وقتی درباره تحریم، اخبار و یا گزارشهایی میشنویم، مصادیقی مانند تحریمهای اقتصادی، مالیبانکی، بیمه، حمل و نقل، فروش نفت، تسلیحاتی، فناوری، سیاسی و... به ذهنمان متبادر میشود. این نوشته بر این موضوع تمرکز دارد که ذهن ما باید مقداری کلانتر و با عمق بیشتری به موضوع تحریم توجه کند و فقط تحریمهای اقتصادی و موارد یادشده را نبیند، چراکه این توجه تکبعدی به تحریم، خود بخشی از پازل دشمن است که میخواهد با درگیر کردن ذهن به این تحریمهای ظاهری، پشت پرده تحریمها را در پستوی فراموشی قرار دهد. نباید در زمینی که آنها طراحی کردهاند بازی کنیم و تنها به دنبال راهکارهای دور زدن تحریم باشیم.در موضوع تحریم دو دسته از تحریمها در روند فعالیتها بسیار مهم و تأثیرگذار است که کمتر به آنها توجه شده و یا به عبارت بهتر این رویکرد و نوع نگاه در مواجهه با تحریم کمتر مورد مداقه قرار گرفته است؛ یکی تحریم روانی و ذهنی است و دیگری تحریم مدیریتی.این دو تحریم پنهان همانطور که از عنوان آنها مشخص است، یکی فعالیتهای ذهن را تحت تأثیر قرار میدهد و سعی دارد ذهن افراد را فلج کرده، قوه ایدهپردازی و خلاقیت و نوآوری را از آنها بگیرد و این حس را در افراد ایجاد کند که تلاش و کوشش شما راه به جایی ندارد و یک تحریم دیگر این است که مدیریت و تصمیمگیری مدیران شما را تحریم کند.
تحریم روانی و ذهنی
قرآن کریم در سوره زخرف درباره فرعون و قوم بنیاسرائیل اشاره دارد «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ»، فرعون، بنیاسرائیل را تحقیر میکرد و آن تحقیر کردن نوعی از تحریم بوده است. از اینجا میتوان دریافت تحقیر کردن و ایجاد فشار روانی و فشار اجتماعی بر یک ملت، خود میتواند یکی از اهداف اصلی تحریم باشد. در این نوع تحریم، دشمن درصدد است با فشار روانی که وارد میکند فکر را فلج کرده و قوه ایدهپردازی و خلاقیت و نوآوری را از شما بگیرد و این حس را در افراد ایجاد کند که تلاش و کوشش شما بیهوده است و راه به جایی ندارد.
شاهد مثال این موضوع اتفاقی است که برای کشور لیبی افتاد؛ یعنی دشمن آنقدر فشار روانی و اجتماعی وارد کرد که دولتمردان و مردم لیبی گفتند راهی جز تسلیم نداریم و خود را تسلیم کردند.
تحریم مدیریتی
در این نوع تحریم، دشمن از طریق پروژه نفوذ، مدیریت شما را تحریم میکند و از طریقی بر مدیران و سیاستگذاران ارشد شما تأثیر میگذارد. حال نفوذ میتواند از طریق چارچوب فکری و رسانهای باشد و یا از طریق افراد نزدیک و خانواده شخص. برای واضحتر شدن این موضوع، مثالی در حوزه تحریمهای بینالمللی بسیار روشنکننده خواهد بود.
تحریمهای شیلی
در کشور شیلی دولت آلنده از سال ۱۹۷۰ با رأی مردم روی کار آمد و سیاست استقلال اقتصادی و ملی کردن منابع زیرزمینی این کشور که مس، مهمترین آن بود را در پیش گرفت؛ راهبردی که به هیچ عنوان مورد پسند شرکتهای آمریکایی که سهامدار منابع مس این کشور بودند، قرار نگرفت. بهتدریج حلقه محاصره علیه دولت آلنده تنگ شد و علاوه بر تحریم خرید، اعتصاب رانندگان کامیون نیز فرایند حمل و نقل را در این کشور با مشکل روبهرو کرد. با وجود این، دولت آلنده توانست به لطف یک سیستم رایانهای آنالوگ با تنها نزدیک به ۵۰۰ کامیون تمام نیازمندیهای اساسی شیلی را تأمین کند.
