خاتمه گفتوگو به همین جملات میگذرد ولی سرآغاز و بهانه گفتوگویمان، رحلت آیتالله محمدتقی مصباح یزدی است. حجتالاسلام دکتر صفدر الهیراد نزدیک به هشت سال نماینده آیتالله مصباح در «طرح ولایت» بوده و اکنون نیز عضو هیئت علمی گروه کلام و فلسفه دین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) است. بهانه گفتوگو که مشخص است ولی موضوع آن سیره و سلوک آیتالله مصباح یزدی و دیدگاههای ایشان در بحثهایی چون «امنیت فرهنگی»، «مدیریت منابع انسانی»، «تربیت نیرو» و «طرح ولایت» است.
به عنوان نخستین پرسش شاید بد نباشد مختصری در مورد شخصیت و سلوک علامه مصباح برایمان بگویید. شما حدود دو دهه مراودات نزدیکی با ایشان داشتهاید و نکاتی را دیدهاید که شاید دیگران فقط در مورد ایشان شنیده باشند.
بدون تعارف بگویم کوچکتر از این هستم که در مورد شخصیت آیتالله مصباح حرف بزنم؛ چرا که بزرگانی از جمله علامه طباطبایی، حضرت امام(ره)، حضرت آیتالله بهاءالدینی، مقام معظم رهبری و دیگران در مورد ایشان سخنان و فرمایشات دارند. آنچه در مورد آیتالله مصباح خیلی به چشم میآید جامعیت ایشان است. وقتی صحبت از مباحث علمی، فقهی، فلسفی، عرفانی، تفسیری، سیاسی و امثالهم میشود، آیتالله مصباح در همه آنها جزو افراد برجسته هستند.
حضرت علامه طباطبایی میفرمود که جناب آقای مصباح در میان شاگردان من همانند انجیر است؛ چرا که هیچ دور ریختنی ندارد. در جهات اخلاقی از شاگردان خاص حضرت آیتالله بهجت، آیتالله بهاءالدینی و علامه طباطبایی بودند و اخلاص ایشان شاخص همه جنبههای اخلاقی ایشان است یعنی شما نمیبینید که ایشان کاری را در دفاع از خودش انجام بدهد. در دهههای اخیر هجمههای زیادی علیه آیتالله مصباح شد ولی جالب است که من ندیدم ایشان آمده باشند و از خودشان دفاع کرده باشند. شما منیت را در حیات علمی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی آیتالله مصباح نمیبینید.
ما که زندگی ایشان را از نزدیک شاهد بودیم، زهد به معنای واقعی کلمه آن هم در مورد شخصی که امروز در شرایط مدرن بخواهد این همه ارتباط داشته باشد دیده میشود. جالب این است کسی در این اوجِ بزرگی علمی که علامه ذوالفنون و صاحب شاگردان و آثار فراوانی در عرصههای مختلف بودند، هرگز این بزرگی عرفانی و اخلاقی موجب نشد که ایشان عرصههای عملی، سیاسی و اجتماعی را رها کند و میتوانیم بگوییم که جناب آقای مصباح حکیمِ عارف در میدان هستند چون اگر حکیمی و عارفی در میدان نباشد باید در حکمت، عرفان و تقوایش تردید کرد. حضرت آیتالله مصباح عمیقاً این معنا از اسلام را درک کرده بودند که این حکمت، اخلاق و اخلاص قرار نیست که در یک رابطه فردی انسان با خدا خلاصه بشود بنابراین وارد عرصه سیاسی و اجتماعی میشدند و جالب است که همان اخلاص در عرصه سیاسی به حرکتهای ایشان نورانیت میداد.
یکی از تهمتهایی که به ایشان وارد میشد، بحثهایی ناظر بر مشارکت ایشان در روند انقلاب بود. هر چند اسناد و پاسخهای متقنی به این شبهات ارائه شده ولی شاید بد نباشد باز هم به آن اشاره کنید.
آیتالله مصباح وقتی که وظیفه خودش را در این میدید که در عرصه سیاسی روشنگری کنند و دست به اقدامی بزنند دیگر شخص حقیقی خودش را نمیشناخت و تمام قد به وسط صحنه آمده و دفاع میکرد. همین جا لازم است بگویم که حضرت آیتالله مصباح برخلاف هجمهها و تهمتهایی که دیگران به ایشان وارد میکنند و میگویند که ایشان در انقلاب نبوده است، علامه یکی از انقلابیون اولیه بود. ایشان در همان دهه ۴۰ نشریهای را منتشر میکنند و از آنجا روشنگریهایی با روحیه مبارزهطلبی میکنند و جزو آن تیم سری ۱۱نفره مبارزه علیه شاه بودند. بیانیههایی که علیه شاه همان زمان آیتالله مصباح که در اوج مدارج علمی و اخلاقی منتشر میکردند به اندازهای است که ایشان را در رتبه دوم افرادی قرار میدهد که امضایشان پای بیانیههاست. هیچ گاه عظمت علمی و اخلاقی ایشان مانع دفاع ایشان از امام و انقلاب و تئوری ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری نشد یا اینکه این مدارج سبب شود تا ایشان در این موضوع کم بگذارند. بنابراین مقامهای علمی و عرفانی نه تنها مانع از این موضوع نشد بلکه در تمام این عرصهها ایشان را وسط صحنه کشاند و ایشان به شکلهای مختلف نقشآفرینی کردند.
