میلاد مبارک حضرت فاطمه(س) را تبریک عرض میکنم. وقتی از مادر و مادری سخن گفته میشود یک تشبیه فرمالیته نیست تعابیری که در مورد زن به مثابه مادر به عنوان مجاهد بزرگ بکار رفته زیاد شنیدیم ولی گاهی در معنای آن به قدر کافی متمرکز نمیشویم و فکر میکنیم تعارف است. این جمله که «بهشت زیر پای مادران است» همه میگویند و میشنوند ولی فکر میکنند یک تعارف و تشبیه است و به صحت و دقت و اهمیت این جمله توجه ندارند و نداریم که بهشت که روی سر همه انبیاء است زیر پای مادر است. بهشت روی سر همه جا دارد همه انبیاء و اولیاء آرزوی بهشت برای همه بشر میکنند اما نوبت به مادر که میرسد بهشت زیر پای اوست و بهشت چیست؟ اوج سعادت بشری.
بهشت یعنی رستگاری و فلاح. بهشت یعنی نجات و رشد که مسیر آن از دنیا شروع میشود و در آخرت به صورت خالص ظهور و بروز میکند. پس وقتی که میگویند «بهشت زیر پای مادر است» این تعبیر، فوقالعاده تعبیر و کلمه مهمی است یعنی رستگاری انسان، نجات و رشد همه ما و شما کلید آن زیر پای مادر است. خب اگر فرصت داشتم من راجع به همین حدیث و عبارت و جمله پیامبر اکرم(ص) ساعتی مفصل با دقت میشد بحث کرد و شقوق مختلف آن را مطرح کرد.
تعبیر دیگر از رسولالله(ص) این است که فرمودند «مادران، مجاهدان بزرگ تاریخ بشر هستند» و تک لحظات شب و روزشان را که صرف پرورش یک انسان و تربیت یک بنده خدا میکنند، تک تک ثانیهها جهاد نزد خداوند حساب میشود، فرمودند که «بَلَی لِلْمَرْاَةِ مَا بَیْنَ حَمْلِهَا إِلَی وَضْعِهَا إِلَی فِطَامِهَا مِنَ الْاَجْرِ...» زن، مادر، از لحظهای که آبستن میشود و فرزند در بدن او به فرمان خداوند خلق میشود تا وقتی که او را از شیر میگیرد یعنی نزدیک به ۳ سال، در تک تک ثانیهها و لحظات شب و روزش، حتی آن لحظهای که خوابیده، آن زن مرزبان راه خدا و مجاهد خط مقدم فیسبیلالله دارد محاسبه میشود. یعنی هر لحظه نفس زدن او، خوابیدن و سختی کشیدن مادر، اجر جهاد و مجاهد فیسبیلالله که در خط مقدم زیر آتش دارد میجنگد محسوب میشود.
این اگر هیچ چیز همین توصیه و سفارش پیامبر(ص) نبود شما قدر مادرانتان را و آنهایی که مادر هستید قدر مادری را که یک لطف خدا به زن است که این لطف را در حق مادران کرده است و نه کسان دیگر؛ یعنی کاری کرده که اعصابتان برای بچهتان بهم میریزد، نگران او میشوید، گرفتار میشوید، غصه میخورید، حتی برای فرزندتان شاد میشوید تمام اینها جهاد فیسبیلالله حساب میشود و بعد پیامبر(ص) فرمودند که اگر مادری «فإن هلکت فیما بین ذلک...» اگر مادری در مسیر مادری برایش مشکلی پیش بیاید و مریض شود، حادثهای برایش پیش بیاید و این از دنیا برود شهید راه خداست. مادران مجاهد و شهید هستند. مادری یک چنین کار عظیمی است.
