدون نقشآفرینی اجتماعی اصلاً انسان کامل نیست.مسلمان بدون یک نقشآفرینی صحیح اجتماعیاسلامی کامل نیست. پیغمبر یا ائمه در مورد مسلمانی که اهل امر بهمعروف و نهی از منکر نیست، تعبیر «مؤمنِ ضعیفِ بیدین» را به کار بردهاند. بنابراین حضور مؤمنان و مسلمانان در عرصههای مختلف اجتماعی چون اشتغال، خانواده، محله و امثالهم، یک اصل ضروری دینی است. اصل دوم نیز این است که انسان باید مواظب باشد تا در کنار این نقشآفرینی و حضور پررنگ، آن حالت مراقبت نفسانی و خودداری خودش را از دست ندهد. در سوره مبارکه مائده خداوند میفرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» یعنی به نحو هشدار و نه به نحو اخبار که «مواظب خودتان باشید»؛ بنابراین اگر ما این دو اصل را در کنار هم قرار بدهیم ، آن نتیجهای که علمای اخلاق به ما میرسانند، این است که ما در عین حالی که نمیتوانیم از آن وظیفه حضور اجتماعی غفلت کنیم، باید به یک نحو تربیتی برسیم که این تربیت در بعد فردی حاصل شود، اما اثرش، خود را در بعد اجتماعی نشان دهد. همان فرمایشی که حضرت امام میفرمودند که منتظرانِ مصلح خودشان باید صالح باشند. علمای اخلاق توصیه اولشان این است که شما صلاحیتهای فردی را به دست بیاورید و آنها را تقویت کنید تا در هنگام نقشآفرینیهای اجتماعی و حضور در اجتماع، آن تربیت صحیح اسلامی از دست نرود و اینطور نباشد که شما تربیت فردی را کنار بگذارید و خیال کنید که من بدون داشتن یک تربیت صحیح فردی اسلامی میتوانم یک فعال عرصه فرهنگ و عرصه اجتماع باشم. نمونههایش را ما الیماشاءالله در این ۴۰ سال دیدیم که زمانی که افرادی از آن تربیت برخوردار نبودهاند، وقتی وارد آن عرصه شدند، نخستین اتفاقی که افتاد، خودشان را خراب کردند. انواع و اقسام فسادها و اختلاسها از اینجا نشأت میگیرد. پس انسان اول از همه باید به داد خودش برسد و بداند که بدون این تربیت در عرصههای اجتماعی موفق نخواهد شد.
چون میخواهم موضوع به اندیشههای خود آیتالله حقشناس تخصیص پیدا کند، این را میپرسم که ناظر بر مباحث کتاب به نظر آیتالله حقشناس اگر امروز میبود شاید به یکسری ظرایف ما را دقت بیشتری میداد. مثلاً همین که ما اکنون با انسانی به اصطلاح در جامعه روبهرو هستیم که روحیه سوداگری بیشتر در او دیده میشود و ساحت جامعه بازار او را دربرگرفته است.
انسان فطرتاً منفعتطلب است. دعوا سر این است که من دنبال منفعت حقیر و بیارزش میروم که از آن منافع پرارزش باز بمانم یا اینکه خودم را معطل منافع حقیر و بیارزش زودگذر نکنم که آن منفعت بادوام عالی را گیر بیاورم. انتخاب بین منفعت عالی و اعلی و این منفعت پست و بیارزش است، والا منفعتطلبی، ذات این انسان است و نمیشود با آن کاری کرد. این ذات اگر خراب شود به این میافتد که به همه چیز نگاه کالایی میکند و هر آنچه برایش سود مادی داشته باشد را انتخاب میکند. در مباحث آیتالله حقشناس نیز باید باشد که [چنین انسانی] نمازی که میخواند یا انفاقی هم که میکند چشمش به این است که این نماز چه فایدهای به او میرساند و چه سود دنیایی به حالش دارد.
بحث سر همین نکتهسنجیها است که ایشان در مواعظشان مثلاً میگویند مؤمن نباید دعایش این باشد که خدایا به من پول بده تا مثلاً من فلان قدر از آن را هم در کار خیر مصرف کنم.
