راستی چه کسی باورش میشد روزی را که نوجوانی ۱۴ ساله در لایو اینستاگرام با زن ساکن ترکیه آنچنان بیپرده و بیشرمانه صحبت کند یا در مخیله کدام یکمان میگنجید روزی بیاید و دیگر از اینکه تصاویر زنده ابتذالمان، بیروتوش و بی آنکه تار یا شطرنجی منتشر شود شرم نکنیم.
حالا این روزها ما ماندهایم با نسلی که قرار است به لحظهای ماندنش در ولنگاری دنیای مجازی اعتماد کنیم؛ ما ماندهایم و چراهایی که یکی باید پاسخی برای آنها بیابد.
نتیجه ۱۷ سال تأخیر در ازدواج جوانان
اصغر مهاجری، پژوهشگر اجتماعی و استاد دانشگاه میگوید: در دو دهه اخیر اتفاقاتی در سبک زندگی مردم و فرهنگ جامعه افتاده است که پیش از این زنگ هشدار را به صدا درآورده بود اما متأسفانه نه تنها خانوادهها، بلکه متولیان فرهنگی کشور نیز به آن بیتوجه بودند. مطالعات نشان میدهد بلوغ جنسی در ایران از ۱۵ به ۱۱ سال رسیده و ۵/۴ سال زودتر اتفاق میافتد. مطالعات مقایسهای دیگری نشان میدهد ۵۰ سال پیش میانگین سن ازدواج در کشور ۱۵ سال بوده، در حالی که اکنون به ۲۸ سال رسیده است، یعنی ما اکنون ۱۳ سال تأخیر در ازدواج و ۵/۴ سال تعجیل در بلوغ جنسی داریم که در مجموع میشود ۵/۱۷ سال فاصله بین نیاز جنسی با قالب مشروع آن که ازدواج است.
به گفته دکتر مهاجری، بیتردید اگر این همه تأخیر در ازدواج جوانان جامعه نبود، بسیاری از رفتارها از قالب و چارچوب شرعی و منطقی خود خارج نمیشد و قبح بیبندوباری در انواع مختلف آن از رابطه آزاد دختر و پسر گرفته تا افزایش خانههای مجردی، ازدواج سفید و امثال آنها شکسته نمیشد که در کنار بیتوجهی خانوادهها و دادن آزادی بیش از حد به فرزندانشان شاهد چنین رفتارهایی از سوی نوجوانان باشیم.
پاک کردن صورت مسئله
وی میافزاید: براساس مطالعات انجام شده طی ۵/۱ دهه اخیر در مقایسه با سالهای پیش از آن، از یک سو عوامل تحریککننده جنسی نظیر تغییرات هورمونی ناشی از تغذیه، فیلمها، پوشش زنان در خانواده و خیابانهای چهلچراغی افزایش یافته و از سوی دیگر به دلیل چرخش فرهنگی، لذتگرایی به یکی از رفتارهای طبیعی جوانان تبدیل شده است.
به اعتقاد این پژوهشگر اجتماعی باید درزمینه این مسئله عزمی جدی در بطن فرهنگی جامعه ایجاد شود تا به جای معلولها علت را بررسی و برای رفع آنها سرمایهگذاری کنیم، زیرا این اتفاق نماینده معضلات و آسیبهای مشابه در کشور است و باید عمیقتر و با کلید راهگشای دانش و پژوهش آن را تبیین و بررسی کرد.
دکتر مهاجری میافزاید: بیشک نمیتوانیم سبک زندگی را که به لحاظ جغرافیای فرهنگی و اجتماعی تغییر کرده به گذشته برگردانیم، این مهم نیازمند تولید و بازتولید فرهنگ و سبک زندگی جدید و متناسب با زمان و شرایط حاکم بر جهان است، بنابراین ضرورت دارد سبک زندگی را از نو بر پایه سلامت تعریف کنیم. تا زمانی که سهمی در تولید و بازتولید سبک زندگی جدید نداشته باشیم نظام سلطه غرب بر فرهنگ و زندگی جامعه ما حاکم خواهد بود و نمیتوان انتظار داشت آنها برای ما سبکی با محوریت فضائل اخلاقی، شفافیت، صداقت، اعتماد و حیا طراحی کنند تا احساس سلامت و ایمنی کنیم.
ضرورت تقویت آموزههای سواد رسانهای و سواد دیجیتال
علی اصغر محکی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فناوری ارتباطات نیز در گفتوگو با ما میگوید: از جمله رهاوردهای رسانه، در هم شکسته شدن مرزهای زمانی، مکانی و همچنین کنترلهای مرسوم پیشین بود که خانوادهها در ارتباط فرزندان خود با رسانه اعمال میکردند. در حالی که در نظام سنتی، کنترل خانواده و ارتباط رسانهای فرزندان معمولاً همه چیز آشکار و قابل مدیریت بود؛ به گونهای که خانوادهها میتوانستند از طریق کنترل کانالهای محدود پخش، دسترسی فرزندان خود را کنترل و مدیریت کنند،همچنین در نظام پیشین مدیریت پخش رسانهای از نظام طبقهبندی دسترسی استفاده میشد تا به خانوادهها هشدار دهد چه محتوایی برای چه طیف سنی از مخاطبان مناسب است اما در فضای نوین رسانه، این کنترلها تضعیف و حتی به طور کامل حذف شدهاند.
عضو هیئت مدیره انجمن علمی مدیریت اطلاعات ایران ادامه میدهد: البته در خانوادههایی که از انسجام، توجه و تمرکز کافی والدین و حساسیت آنها نسبت به تربیت فرزندان خود برخوردارند، این آسیبها به مراتب کمتر خواهد بود.
به گفته این استاد دانشگاه، بیش از مسئولان فرهنگی کشور، مسئولیت متوجه خانوادهها و والدین است که بتوانند فرزندان خود را به لحاظ مواجهه با عناصر فرهنگی نامتعارف واکسینه کنند، سهم مسئولان و متولیان فرهنگی کشور نیز مربوط به تقویت آموزههای سواد رسانهای و سواد دیجیتال هم برای مخاطبان کودک و نوجوان و هم برای بزرگسالان است.
دکتر محکی تصریح میکند: ضرورت دارد جنبشی فراگیر و فوری در راستای تربیت و آموزش مهارتهای ارتباطی نظیر «مهارت نه گفتن»، «مهارت تفکر انتقادی» و «مهارت سواد رسانهای» در کشور ایجاد شود که در آن علاوه بر خانوادهها و نهادهای مردمی، همه دستگاههای مربوط فرهنگی کشور نیز مشارکت داشته باشند؛ زیرا تا زمانی که نتوانیم آموزش این مهارتها را در نظر آحاد جامعه تقویت و نهادینه کنیم کنترلهای فیزیکی کارایی چندانی نخواهند داشت.
نظر شما