جناب الهی! شما هشت سال نماینده ایشان در طرح ولایت بودید. ثمره و نتایج این طرح که در واقع ایده علامه مصباح است، چه بوده؟
یکی از ویژگیهای خاص آیتالله مصباح که شاید کمتر به آن اشاره شود این است که ایشان سراغ کارهای ریشهای و بنیادی میروند. اینجا نیز علامه متوجه شدند که آنچه سبب استحاله جریان ایمانی در کشور میشود، استحاله مبانی تفکر دینی و اندیشههای بنیادین است. بعد که دوره طرح ولایت را راهاندازی کردند؛ دقیقاً آن نقطه اساسی و بنیادینی که دشمن داشت آنجا را خراب میکرد و هیچ کس به آن توجه نداشت. وقتی دشمن به فوندانسیون و پِی یک ساختمان حمله میکند، افراد متوجه نمیشوند اما آیتالله مصباح متوجه شد که اینها سراغ مبانی تفکر دینی رفتهاند. ممکن است شما در عمرتان چیزی در مورد معرفتشناسی و اپیستومولوژی در دورههای معرفتی و آموزشی نشنیده باشد ولی آیتالله مصباح نخستین محور تربیتِ فکری جوانها را این میدانستند که باید روی معرفتشناسی کار کنند. چرا؟ چون دشمن خوب فهمیده بود که ما در این حوزههای بنیادین ضعیف هستیم. اگر بخواهم خلاصه کنم یک مجموعه نظاممند و یک منظومه فکری را تعریف کردند که در این منظومه، سلسله مبانی اندیشه اسلامی به نحو زنجیروار، نظاممند و مستحکم در اختیار دانشجویان قرار میگرفت. به تعبیری آنچه به عنوان «طرح ولایت» معروف شده یا دورههای آموزش مبانی اندیشه اسلامی را ایشان بنیانگذاری کردند و جالب است که وقتی دانشجویان میآیند و وارد این دورهها میشوند، به صورت دورههای ۴۰روزه است و دانشجویان ۱۲واحد درسی تفکر بنیادین را فرامیگیرند. من باید اذعان کنم در طول تاریخ اسلام چنین چیزی سابقه ندارد که کسی بیاید و یک منظومه فکری نظاممند از مبانی اندیشه اسلامی را ارائه کند. درست است که ایشان در این زمینه از استادان بزرگی چون علامه طباطبایی و بزرگان فلسفی چون ملاصدرا بهرهمند شدند ولی اینکه کسی بیاید و یک نظام فکری ترتیب دهد و کنار هم قرار دهد و زنجیرهوار ادلهاش را متقن کند و در اختیار دانشجویان ما قرار دهد، برای نخستین بار علامه مصباح این کار را انجام دادند و جالب است که ما تحولات بزرگی را شاهد بودیم. افراد زیادی با خودِ بنده گفتوگو کردند و از این گفتند که به پوچی و نیهیلیسم رسیده بودند ولی در این دورهها تازه میفهمیدند که حقیقت اسلام چیست.
حتی برخی میگفتند که انگار ما با دین جدیدی روبهرو شدیم. عدهای به خود من گفته بودند که ما اصلاً دین را کنار گذاشته بودیم و فقط یک تعلق عاطفی و احساسی در دلمان نسبت به اسلام مانده بود ولی در این دورهها متحول شدیم.
آیتالله مصباح میفرمایند که من در طول دوران ۷۰ ساله طلبگی هیچ کاری بابرکتتر از طرح ولایت سراغ ندارم. من شاید ۳۰-۲۰ بار همین جمله را از زبان خودِ ایشان شنیدم و میگفتند این طرح ولایت ثمره عمر ۷۰ساله طلبگی من است.
یک مسئله نیز خودِ تأسیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) و تربیت نیروی نخبگانی و به نحوی مربی هست.
بله، ایشان مؤسسه امام خمینی(ره) را بنا کردند، کلی شاگرد تربیت نمودند، کادرسازی فکری انجام دادند و بعد این کادرسازی فکریِ تخصصی و نخبگانی را در اختیار ترویج مبانی اندیشه اسلامی برای دانشجویان، طلاب، اعضای هیئت علمی و استادان حوزه و نخبگان مختلف قرار دادند. به نظرم کسی که بیش از همه کارِ ایشان را درک کرد، رهبر معظم انقلاب بودند. این طرح از همان سال ۷۵ که نخستین دورهاش بنا شد تا امروز ۲۵ سال از اجرای آن میگذرد و در حقیقت ما داریم از تجربهای به اندازه ربع قرن حرف میزنیم.