ایشان میفرمودند «سوره واقعه را هر شب میخوانی تا پول گیرت بیاید؟ شنیدی که هر کس پس از نماز عشا سوره واقعه را بخواند به فقر مبتلا نمیشود و به همین واسطه از خواندن سوره واقعه چشمت به همان پول است». ایشان میفرمود که سوره تبارکالملک را بخوان تا خانه قبرت روشن شود، چون رزق دنیایی میرسد یا به هر حال خداوند برایت تضمین کرده است، ولی آن چیزی که اگر من دنبالش نیفتم و برایش کاری نکنم، انجام نشده میماند، بحث آخرت من است.
سوای بحث معرفتی، آن وجهی که کتاب علیالقاعده از انتقال آن به مخاطب ناتوان است، آن حالت انکسار و شکستگی و بغضی است که ایشان هنگام خواندن برخی ابیات یا روایات دارند. کتاب ساختار منسجمی دارد و به لحاظ استناد به منابع نیز خیلی خوب است، ولی این وجه تأثیرگذار که بسیار نیز اهمیت دارد، فقط با شنیدن صوت جلسات قابل دریافت است.
متن هیچوقت نمیتواند حال گوینده را منتقل کند. ایشان شوق نسبت به خدا داشت و پای این شوق نیز ایستاده بود و هیچجور از آن کوتاه نمیآمد و هر چیزی را نیز که مانع میشد، پس میزد. در یکی از جلسات میگفتند من برخی از رفقا را به دماوند دعوت کردم و تا رسیدیم احساس کردم یک کدورتی قلب مرا فراگرفت. دیدم که دیگر اصلاً نمیتوانم آنجا بمانم، آن هم در حالی که خودم بانی بودم و آنها را دعوت کرده بودم. کسانی که به این حدود و درجات میرسند، یک حسابهای دیگری در زندگیشان حاکم است. آن شوقی که ایشان داشت و اشکهایی که از شوق میریخت [نمود همان درجات بود].
از نکات قابلتوجه در کتاب، روایتهای آیتالله حقشناس از کشف، شهود و کراماتی است که در مورد خودشان اتفاق افتاده است؛ البته میدانیم که طیف افراد حاضر در آن جلسات، نزدیک به ایشان و آشنا به منش ایشان بودهاند و از این مباحث کم و بیش اطلاع داشتهاند.
بله، ضمن اینکه اخلاق ایشان خیلی اخلاق نرمی بود. شما اگر با ایشان برخورد میکردید اصلاً احساس غریبی نمیکردید. نخستین باری که بنده خدمت ایشان رسیدم، برای یک امر خیری واسطه شده بودم و میخواستم از ایشان برای خواندن صیغه عقد بین دو جوان وقت بگیرم. اینقدر ایشان با روی خوش و گشاده برخورد و ملاطفت کردند که من احساس غریبی نمیکردم. این حالت برای کسانی که در پای محضر ایشان بودند و انس عجیبی که ایجاد میشد، به طریق اولی بین اینها وجود داشت، با آیتالله حقشناس مأنوس میشدند و به همین جهت آیتالله حقشناس برای اینها حرف میزد و آن نکاتی که لازم بود اینها بدانند و مثالها و شواهدی که از اخلاق و سیره خودش بود، با اینها درمیان میگذاشت. این را در جلساتشان بعضاً میگویند که [من برای این جلسه مطلبی را] مطالعه کرده بودم، ولی حرف دیگری به زبان من آمده است و بعد میگفتند که رزق شما امشب عوض شد. انگار که مثلاً من نباید این حرفها را بین شما میزدم، بلکه این حرفها را باید بزنم؛ البته یک وقتهایی نیز بود که ایشان حرفها را خیلی مختصر و مبهم ابراز میکرد، ولی آن جایی که باید گفته میشد و مبانی دینی باید تبیین میشد، با بهترین حالت بیان میشد که در همین نوارها منعکس و دیده شده است.
نظر شما