بیشتر او را به خاطر بازیهایش در سریالهای طنز تلویزیون به یاد میآوریم که معروفترین آنها سریال «خانه به دوش» بود اما توانمندی معینی در ایفای نقش مادر خانوادهای پر از چالش در فیلم «ابلق» نظر منتقدان و هیئت داوران این دوره از جشنواره فیلم فجر را به خود جلب کرد و نام او در فهرست نامزدهای بهترین بازیگر نقش مکمل زن قرار گرفت.
به بهانه بازی قابل توجه او در فیلم «ابلق» و بخت گرفتن سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن این دوره از جشنواره فیلم فجر با او گفتوگو کردیم که میخوانید.
برایمان از همکاری با خانم آبیار در «ابلق» بگویید، چطور به این گروه اضافه شدید؟
«ابلق» چندمین تجربه همکاری من با خانم آبیار بود و ایشان کاملاً با روحیات من آشنا بودند و مشکلی نداشتیم اما ایفای نقش در «ابلق» برای من کار متفاوتی بود و سختیهای زیادی را در حین کار متحمل شدم ولی خدا را شکر، نتیجه کار خوب بود. خوشحالم که با وجود گریم بسیار سنگینی که داشتم، در ایفای نقشم سربلند شدم.
فرایند گریمتان در روز چقدر زمان میبرد؟
هر روز سه ساعت گریم من طول میکشید و گریم بسیار سنگینی هم بود. کلاهگیس روی سرم داشتم و فک داخل دهانم بود چون قرار بود دندان طلا داشته باشم بنابراین باید با فک مصنوعی صحبت میکردم.
کار سختی داشتم ولی با انگیزه و عشقی که خانم آبیار به ما میدادند، روحیه میگرفتیم. در ابتدا وقتی خانم آبیار این نقش را برایم تعریف کرد، رویم نشد به ایشان بگویم که این نقش برای من سخت است و نمیتوانم قبول کنم. چند روز بعد به یکی از عوامل زنگ زدم و گفتم من از پس این کار برنمیآیم، روزی سه ساعت گریم و شبکاری برای من سخت است.
ایشان مرا راضی کرد ولی برای من خیلی مراعات کردند و زمانی که شبکاری داشتیم، سکانسهای مرا زودتر از بقیه میگرفتند تا بتوانم استراحت کنم. زمانی هم که برای پذیرش نقش تردید داشتم به حضرت حافظ تفأل زدم که این مصرع برایم آمد: «ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد» کار را قبول کردم اما مشکلاتی هم برایم پیش آمد. مثلاً سر کار، پایم شکست و با همان پای شکسته، کار میکردم.
ضمن اینکه لوکیشن کار هم در محیطی ناامن بود و گروه تولید مجبور بودند از نیروهای امنیتی استفاده کنند. منطقهای که در آن کار میکردیم، زورآباد بود البته بخش زیادی از مردم این منطقه، آدمهای شریف و خوبی بودند ولی بینشان هم چند نفر آدم شرور پیدا میشد که برای ما ایجاد ناآرامی و ناامنی میکردند. یک بار تنه درختی را پرت کردند که روی پای من افتاد و پایم شکست.
پایتان که شکست، فیلمبرداری متوقف شد؟
نه، پای من که شکست قرار بود گچ بگیرند ولی به خاطر نقشم گفتم گچ نگیرید، آتلبندی کنید. پس از آن، بازی من را در حالت نشسته ضبط کردند ولی تمام قسمتهایی که با پای آتل بسته کار کردم به خاطر محدودیت زمانی از فیلم کم شد و فقط در پایان کار، یک سکانس دارم که نشستهام. تمام قسمتهایی که با پای شکسته راه میرفتم، حذف شد. من برای درآوردن آن قسمتها خیلی درد کشیدم، نه فقط من که همه بچههای گروه زحمت کشیدند ولی آن بخشها به خاطر محدودیت زمانی فیلم، قیچی شد.
در این فیلم، لهجه قمی داشتید چطور این لهجه را تمرین کردید که درست باشد؟
خانم آبیار سه ماه با من لهجه قمی که مربوط به گویش دهه 20 بود را تمرین کرد. دیالوگهایی که میگفتم برای من خیلی جذاب بود و تمرینهای خانم آبیار خیلی به من کمک کرد. شبها برایم فایل صوتی میفرستاد و من با لهجه قمی باید جواب میدادم.