رهبر معظم انقلاب نیز نسبت به این طرح تعابیر عجیبی دارند و میفرمایند که «کارهای خوب بحمدالله در کشور زیاد داریم اما ویژگی این کار طرح ولایت که جناب آقای مصباح راه انداخته، این است که بنیانسازی میکند» بعد میگویند: «آن قدر این طرح خوب، مفید و سازنده است که هر چه در مورد آن سرمایهگذاری بشود به نظر من زیاد نیست».
به واسطه مسئولیتی که در این طرح داشتم باید به این نکته اشاره کنم که بعضاً در روند اجرای طرح ولایت مشکلاتی به وجود میآمد، رهبر انقلاب خودشان شخصاً ورود میکردند و مشکلات را برطرف میکردند و احیاناً اگر کسی همراهی نمیکرد تذکرات جدی میدادند.
حتی ایشان سال ۹۷ تعبیر عجیبی به کار بردند و فرمودند: «این طرح ولایت فرصت بزرگی برای نظام بوده، هست و خواهد بود». این نشان میدهد این کاری که ایشان انجام دادند و آن را ثمره عمر طلبگی خودشان میدانستند کاری است که اثر خودش را در کشور گذاشت. آماری که اکنون در ذهنم هست و شاید دقیق نباشد حدود ۷۰ هزار نفر دانشآموخته این دورههای آموزشی هستند. در دیدار تصویری، رهبر معظم انقلاب در همین رمضان امسال فرمودند برای جلوگیری از انحراف باید دست به تقویت مبانی معرفتی بزنید و در موقعیتهای متفاوت گفتند این طرح ولایت مبانی معرفتی شما را درست میکند. در بحث نیروی انسانی، کادرسازی و تشکیلاتی، رویکرد علامه مصباح، ایجاد تشکیلات فکری است که خود فصل جدایی است که از حوصله این مصاحبه خارج است.
شاید یکی از نخستین کسانی که به مقوله «امنیت فرهنگی» ورود کردند، علامه مصباح بودند. تمایزات علامه در ارائه مدل برای مقابله با تهاجم فرهنگی نسبت به سایران چه بود؟
من خیلی مختصر بخواهم در مقوله امنیت فرهنگی صحبت کنم باید بگویم این خیلی مهم است که ما برای مباحث فرهنگی بفهمیم که اسلام برای رشد فرهنگی و برونرفت از چالشهای فرهنگی چه راه حلی دارد. در بحثهای امنیت فرهنگی و مباحث تربیتی، الگوهای مختلفی مطرح میشود ولی مشکل اینجاست که طراحان قاطبه این طرحها اشراف جامعی به حقیقت اسلام ندارند اما شما در علامه مصباح میبینید که ایشان جامعِ عقلانیت اسلامی، تفسیر قرآن و مأنوس با روایتهای اهل بیت(ع) هستند. در همان اوایل دهه ۷۰ زمانی که رهبری از تهاجم فرهنگی صحبت کردند، یک عده از بچه حزباللهیها میرفتند و شلوار لیها را قیچی میکردند و موی بلند و بیرون زده از روسری را کوتاه میکردند. رهبری دوباره از شبیخون فرهنگی حرف زدند و باز یک عده به این جنس کارها روی آوردند در حالی که در همان شرایط آیتالله مصباح برای بحث امنیت فرهنگی و مقابله با شبیخون فرهنگی دشمن آمدند و اولاً در بحث علوم انسانی اسلامی مؤسسه امام خمینی(ره) را راهاندازی کردند و صدها و هزاران نیرو تربیت کردند و دوماً در کفِ جامعه و به خصوص فضای دانشجویی، طرحِ ولایت را راه انداختند. این مصداق همان امنیت فرهنگی است. اینکه رهبری فرمودند: «آیتالله مصباح عقبه تئوریک نظام هستند» دقیقاً معنایش این است.
عقبه به افرادی اطلاق میشود که به مبانی اسلام، قرآن و روایتها اشراف دارند و مسائل را خوب فهم میکنند. با گذشت سه دهه از هشدارهای رهبری نسبت به شبیخون فرهنگی هنوز که هنوز است خیلی از مسئولان نمیدانند که رهبری کجا را هدف قرار دادهاند.
آیتالله مصباح دو کار بزرگ را در این رابطه انجام دادند؛ یکی بحث علوم انسانی اسلامی بود که اکنون برای نمونه خودِ مؤسسه ۱۳۰ هیئت علمی و صدها دانشآموخته PHD و هزاران دانشآموخته مقطع ارشد علوم انسانی دارد که بسیاری از اینها نیز در مراکز حوزوی و دانشگاهی فعال و اثرگذار هستند. این روند به این منظور بود که بحث اثرگذاری در علوم انسانی که نقطه عطف و چالشی انقلاب است حل شود و هم تربیت نیرو انجام شود. افتخاری که حضرت آیتالله مصباح داشت این بود که تلاش کرد مشکلات علوم انسانی که به شکل غده سرطانی در انقلاب اسلامی نیز وجود داشت حل بشود و دوماً پرورش نیرو نیز متناسب با معارف اسلامی انجام بگیرد.
نظر شما