فرمود آن زنی که متأسفانه در حین تولد فرزندش از دنیا میرود بدانید که او مستقیم به بهشت و رضوان خدا وارد میشود. مادرانی که زجر میکشند، غصه میخورند و برای فرزندانشان بیخوابی میکشند که این فرزند من صالح بشود و سالم باشد و مشکلات او کم باشد، پیامبر(ص) فرمود شما سربازان خدایید. شما در ردیف اولیاء خدا در صف مقدم جهاد هستید. بنابراین یک وقت در ذهنتان نیاید که ما نفله شدیم و ما از دست رفتیم و ضرر کردیم! ما هیچی نشدیم! شما همه چیز شدید، همه چیز شما هستید، اگر معیار پیامبر(ص) است فرمود بهشت زیر پای توست بقیه همه دنبال بهشت هستند. بهشت زیر پای توست. بهشت دنبال توست، بقیه دنبال بهشت هستند اما بهشت دنبال توست. پیامبر(ص) فرمودند به مادرانی که مادری میکنند بگویید شما همه چیز هستید و شما همه کس هستید شما در صف مقدم اولیاء کنار انبیاء هستید شما در قیامت حق شفاعت دارید. هر مادری که برای پرورش فرزندانش بیشتر زجر کشیده، مقامش به خداوند نزدیکتر و صف او به صف انبیاء در قیامت نزدیکتر است. فرمودند «فإن هلکت فیما بین ذلک کان لها مثل منزلة الشهید» فرمود هر مادری در مسیر مادری حادثهای برایش اتفاق بیفتد و از دنیا برود، پیامبر(ص) فرمود من او را شهید اعلام میکنم و جای او در محضر خداوند و بهشت الهی است. اهمیت این در حدی است که در یک روایتی نقل میشود که یک وقت یک پسری مراقب مادر پیر مریضش بود و در صومعه بود، مسلمان هم نبودند ولی متدین بودند، مادر و خودش در صومعه بودند و آن مرد، هم مرد دینی، مرد خدا و مرد عبادت بود و مادرش را هم در همان صومعه سرپرستی میکرد.
این حدیث از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که ایشان فرمودند «إن أمرأه نادت ابنها... » یک مادری بود، یک خانمی بود که کاری داشت پسرش را صدا زد موقع دعا و عبادت و نماز بود، حالا مسیحی بوده یا یهودی بوده نمیدانم، «نادَ إبنها...» پسرش را صدا زد که بیا کارت دارم «إن أمرأه نادات ابنها... و هو فی صومعه» در صومعه و معبد بودند «فقالت:یا جریح» اسم فرزندش را صدا کرد که جریح بیا کارت دارم «فقال: اللّهمّ امّی و صلاتی!؟» گفت مادر وقت نماز است، مادرم برایم محترم است ولی وقت نماز است! بگذار من نمازم را بخوانم عبادتم را بکنم بعد بیایم ببینم چه کار داری؟ «فقالت: لا تموت حتّی تنظر فی وجوه المومسات.» حالا مادرش چه کارش داشت آب میخواست؟ کاری داشت؟ دستشویی میخواست برود یا هر کار دیگری، دید این نمیآید پسرش را نفرین کرد گفت انشاءالله نمیری و همنشین فاحشهها و زنان بدکاره بشوی. او را نفرین کرد. این فرزندش باز گفت نه، نماز مقدم است، عبادت مقدم است، هرچه میخواهی نفرین کنی بکن، من عبادتم را بکنم بیایم. پیامبر(ص) این حادثه را نقل میکنند بعد میفرمایند که: «ففال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: لو کان جریح فقیهاً لِعَلِم أنّ إجابة امّه أفضل من صلاته» معلوم میشود که جُریح آدم معنویای بوده، یعنی اگر فقیه بود یعنی شعور دینی داشت آگاهی داشت میفهمید که «لِعَلِم أنّ إجابة امّه أفضل من صلاته» میفهمید که پاسخ مادر گفتن از نماز بالاتر است. این حدیث پیامبر اکرم(ص) است. وقتی که نمازت قضا نمیشود وقت داری، وقتی مادر صدایت میکند بین صدای مادر، کار مادر و نماز، پیامبر(ص) میفرماید این اگر فقیه بود یعنی دین او عمق داشت میفهمید که اهمیت مادر و اجابت مادر از نماز مهمتر است. حالا یک وقت نماز دارد قضاء میشود آن یک بحث دیگری است.
از این احادیث زیاد است. طرف آمده به پیامبر(ص) میگوید که من چه کار کنم که گناهان من را سریع خدا ببخشد و جبران کنم؟ پیامبر(ص) میفرماید که «أُمَّک» یعنی به مادرت محبّت و خدمت کن. گفت بله. دیگر چه؟ دوباره پیامبر(ص) فرمودند: «أُمَّک» مادرت. گفت بله یا رسولالله متوجه شدم. بعد چه؟ باز ایشان فرمودند «أُمَّک» مادرت. سه بار فرمودند. مرد گفت من اهمیت مادر را متوجه شدم بعد از مادر چه؟ پیامبر(ص) فرمودند «ثُمَّ أباک» بعد پدرت. فرمودند اگر نماز مستحبی میخوانید پدرتان صدایتان میزند و کار واجبی نیست نمازتان را بخوانید بعد بروید. اما اگر نماز مستحبی میخوانید مادرتان صدایتان میزند نمازتان را بشکنید، نماز را قطع کنید سریع بروید ببینید مادرتان چه کارتان دارد؟ این تعبیر انبیاء و خاتم انبیاء(ص) راجع به زن و مادر است.