وقتی فیلمنامه ابلق را برای نقشتان خواندید، چه حسی داشتید؟
خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و به حال خودمان گریه میکردم که ما زنها، گاهی اوقات قربانی هستیم و نگاه مردسالارانه غلط سبب میشود که حق زنان تضییع شود. در این قصه، مردی به یک زن دستدرازی میکند که آن مرد ظاهر موجهی دارد و شاید در نگاه نخست، باور نکنید که این قدر آدم کثیفی باشد. ابلق، قصه قضاوتهای غلط است. اینکه واقعیت پشت پرده، چیز دیگری است و نمیتوان از ظاهر آدمها به قضاوت نشست چون عدهای، آنچه نشان میدهند نیستند و باطن شیطانی دارند.
بازی دیگر بازیگران در این فیلم چطور بود؟
بازیهای بسیار خوبی داشتند و دوستشان داشتم. هوتن شکیبا، بهرام رادان، گلاره عباسی و الناز شاکردوست بسیار خوب و همراه بودند. خوشبختانه بازیها هماهنگ شده بود و سعی میکردیم در نقشهایمان بهترین باشیم اما توقع من از بازی خودم، بیش از این بود. از صمیم قلب میگویم که بهتر از این میتوانستم بازی کنم، ضمن اینکه آنچه روی پرده از بازی خودم دیدم چندان باب دلم نبود چون بسیاری از صحنههایی که به سختی بازی کرده بودم را بریده بودند.
به دلیل محدودیت زمانی فیلم، بخشهایی از فیلم که همه بچهها تلاش کرده بودند قیچی شد. ما در گرمای تیر ماه امسال، آن هم در شرایط کرونایی در منطقهای دشوار کار میکردیم. البته سعی شده بود که امنیت گروه حفظ شود؛ تیم پزشکی سر صحنه حاضر بودند و سعی میشد پروتکلهای بهداشتی رعایت شود. هوا بسیار گرم بود و بیشتر بازیگران کلاهگیس داشتند، ضمن اینکه من و خانم عباسی، فک هم داشتیم.
شما بیش از سه دهه است که در سینما و تلویزیون فعالیت میکنید وقتی اسمتان را در فهرست نامزدهای بهترین بازیگر مکمل زن دیدید، چه حسی داشتید؟
نخستین کسانی که بابت این موضوع به من تبریک گفتند یک کارگردان بود و آقای پرستویی. اینکه آقای پرستویی به من تبریک گفتند برایم مهم بود ولی این اتفاق برای من جذابیتی نداشت چون از سنم گذشته است.
اگر این اتفاق 20 سال پیش میافتاد شاید انگیزههایم را بیشتر میکرد ولی اکنون برای من جذابیتی ندارد. ناشکری نمیکنم به هر حال این ستارهها را خداوند به ما میدهد ولی خیلی دیر بود. مثل آقای نصیریان که در 84 سالگی به ایشان سیمرغ بهترین بازیگر مکمل نقش مرد را دادند. برای ما که سنی از ما گذشته و معلوم نیست چه زمانی اجلمان میرسد، چندان اهمیتی ندارد. اگر چه قدردان هیئت داوران جشنواره هستم.
از مسیر بازیگری که در این چند دهه طی کردید راضی هستید؟
قطعاً رضایت داشتم که با عشق کار کردم در غیر این صورت با عشق کار نمیکردم. اگر روزی دوباره به دنیا بیایم قطعاً دنبال کشاورزی و پرورش گل میروم چون به باغبانی علاقه بیشتری دارم. بازیگری، عشق است و کاری نیست که بتوانم به آن تکیه کنم. بازیگری برای ما مثل مُسکن است و اگر روزی این مُسکن به ما نرسد، افسردگی به سراغمان میآید. این وادی، عرصه بدی است چون تاریخ مصرف داریم و پس از آن دیگر کاری به ما ندارند و نگاهمان نمیکنند. اینکه به یک بازیگر سیمرغ بدهند برایش مهم است اما برای من دیر شده است.
به نظرتان دیده شدن بازی شما در «ابلق» میتواند نگاه دیگر فیلمسازان را معطوف به توانمندیهای بازی شما در ژانرهای مختلف بکند؟
امیدوارم این اتفاق بیفتد. عدهای میگویند که فلان بازیگر، اتفاقی و تصادفی وارد سینما شده است ولی کارگردان میتواند توانمندی بازیگرها را تشخیص دهد و باید از توانمندی بازیگران نهایت استفاده را بکند ولی متأسفانه برخی از کارگردانها این توانمندیها را نمیبینند. من این توانمندی را دارم که هر نقشی را در هر ژانری بازی کنم.
نظر شما