بحران سیاسی در آمریکا به اوج خود رسیده است. ترامپ تلاش دارد از تمام توانش برای ماندن در کاخ سفید استفاده کند. نمایندگان جمهوریخواه در کنگره به صف شده و پیاده نظام هوادار ترامپ هم به خیابانهای واشنگتن فراخوانده شدهاند. بار دیگر پایتخت آمریکا از ترس یک جنگ داخلی، آرایش نظامی گرفته است. از سوی دیگر دموکراتها روز گذشته در ایالت جورجیا توانستند بیش از انتظارشان در رقابتهای سنا عمل کنند. آنان امیدوارند با فتح کنگره و کاخ سفید کابوس چهار سال گذشته در بیستم ژانویه به پایان برسد. اما آیا ترامپ و ترامپیسم بهعنوان یک ایده و جریان سیاسی به پایان حیات خود نزدیک شده است؟
ترامپیسم بهعنوان یک جنبش ضد ساختار، بارزترین نشانه بحرانی است که از سالها پیش در عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آمریکا آغاز شده و نظم لیبرال را چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بینالملل به چالش کشیده است. تحلیلگران معتقدند ترامپیسم محصول بحران هویتی است که پس از فروپاشی نظم دوقطبی جنگ سرد در جهان سربرآورد. واقعیتی که بسیاری از تئوریسینهای لیبرال آمریکایی نخواستند به آن تن دهند. از میان اندیشمندان آمریکایی بهترین کسی که این بحران را درک کرد، ساموئل هانتینگتون بود. او در کتاب جنگ تمدنهای خود و بعدتر در کتاب چالشهای هویت در آمریکا به این مسئله میپردازد. بی جهت نیست بسیاری هانتینگتون را پیامبر عصر ترامپ نامیدهاند. عصری که روند افول آمریکا را تسریع بخشید.
آمریکا شاید هیچگاه- آنطور که پدران بنیانگذارش ادعا میکردند- کشوری «استثنایی» نبود اما رویدادهای داخلی این کشور و بهخصوص مسائل انتخابات فعلیاش به سمتی پیش میروند که میتوان گفت دیگر یک دولت عادی هم نیست. «دونالد ترامپ» و اقداماتی که در دوران حضورش در قدرت انجام داد فاصلههای زیادی با اقدامات طبیعی یک رئیسجمهور در هر کشور دنیا داشت، با این حال، هیچیک از آنها موجب نشد او نزدیک به نیمی از رأی مردم کشورش را بدست نیاورد.
تجربه نشان داده باوجود تلاشهای صورت گرفته برای امحا و به حاشیه راندن مسئله هویت از طریق ترویج ایدئولوژی لیبرالی و «آمریکاییسازی» بهعنوان هویت جایگزین، گسلهای هویتی بهتدریج «غیریت» نظام سیاسی آمریکا را درون این کشور شکل داده است.
چندی پیش یک اندیشکده غربی با اشاره به تحولات انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نوشت: «احساس آشکاری وجود دارد که نظم بینالمللی ساختهشده توسط آمریکا با گامهای آهسته اما استوار در حال فروپاشی است و منشأ این تحول نه یک تهدید موجودیتی خارجی بلکه بحرانهای موجود در قلب این سرزمین است. اگر بخواهیم از کارل مارکس وام بگیریم باید گفت به نظر میرسد نظام انتخاباتی آمریکا، گورکنهایش را با دستهای خودش ساخته است». خلاصه آنکه، دوران ریاستجمهوری چهار ساله دونالد ترامپ به تحولاتی در عرصه جهانی که از سالها پیشتر آغاز شده بود سرعت بخشید تا جایی که برخی از مقامها و رسانههای غربی به ورود دنیا به مرحلهای که دیگر آمریکا رهبر آن نیست اعتراف کردهاند. انتخابات آمریکا و اتفاقات پس از آن، اطمینانها در این زمینه را تقویت کرده است.
نظر شما