در ایام شهادت حضرت علی(ع) در ماه مبارک رمضان ماه ضیافت الهی و نیز در آستانه برگزاری انتخابات مهم و سرنوشتساز ریاست جمهوری اسلامی ایران، در گفتوگو با حجتالاسلام دکتر محمد ملکزاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دو اصل مهم مشارکت سیاسی و شایستهسالاری در سیره سیاسی دولت علوی را مورد بررسی قرار دادیم.
حجتالاسلام ملکزاده با اشاره به مشارکت فعال سیاسی برای انتخاب مسئولان میگوید: در اندیشه و تفکر اسلامی، مردم دارای حق اظهار نظر، سؤال و استیضاح نسبت به عملکرد کارگزاران و مسئولان حکومتی میباشند. در جامعه اسلامی مردم وظیفه دارند نسبت به سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود و سایرین بی تفاوت نمانند و در مقابل کارگزاران و حاکمان سیاسی نیز می بایست زمینه توسعه مشارکت فعال مردم را در امور سیاسی و اجتماعی فراهم آورند. چنانچه در یک جمع بندی کلی بخواهیم اهم موارد سطوح مشارکت سیاسی را در دولت علوی برشماریم میتوانیم به مواردی مانند نقش مشارکت در استقرار و تثبیت حاکمیت سیاسی، اصل مشورت حاکم با مردم و نقد و ارزیابی عملکرد کارگزاران نظام اسلامی اشاره کنیم.
او در توضیح نقش مشارکت در استقرار و تثبیت حاکمیت سیاسی بیان میکند: در صدر اسلام بیعت، نوعی مشارکت سیاسی افراد جامعه در انتخاب و پذیرش حاکمیت سیاسی حاکم اسلامی بود که افراد جامعه را به رهبران متصل و قیود و تعهدات دو جانبهای را معین می ساخت. اولین پایه های تشکیل حکومت به مفهوم ایجاد نوعی انضباط سیاسی میان جامعه و رهبر در بیعت عقبه اول و دوم تأسیس گردید. در آن ایام مهمترین مشکل سیاسی مدینه وجود جنگهای طولانی بین دو قبیله معروف آن سرزمین یعنی اوس و خزرج بود دلیل آن امر فقدان یک دستگاه رهبری متمرکز و سازمان حکومتی واحد بود آنان به دنبال حاکمیتی میگشتند که بی طرفانه به این وضعیت نا به هنجار خاتمه دهد لذا پس از ورود اسلام به یثرب از پیامبر درخواست نمودند تا با هجرت به مدینه، هدف مزبور را جامعه عمل پوشاند. این درخواست در قالب بیعت عقبه دوم مطرح و منعقد گردید. افراد مسلمان شده از همه قبایل جبهه واحد دینی و سیاسی تشکیل دادند و رسول خدا را به عنوان رهبر خویش برگزیدند و به این ترتیب زیر بنای تشکیل حاکمیت سیاسی رسول خدا(ص) با مسئله بیعت پدید آمد و با اعلام رضایت و حمایت مردم رسمیت یافت. همین شیوه در تشکیل حاکمیت سیاسی امیر مؤمنان علی (ع) نیز اعمال گردید و امیر مؤمنان علی(ع) پس از ۲۵ سال خانه نشینی با اعلام رضایت و خواست عمومی از طریق بیعت به حکومت رسید. از این مطالب روشن میگردد که نقش مشارکت سیاسی مردم در استقرار حاکمیت سیاسی حاکم اسلامی و تثبیت آن بسیار موثر است.
