تحولات منطقه

۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۹
کد خبر: ۷۴۹۱۵۳

«قیصر» شعر معاصر

محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

در حوالی سال ۱۳۶۵ که من به جلسات شعر شاعران جوان خراسان پیوسته بودم، کتابی که بیش از هر چیز برای رشد و تقویت شعرم به من توصیه می‌شد، «تنفس صبح» از قیصر امین‌پور بود. اکنون پس از ۳۵ سال از آن زمان نیز من هرگاه می‌خواهم بهترین شاعر قابل توصیه به یک شاعر جوان را معرفی کنم، آثار قیصر امین‌پور را پیشنهاد می‌کنم که البته اکنون فقط «تنفس صبح» نیست و مجموعه‌ای از کتاب‌هاست.

این غیرقابل انکار است که قیصر امین‌پور در شعر چهار دهه منتهی به پایان قرن ۱۳۰۰، به شکلی بلامنازع چهره محبوب شعر فارسی است، حتی پس از وفات او و با آثاری از او که پی‌درپی تجدید چاپ می‌شود. البته در این سال‌ها ما گهگاه شاعرانی داشته‌ایم که در یک مقطع تاریخ شهرتی چشمگیر یافته‌اند و یا نزد گروهی از مخاطبان شعر بسیار پرخواننده بوده‌اند ولی غالباً این محبوبیت‌ها دوره‌ای و همراه با افت و خیز بوده است.

بیاییم از کلی‌گویی بگذریم و ببینیم در کار این شاعر چه چیزی بود که سیطره‌ای دایمی بر شعر این چند دهه به او بخشید.

مسلماً یک عامل مهم قوت و کیفیت شعر هر شاعر، توانایی و خلاقیت او در بهره‌گیری از عناصر شعر است، یعنی تخیل، مهارت‌های زبانی، شناخت و کاربرد موسیقی پنهان در کلمات و نیز کشف و خلاقیت در مضمون‌آوری. برای نشان دادن این توانایی‌ها در شعر قیصر امین‌پور، این رباعی او می‌تواند گویا باشد

دیشب باران قرار با پنجره داشت

روبوسی آبدار با پنجره داشت

یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

چک چک، چک چک، چکار با پنجره داشت؟

در تعبیر «روبوسی آبدار» دقت کنید. «آبدار» یعنی کنایه از حسابی و با آب و تاب. ولی در عین حال این کلمه با ماهیت باران که از قطرات آب تشکیل شده است نیز تناسب دارد. همین‌طور کلمه «یکریز» را ببینید؛ شاعر می‌توانست بگوید «همواره به گوش پنجره پچ پچ کرد» ولی «یکریز» را به کار می‌برد که به ریختن قطرات باران هم اشاره داشته باشد و یا ارتباط آوایی میان «چک چک» و «چکار» هم که آشکار است. در عین حال که تکرار این «چک»، تکرار قطرات باران را هم می‌رساند. حالا در کنار این به شخصیت‌بخشی یا همان جاندارنمایی به باران هم دقت کنیم. این همه هنرمندی در چهار مصراع یک رباعی جمع شده است.

اما هنرمندی‌های شاعرانه همیشه برای ساختن یک شاعر موفق کافی نیستند. این‌ها فقط ابزار تمایز بخشیدن به کلام است. ولی شاعر با این کلامی که شکل هنری یافته است، چه چیزی بیان می‌کند؟ اینجاست که وارد عرصه معانی شعر می‌شویم و قیصر امین‌پور را در این عرصه هم توانا می‌یابیم. او شاعری است که در هر دوره تاریخی از این ۴۰ سال، به مسائلی که مردم جامعه‌اش با آن سر و کار داشته‌اند، بی‌توجه نبوده است. در دهه ۶۰ که دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی است، قیصر شعرهای موفقی در این باره می‌سراید. 

«لبخند تو خلاصه خوبی‌هاست» یکی از بهترین شعرهایی است که برای حضرت امام سروده می‌شود و دو شعر «شعری برای جنگ» او از بهترین شعرهای جنگ است.

می‌خواستم

شعری برای جنگ بگویم

اما

دیدم قلم زبان دلم نیست...

مفاهیم مذهبی یکی دیگر از مسائلی است که جامعه اسلامی فارسی‌زبان با آن سر و کار دارد و قیصر امین‌پور در این زمینه چند شعر خوب دارد، از جمله «روز ناگزیر»، شعری است که به این گونه پایان می‌یابد.

این روزها که می‌گذرد، هر روز

در انتظار آمدنت هستم

اما

با من بگو که آیا، من نیز

در روزگار آمدنت هستم؟

و در کنار این‌ها مسائل اجتماعی و دغدغه‌های انسان معاصر باز در هر دوره در شعر قیصر تجلی دارد. عشق، انتظار، عدالت‌خواهی، مسائل زندگی شهری و... چیزهایی هستند که شاعر از کنار آن‌ها بی‌تفاوت نمی‌گذرد.

مجموعه‌ آثار قیصر امین‌پور طیف کاملی از موضوعاتی که یک شاعر امروز انتظار می‌رود به آن‌ها بپردازد را نشان می‌دهد: تنفس صبح، آینه‌های ناگهان، دستور زبان عشق، گل‌ها همه آفتابگردان‌اند و البته در این میان نباید از منظومه «ظهر روز دهم» هم غفلت کرد که مجموعه شعری خوب در حال و هوای کودک و نوجوان است.

در این یادداشت بیشتر از شعر قیصر گفتیم. از شخصیت نجیب و متعادل، از دانش و آگاهی ادبی و نقش او در پرورش نسل شاعر جوان پس از خودش نگفتیم، چه در جلسه‌ها و انجمن‌های ادبی و چه در دانشگاه. هر یک از این‌ها، یادداشت مستقلی می‌طلبد و به امید اینکه در فرصتی دیگر به آن‌ها پرداخته شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مهدی عرفانیان ۱۰:۲۴ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۴
    0 0
    بخوانُم !فاتحه بهر ِ امین پور که قیصر ِ عَزیزُم رفته درگور خزان افتاده در اُردیبِهِشتُم : چو نُت ِ حُزن ِ تو در نِی و سَنتُور مهدی عرفانیان التماس دعا قدم و قلم رنگین هَزارتان مانا.