در روایات از رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) نقل میشود که «مادر، شاهکار خداست.» اولاً که یک حدیث دیدم که امام صادق(ع) فرمودند که زنان از مردان به خداوند نزدیکترند چون مهربانترند. هرجا مهربانی و محبّت هست به خدا نزدیکترند، زنان از مردان مهربانترند. و این تعبیر که فرمودند خداوند در مادران محبت خودش را نشان میدهد. در روایت هست که خداوند فرمود که انسانها نمیدانند که من چقدر آنها را دوست دارم اگر بخواهم یک چشمه کوچک آن را نشان بدهم عشق مادر به فرزند یک میلیونیم عشق من به انسانهاست. اگر میخواهید بفهمید که من چقدر بندگانم را دوست دارم ببینید مادر با فرزندش چگونه عشق میکند؟
امام رضا(ع) فرمودند: «مادر را نگاه کنید، خدا را ببینید.» که چگونه جلوی آفتاب خودش را حائل میکند که خودش آفتاب بخورد ولی بچهاش گرما نخورد و برای او سایه کند، در سرما خودش سرما بخورد ولی بچهاش سرما نخورد و ... و این نمایشی که فرمودند که خداوند یک کاری کرده که وقتی کودک به دنیا میآید چیزی سرش نشود و ضعیف باشد، و نه عقلش و نه زبانش قوی نباشد، یعنی کاملاً معلوم باشد که کاملاً محتاج و وابسته به مادر است، فرمودند که اگر کودک که به دنیا میآمد خداوند عقل و قدرت به او از همان اول میداد، شما فکر کنید یک بچهای کوچک است ولی به اندازه عقل و قدرت به اندازه آدم بزرگهاست دیگر کسی قربان صدقهاش نمیرفت! مادر میبیند که مثل بزرگها همه چیز را میفهمد مثل بزرگها هم حرف میزند فقط قدش کوچک است! فرمودند خداوند کاری کرده که اگر این کودک میتوانست مشکلات خودش را حل کند و اگر با عقل کامل و متکی به خودش به دنیا میآمد شیرینی مادری از بین میرفت، شیرینی تربیت فرزند از بین میرفت.
این که پدر و مادر، بخصوص مادر، مدام نگران کودک و فرزندشان هستند و به او عشق میورزند و به فرزند محبت میکنند یک علتش این است که میبیند و میداند که این بچه نیازمند من است، یعنی اگر من او را بغل نکنم همینجا از گرسنگی و تشنگی میمیرد ولو کنار او آب باشد. خداوند کودک و طفل را نیازمند به مادر و همینطور شیرین آفرید که وقتی داری مدفوع او را هم عوض میکند باز قربان صدقهاش میرود، عوض این که بگویید اینها چیه چه کار کرده؟ باز هم میگویید قربانش بروم چه کار کرده! خدا اینطوری کرده، مادری اینطور است که خدا یک کاری کرده که مادر از چیزهایی که باید بدش بیاید خوشش میآید و کودک را که همه چیزش آویزان مادر است و هیچی از خودش ندارد، خداوند نشان میدهد عشق مادر به کودک، و نیاز کودک به مادر را، و در این مسئله نشان میدهد نیاز بشر به خدا و عشق خدا به بشر را؛ اینها تعابیر خیلی مهمی است که اگر بچهها و کودکان نیاز به مادر نداشتند پدر و مادر بچهها را همینطوری میانداختند میرفتند، یعنی میدیدند بچه کوچک دوماهه مثل بزرگها حرف میزند و مسائل را تحلیل میکند دعوا میکند و طلبکار است میگفتند برو بابا دنبال کارت!
