دوران ۱۹ ساله امامت امام محمدباقر(ع) که مصادف با حکومت مروانیان است، یکی از مهمترین مقاطع تاریخی در تاریخ امامت است حضور عمر بن عبدالعزیز از سال ۹۹ تا ۱۰۱ هجری نیز فرصتی را برای مکتب اهل بیت(ع) و تکاپوی دوچندان فرهنگی این مکتب فراهم کرد. عمر بن عبدالعزیز یک سری اقدامهای خاص مرتبط با شیعه مثل منع لعن امیرالمؤمنین(ع)، بازگردانی فدک و پرداخت خراج به اهل بیت(ع) را انجام داد. از دیگر اقدامهای او برداشتن خراج اضافی و رسیدگی به معیشت مردم بود، ضمن اینکه در راستای رفع منع تدوین حدیث مبارزه کرد و اجازه نگاشتن احادیث را داد که این موارد نیز خود فرصتی را فراروی امام باقر(ع) فراهم میکرد. باید اذعان کرد که امام باقر(ع) نیز به خوبی از این فرصت استفاده کرد و از این جهت فرصتجویی هوشمندانه تمدنی را در پیش گرفت.
اما تأکید بر این گزاره، نکتهای نیست که تنها شیعیان به آن صحه بگذارند، برای نمونه عبدالله بن عطا از علمای اهل سنت میگوید که من علما را در محضر هیچ کس کوچکتر از آنان در محضر امام باقر(ع) ندیدم. یا ذهبی که از علمای روایی اهل سنت هست میگوید که امام محمدباقر(ع) بین علم، عمل، آقایی، شرف، رفاقت و متانت جمع کرده بود. همین طور نسائی از علمای اهل سنت تصریح میکند که امام محمدباقر(ع) از فقهای بزرگ تابعین است. ابن حجر حیتمی که از علمای بزرگ اهل سنت است تصریح میکند که امام باقر(ع) به اندازهای گنجهای پنهان علوم، عقاید، احکام، حکمتها و لطائف را آشکار کرد که جز بر عناصر بیبصیرت پوشیده نیست. اینها تصویری است که رقبای مذهبی امام محمدباقر(ع) از امام ارائه میدهند و اذعان و اعتراف میکنند که جایگاه علمی و تمدنی ایشان کجاست. جالب توجه است که برخی منابع تصریح کردند که ابوحنیفه نعمان بن ثابت پیشوای حنفیان و نافع بن ازرق از شاگردان امام باقر(ع) بودند. به عبارتی حتی کسانی که در مکتب اهل بیت(ع) نیستند، آمدهاند و در مکتب درسی امام(ع) شرکت میکنند. طبیعی است که ما باید پاسخگوی این نکته مهم باشیم که اگر ایشان فرصتجویی تمدنی هوشمندانهای را در پیش گرفته بودند، طبیعی است که ساحتها و قلمروهای این فرصتجویی باید با شاهد مثالها قابل تبیین باشد. تأکید من این است که تکاپوی تمدنی امام باقر(ع) در سه قلمرو بزرگ قابل ذکر است: قلمرو اول ارتقای سرمایه فرهنگی و تمدنی است. قلمرو دوم صیانت فرهنگی و تمدنی و قلمرو سوم نیز ارائه نقشه راه فرهنگی و تمدنی است.
قلمرو اول: ارتقای سرمایه فرهنگی و تمدنی
در خصوص قلمرو اول و بحث ارتقای سرمایه فرهنگی و تمدنی صحبت از این است که امام باقر(ع) در عرصههای مختلفی از جمله حدیث، فقه، کلام و عرفان حضور پیدا کرده بودند و انبوهی از این معارف را در قالب پیام اثربخش به مخاطب و جامعه خودشان ارائه میدادند. به عبارت دیگر شما در زمان امام محمدباقر(ع) این مرزبندی هویتی را در مکتب اهل بیت(ع) میبینید که ایشان و فرزندشان امام صادق(ع) دال مرکزی مدرسه و مکتب اهل بیت(ع) را بازنمایی میکنند و مرز آن را با مکاتب و مدارس موجود مشخص مینمایند. جالب توجه است که محمد بن مسلم از شاگردان امام باقر(ع) به تنهایی ۲۰ هزار حدیث از ایشان و جابر جعفی ۷۰ هزار حدیث را از امام باقر(ع) نقل میکنند. با این تفسیر قطعاً یکی از مصادیق ارتقای سرمایه فرهنگی، افزایش منابع است که در این خصوص منابع با انبوه روایتهایی از حضرت(ع) فزونی یافت. جالب توجه است در این روند ارتقای فرهنگی دو اصل در مکتب امام باقر(ع) حائز اهمیت است: یک اصل تکثر یعنی تعداد روایتهایی که از ایشان نقل شده زیاد است و دومی اصل تنوع است یعنی حضرت روی موضوعات مختلفی دست گذاشتهاند.