با این حال به طور قطع میتوان گفت آنچه توانست ضربه اصلی را به وجهه دولت در تأمین نیازمندیهای کشور بزند، زنانی بودند که در اعتراض به گرسنگی با قابلمههای خالی در دست در سانتیاگو تظاهرات کردند. جالب اینجا بود که بسیاری از این زنان به هیچ عنوان علائم گرسنگی یا سوءتغذیه بر چهره نداشتند و جزو کارمندان و طبقه میانه یا مرفه محسوب میشدند اما چهرهای که با این راهپیمایی از شیلی در رسانهها منعکس شد، یک کشور قحطیزده و در حال گرسنگی بود. در هر حال اندکی بعد دولت آلنده با کودتای «ژنرال پینوشه» سرنگون شد اما اسنادی که سالها پس از این کودتا منتشر شد نشان داد اساساً این تظاهرات طرحی کاملاً آمریکایی بود و در واقعیت خبری از گرسنگی در این کشور نبوده است؛ بلکه آنچه در حال اجرا بود یک جنگ روانی گسترده با استفاده از عوامل داخلی شیلیایی بود.همانطور که در روند تحریمهای شیلی نیز میبینیم زمانی که تحریمهای اقتصادی در این کشور مدیریت میشود، تحریمهای روانی و ذهنی به همراه چاشنی نفوذ، کار خود را انجام میدهد و موجب در هم شکستگی این حکومت ضد آمریکایی میشود.
پشتوانه مردمی، وجه ممیز انقلاب اسلامی
همانطور که میبینیم در این موارد تحریمها بیشتر بر فشار روانی و ذهن کشور مورد تحریم متمرکز بوده است. البته نکتهای که باید در این میان به آن توجه کرد، تفاوت ماهوی جمهوری اسلامی با کشورهای مورد اشاره است. شاید در یک جمله بتوان اینگونه گفت که انقلاب اسلامی به علت مردمی بودن آن، از پشتوانهای برخوردار است که رمز تمام شکستهای اقدامات کشورهای سلطهگر به شمار میرود.
اما به صورت کلی، مسئله، ادعای دشمن درخصوص اعمال تحریمهای فلج کننده نیست که اساساً دنیای امروز دنیایی نیست که در آن بتوان فروش نفت خام یک کشور، آن هم کشوری مثل ایران را به صفر رساند یا حتی تحریم بانک مرکزی و نقل و انتقالات مالی و تبادلات بانکی را به صورت جامع و کامل قفل کرد؛ بلکه تحریم آنجایی موفق میشود که تحریم ذهنی و مدیریتی روی شما اثر بگذارد. آن زمان است که از طریق القای یأس و ناامیدی به مردم و جوانان یک کشور که موتورمحرکه کشور هستند، حس ناتوانی و شکست نهادینه میشود و مردم تنها راه برونرفت از این مخمصه را در خارج از کشور و در دست سیاستمداران خارجی میبینند.
تحریم، آن هنگام نابود کننده است که همت و شجاعت و اراده مدیران کشور برای حل معضلات موجود را از بین ببرد و آنها به فکر انتقامجوییهای سیاسی و یا نادیده گرفتن منافع ملی به خاطر رسیدن به مقاصد سیاسی خود باشند.
تحریم، آن هنگام فلجکننده میشود که مدیران ارشد و اجرایی، آرمانهای ابتدایی خود را فراموش و سبک زندگی دیکته شده از سوی دشمن را انتخاب کنند.
نظر شما