مسئله دیگری که از سبک مادری حضرت فاطمه(س) اشاره کنم، ایشان سبک مبارزات سیاسی، سبک فعالتهای علمی، سبک عبادات عجیب و غریب و توحید حضرت فاطمه(س)، حالا چون بحث روز مادر است، سبک مادری یک نمونه از کار ایشان را من عرض کنم، از دورانی که این بچهها را در آغوش میگرفتند و برای حسن و حسین(علیهماالسلام) لالایی میگفتند و میخواباندند تربیت اینها را شروع کردند، حتی از قبل. مثلاً لالایی که حضرت فاطمه(س) برای امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) میگویند یک نمونه از این لالاییها در تاریخ هست، اصلاً با بچه و طفل کوچک دارند او را مجاهد و موحد و ضد ظلم تربیت میکنند. یکی از لالاییهای فاطمه زهرا(س) برای امام حسن که نوزاد و طفل هستند این شعر است که: اِشْبَهْ اَباکَ یا حَسَنُ! حسن، شبیه پدرت باش، علی دوم باش. وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ؛ رسن و ریسمان را از دست و پای حق باز کن، اینهایی که حق و حقیقت و حقوق را به زنجیر کشیدند این زنجیرها را پاره کن و بشکن، آزادیبخش باش. رهاییبخش باش. وَاعْبُدْ اِلهاً ذامِنَنِ؛ فقط پروردگار پرستش و عبادت کن که هرچه داری و خواهی داشت از اوست. خیلی منّت بر سر تو دارد، تو پیش خداوند مدیونی. طفلی که ظاهراً کوچک است، چند هفته و چند روزه و چندماهه است. وَلا تُوالِ ذَاالْإِحَنِ؛ هرگز تن به دوستی با ستمگران نده. حسن تا زندهای هرگز در کنار ستمگران نایست.
ببینید این یک نمونه لالایی حضرت فاطمه(س) برای امام حسن(ع) است. از آن سن، میگوید الگوی تو، پدرت علی است، شبیه او باش علی دوم باش. میگوید که وظیفه داری ریسمان و زنجیر را وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ؛ خلع کن و بِشکَن و حق را از گرفتاری زنجیرها آزاد کن، یعنی از استبداد، از ظلم، از استکبار، از رسن و زنجیر باطل رها کن. «وَاعْبُدْ اِلهاً ذامِنَنِ وَلا تُوالِ ذَاالْإِحَنِ» هرگز با هیچ ستمگر و بیعدالتیای پیمان دوستی نبند و کنار آنها نایست. در برابر آنها سکوت نکن و فقط عبدالله باش. خب این یک نمونه که چگونه با این روحیه بحث میکند.
و آخرین نمونهای که عرض میکنم معنویت توحیدی بینظیر فاطمه زهرا(س) که خودشان تعبیر فرمودند که «نحن وسیلته فی خلقه» ما وسیله خدا در میان خلق هستیم. هرکس میخواهد به خدا برسد بیاید ما راه را نشان او میدهیم، از راهی که ما رفتیم میشود به خدا رسید. بعد فرمودند که «اصلُهاً نبیّ» این مسیر، اصل و تنه این درخت پیامبر(ص) است «فرعُهَ الوصیّ» شاخهاش علی است «و لقائُها نور فاطمی» این حدیث از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نقل میشود – و آن نور سببساز گسترش این توحیدو عدالت، نور فاطمه زهرا(س) است، نور خدا از طریق محمد(ص) به علی(ع) و از طریق محمد(ص) و علی(ع) به مؤمنین میرسد. حضرت فاطمه(س) فرمودند «نَحنُ وَسیلَتُهِ فِی خَلقِه» ما ابزار و وسیله خدا در میان خلق هستیم. میخواهید به خدا برسید حواستان به ما باشد به سبک زندگی ما و آن چیزی که ما به شما میگوییم. «وَ نَحنُ خاصَّتُه» من خواص و ویژگان خداوندیم، ما در حریم خصوصی هستیم هیچ کس به اندازه ما خداوند را نمیشناسد «وَ مَحَلُّ قُدسِه» محل قدس الهی هستیم، «وَ نَحنُ حُجَّتُه فی غَیبِه» ما حجّت و نشانه خداوند در میان جهان هستیم «وَ نَحنُ وَرَثَهُ أنبیائِه» ما وارثان پیامبرانیم. این را راجع به خودشان میگویند.
این از خود تعریف کردن نیست مثل این که کسی بگوید شما مریض هستی ما پزشک متخصص هستم بیا پیش من به تو بگویم چگونه علاج شوی. اسم این خودخواهی نیست بلکه راهنمایی است. و فرمودند «علی هُوَ الأمامُ الرَّبّانی؛ علی رهبر الهی است؛ وَ الْهَیْکَلُ النُّورانی، و تجسّم نور است. در علی تاریکی و نفسانیت و خودخواهی نیست، هرچه هست خدا، و برای خدا و خدمت به خلق است؛ قُطْبُ الْأَقْطابِ وَ سُلالَةُ الْأَطْیابِ، از نسل پاکان است و محور اصلی است؛ النّاطِقُ بِالصَّوابِ، هرچه میگوید جز حرف درست، چیزی نمیگوید؛ نُقْطَةُ دائِرةِ الْأِمامَةِ...؛ محور مرکزی دایره رهبری صالح علی است. خب اینها تعاریفی است که حضرت فاطمه(س) از پیامبر(ص) و از مسیر حق و بعد از نقش علی(ع) و خودشان و اهل بیتشان در بین جامعه بشری کردهاند.