در ذیل همین افزایش سرمایه فرهنگی و تمدنی، امام علاوه بر افزایش منابع، به تربیت کنشگران فرهنگی و تمدنی نیز مبادرت میورزند. مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجالشان، تعداد ۴۶۶ نفر از شاگردان امام باقر(ع) را رصد کرده و نام میبرد. زراره، ابوبصیر اسدی و محمدبن مسلم از بزرگترین شاگردان امام باقر(ع) به حساب میآیند.
کتابهایی مثل رجال طوسی، رجال کشّی، رجال نجّاشی و ارشاد شیخ مفید به برخی از مهمترین شاگردان امام اشاره داشتهاند. جالب اینجاست که این شاگردان نیز در یک حوزه خاص و حتی از یک مذهب نیز نبودهاند یعنی برخی از شاگردان امام باقر(ع) حتی شیعه نیستند. کمیت بن زید اسدی، شاعر است ولی در محضر امام شاگردی میکند و معارف اهل بیت(ع) را در قالب ادبیات نو به دیگران منتقل مینماید. سومین نکته در بحث ارتقای سرمایه فرهنگی، پیریزی مدرسه علمی و مکتب اهل بیت(ع) است. تلاشهای امام باقر(ع) به مدرسه علمی اهل بیت(ع) هویت بخشید و مرزهای هویتی مکتب اهل بیت(ع) با مکاتب دیگر را تبیین کرد. یعنی پس از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) جهان اسلام متوجه شد آنچه از مکتب اهل بیت(ع) وجود دارد، متمایز از دیگر مکاتب است.
قلمرو دوم: صیانت فرهنگی و تمدنی
چگونگی صیانت و دفاع از تمدن اسلام توسط امام باقر(ع) در دو نکته قابل تبیین است: اول مواجهه حضرت با ضدفرهنگها و دومی مواجهه حضرت با استحاله فرهنگی و اختلاط فرهنگی. در مواجهه با ضدفرهنگها باید بگوییم که زمانه امام باقر(ع) در جامعه شیعی برخی از ضدفرهنگهای اعتقادی، باوری و سیاسی وجود داشت. ما در دوران امام باقر(ع)
فعالیت کلان کیسانی مذهبان را شاهدیم که این دسته با رأی و نظر خودشان احادیث را تأویل میکردند یا بعضاً میساختند و در جامعه شیعی ترویج میکردند.
یکی دیگر از بزرگترین ضدفرهنگهای دوران امام باقر(ع) جریان بزرگ غالیان بود. این جریان بزرگ در دوران امام باقر(ع) یکی از بزرگترین ضدفرهنگها بود که جامعه شیعی را تحت تأثیر خودش قرار میداد. برخی از تلاشهای امام به ایستادگی و خنثی کردن اندیشههای این جریانهای ضدفرهنگی صرف میشد تا جامعه تشیع در دام این جریانها نیفتد. در مبارزه حضرت با استحاله و اختلاط فرهنگی نیز باید این نکته را مدنظر داشت که دوران امام باقر(ع)، دوره پیدایش مذاهب کلامی چون مرجعه، معتزله و خوارج بود، مضاف بر اینکه مسلمانان داشتند با آرای دیگر ادیان نیز آشنا میشدند. حضور پراکنده پیروان سایر ادیان را نیز ما در میان مسلمانان میدیدیم. اختلافهای فقهی که وجود داشت و عدم دسترسی فقهای متأخر به سنت نبوی به سبب ممنوعیت طولانی کتابت حدیث موجب شده بود که انحرافهای علمی و فکری، سرزمین اسلامی را مورد تهدید قرار بدهد. اسلام ناقص و تحریف شده ارائه میشد و انبوهی از صحابه و تابعینی که پیرو مکتب اهل بیت(ع) و امیرالمؤمنین(ع) بودند به دست حاکمان اموی کشته شده بودند و فرصت اینکه دانستههایشان را به نسلهای بعدی منتقل کنند را از دست داده بودند. اینجا و با خلأیی که شکل گرفته بود، جاعلان حدیث و غالیان آشکارا در حال فعالیت بودند.
برای تبیین اقدامهای عملی امام باقر(ع) در راستای جلوگیری از استحاله بد نیست اشاره کنیم که در زمان امام محمدباقر(ع) در شهر کوفه به عنوان یکی از بزرگترین مراکز علمی در جهان اسلام آنچه مشهود بود، فقه رأی بود. بنیانگذار فقه رأی جریانی بود که کتابت حدیث را منع کرد. عبدالله بن مسعود معلم فرهنگی شهر کوفه از زمان خلفا بود که مروج فقه رأی بود و ۶۰ شاگرد نیز داشت. در زمان امام باقر(ع) سردمدار فقه رأی در کوفه ابوحمزه است که امام باید با این نوع نگاه که جامعه را تهدید میکرد مبارزه میکرد. در کنار این وضعیت فقهی شما معتزله، مرجعه یا خوارج را نیز مشاهده میکنید. علاوه بر اینها اسرائیلیات نیز بر جامعه مسلمانان تأثیر روزافزونی پیدا کرده است یعنی تهاجم فرهنگی یهود در مقابل آموزههای کلان اسلامی در دوران این امام نیز بازتاب پیدا میکند. زراره نقل میکند که در مسجدالحرام بودیم و عاصم بن عمر به امام باقر(ع) گفت کعب بن احبار میگوید که کعبه هر صبحگاه به بیتالمقدس سجده میکند. امام باقر(ع) فرمودند که دروغ میگویی و نزد خدای متعال بقعهای محبوبتر از کعبه نیست. این نمونهای از بازتاب فرهنگ یهودی در جهان اسلام است که به امام عرضه میشود.
امام در امر صیانت و مبارزه با ضدفرهنگها چند کار عمده را انجام میدهند؛ اولاً اینکه دیدگاه اصیل اسلامی را در همه زمینهها به خصوص درباره پرسشهایی که دانشمندان سایر ادیان مطرح میکردند ارائه دادند. نتیجه و برونداد این روند سبب استواری ایمان پیروان اسلام شد تا جایی که بعضاً برخی از غیرمسلمانها از جمله مسیحیان به برتری اسلام اعتراف کردند. مرحوم شیخ مفید نقل میکند که امام باقر(ع) با هر یک از پیروان عقاید گوناگون مناظرهای کرد. به همین دلیل نیز انبوه روایتهای این حضرت، روایتهای کلامی است. اساس اعتقادات شیعه از طرف امام باقر(ع) تبیین شده است. عرضه دیدگاههای اصیل و معتبر نخستین کار امام باقر(ع) بود. دومین کاری که در بحث صیانتبخشی انجام دادند، روشنگری نسبت به اشتباههای فقهی، کلامی، تفسیری، تاریخی و اخلاقی بود. حضرت ضمن اشاره به اشتباهها، در ادامه دلیل این اشتباهها را نیز نبود اتصال به سنت نبوی ذکر میکردند. به خاطر همین است که بیشتر مطالب امام باقر(ع) به ابوابی اختصاص پیدا کرده است که در جامعه اسلامی به صورت نادرست عرضه و به کار گرفته میشد.
سومین کار در صیانت فرهنگی تلاش حضرت برای پرورش و فرستادن شاگردان به شهرهای بزرگ اسلامی برای ارائه درست نظریاتشان و خنثی کردن تبلیغات امویان بود. مبارزه کلان حضرت با رهبران غالیان و بیزاری از آنها مثل مغیره بن سعید، مناظره با پیشوای مسیحیان و دیگر فرقهها نیز از دیگر اقدامها در راستای صیانتبخشی فرهنگی و تمدن بود.
قلمرو سوم: ارائه نقشه راه فرهنگی و تمدنی
در سومین حوزه و قلمرو، امام باقر(ع) ابوابی از معرفت دینی که حاکمان آن روز از طرح آنها جلوگیری میکردند و آگاهی مردم به خاطر سلطه نظام حاکم سیاسی متزلزل شده بود را باز کردند و نقشه راه معرفت دینی را در حوزههای مختلف ارائه کردند. در این زمینه امام صادق(ع) به نکته بسیار مهمی اشاره میکنند و میفرمایند که امویان مردم را در آموزش مباحث ایمان آزاد گذاشتند اما بر فراگیری آنچه بر شرک برمیگشت، منع کردند. چرا؟ تا مردم را به کارهای شرکآمیز وادارند و مردم نتوانند ناروایی امویان را درک کنند.
نظر شما