و این یک نمونه، از این معنویت که غذای معنویت را بر غذای جسمانی ترجیح میدادند، خوراک معرفتی و معنوی را؛ نقل میشود که یک مدتی بود فشار اقتصادی روی خانواده حضرت زهرا(س) خیلی سنگین بود و هرچه داشتند صرف مبارزه و خدمت به محرومین میکردند. بارها روزه میگرفتند و غذای سحری و افطارشان را به کسان دیگری میدادند. یک وقتی حضرت فاطمه(س) میفرمایند که فشار خیلی زیاد شد و دیدم که بچهها دیگر اصلاً از گرسنگی خوابشان نمیبرد و ناله میکنند. شب بود، دیروقت بود، بلند شدم رفتم در خانه پیامبر(ص) ببینم ایشان چیزی خانه دارند از ایشان بگیرم. حضرت فاطمه(س) میفرمایند در که زدم، حضرت پیامبر(ص) پشت در فرمودند که بوی عشق من میآید «حبیبه» بوی عشق من میآید یعنی فاطمه، بعد فرمودند که امّ ایمَن در را باز کن.
فاطمه(س) آمد، فرمودند که تا حالا این وقت شب سراغ ما نمیآمدی و به ما سر نمیزدی، اتفاقی افتاده است؟ حضرت فاطمه(س) شرم میکنند که بگویند ما چند روزه که در خانه غذا نداریم چیزی دارید که برای بچهها ببرم؟ میپرسند که یا رسولالله فرشتهها گرسنه میشوند چه میخورند؟ پیامبر(ص) فرمود نور. حمد خداوند. بعد ایشان گفت که ما وقتی که گرسنه میشویم چه باید بخوریم؟ پیامبر(ص) فهمیدند که ایشان دارند میگویند که بابا ما حمد و عبادتمان را میکنیم ولی بالاخره از گرسنگی داریم میافتیم. پیامبر(ص) متوجه شدند که ایشان چه میگوید، فرمودند که سوگند به خدا یک ماه است که در خانه محمد آتشی برنیفروخته! به خدا یک ماه است که در خانه پدرت ما یک غذا نپختیم، هرچه بوده چیزهای کم و سرد بوده است. اما حالا اگر بخواهیم از نیروی ماورایی استفاده کنیم که میشود.
اگر تو را مخیّر کنم که الآن پنج تا بز ماده کباب گوسفند، این را میخواهی یا پنج کلمه که جبرئیل(ع) به من آموخت را میخواهی؟ یعنی غذای جسمانی یا غذای روحانی و معرفتی؟ کدام را میخواهی؟ هر کدام را بگویی الآن برایت فراهم میکنم. حضرت فاطمه(س) گفتند ۵ تای دومی را میخواهم آن کلماتی را که جبرئیل(ع) به شما آموخت. شکم را ولش کن، گرسنگی را باز تحمل میکنم آن ۵ تا را بگویید. پیامبر(ص) فرمودند که: "ای پروردگار پیشینیان و پسینیان، ای بهترین اولین و آخرین، توانای استوار، ای مهربان بینوایان و فقرا، و مهربانترین مهربانان". گفتند این ۵ تا کلمه از بهشت آمده است. اینها ۵ نحوة خطاب کردن خداوند است. ۵ صفت خداست، خدا را بشناس، معرفت حقیقت کل را بشناس. گرسنگیها تمام میشود.
حضرت فاطمه(س) گرسنه به خانه برگشت. داخل که آمد حضرت علی(ع) به ایشان گفتند که فاطمه جان فدایت بشوم – چون در روایت دارد که اینها وقتی همدیگر را صدا میزدند بدون قربانت بروم و فدایت بشوم هرگز همدیگر را صدا نمیزدند – حضرت امیر(ع) به حضرت فاطمه(س) میفرمایند که فاطمه جان فدایت بشوم چه آوردی؟ بچهها گرسنهاند. حضرت فاطمه(س) فرمودند برای جسم رفتم خوراک روح آوردم و ۵ تا ذکر رسولالله به من آموختند که به شما و بچهها آنها را میگویم و علی(ع) فرمود روزگارت بهکام. مبارک است. و دوباره به جای غذا آن ذکر را آورد و حضرت فاطمه(س) به بچهها گفتند این ذکر را بگوییم و گرسنگی را یک روز دیگر هم تحمل کنیم.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
نظر شما