این استاد حوزه و دانشگاه به اصل مشورت حاکم با مردم نیز اشاره کرده و عنوان میکند: اصل شوری یا بها دادن به اندیشه و خرد جمعی در سیره حکومتی امیر مؤمنان از جایگاه ویژهای برخودار است؛ ایشان علاوه بر پایبندی خود به این اصل، به کارگزارنش هم توصیه میکرد آن را فراموش نکنند. در یکی از نامههای امام به سران سپاه چنین آمده است: «آگاه باشید حق شما بر من این است که جز اسرار جنگی هیچ سری را از شما پنهان نسازم و در امری که پیش میآید جز حکم الهی، کاری بدون مشورت با شما انجام ندهم». زمانی که ایشان قصد رفتن به شام کرد مهاجران و انصار را فرا خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «بی گمان شما کسانی هستید که نظرتان محترم، خردتان ارجمند، سخنانتان حق و کردار و رفتارتان نیکوست و اکنون آهنگ آن کردهایم که سوی دشمن خود و شما رهسپار شویم پس نظر مشورتی خود را اعلام کنید».
دکتر ملکزاده در بیان نقد و ارزیابی عملکرد کارگزاران نظام اسلامی نیز میگوید: یکی دیگر از زمینههای ایجاد و گسترش مشارکت سیاسی مردم در جامعه را میتوان از طریق نقد و ارزیابی عملکرد کارگزاران اسلامی مورد بررسی قرار داد. این اصل را میتوان یکی از مهمترین عوامل بقا و سلامت نظام اسلامی دانست که با باز نمودن فضای لازم جهت طرح اظهار نظرها و نصیحتهای خیر خواهانه از سوی مردم، مسئولان را در راه رسیدن به اهداف عالیه و مقدس اسلامی یاری میرساند. امیر مؤمنان علی (ع) با بر شمردن حقوق دو جانبه حاکم و مردم مسئله نصیحت را در کنار اطاعت و وفا نمودن به بیعت خویش با امام قرار میدهد: «ای مردم! من بر شما حقی دارم و شما نیز بر من حقی... اما حق من بر شما این است که به بیعت خود وفا کنید و در نهان و آشکار، نصیحت و حق خیر خواهی را ادا نمایید.» بدیهی است که تحقق و اجرای صحیح این اصل نیازمند فراهم شدن مقدماتی است که بهترین نمونه آن را میتوان در سیره حاکمان معصوم (ع) مشاهده کرد.
او میافزاید: نخستین نمونه آن نصیحت پذیری حاکم و ترغیب و تشویق مردم به این امر میباشد. حضرت علی(ع) همواره به فرمانداران خود توصیه میکرد که سخن منتقدان و آمران به معروف را بشنوند و خود نیز داوطلبانه در این کار پیشقدم بود و از این رو به مالک اشتر توصیه میکند: «هرگز مگو که من امیرم پس فرمان میدهم و باید اطاعت شوم زیرا که این کار مایه سیاهی دل و تباهی دین و زوال نعمتهاست. دیگر برداشتن موانع دست و پاگیر میان حاکم و مردم است. زمانی میتوان عملکرد یک مسئول را مورد نقد و ارزیابی قرار داد که دسترسی عموم به او با سهولت امکانپذیر و یا ابزار رساندن نصایح مردمی به وی فراهم باشد. همانگونه که در عصر حاکمیت معصوم رواج داشت. مردمیترین حکومتها را میتوان در نمونه حکومت علوی سراغ گرفت. نمونهای که در آن دسترسی مردم به حاکمان و مسئولان به سهولت امکانپذیر بود و هر کس به راحتی میتوانست نظر یا خواستهاش را بدون واهمه یا مانعی بر زبان آورد. امیر مؤمنان علی(ع) در عهدنامه معروفش به مالک اشتر اکیداً سفارش مینمود که هرگز به مدت طولانی خود را از مردم پنهان مساز چرا که این امر سبب ایجاد نوعی محدودیت و بیاطلاعی کارگزار از امور مملکتی خواهد بود. خود ایشان از مردم میخواست تا با وی صریح و بیپرده و به دور از رعایت تشریفات و ملاحظه کاریهای مرسوم با زمامداران ستمگر و مستبد سخن گویند و از پناه بردن به تکلف و تصنع در رفتار خویش بپرهیزند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در مورد توجه به اصل شایستهسالاری در انتخاب کارگزاران نیز اظهار میکند: کارگزاران و مسئولان به عنوان عاملان اقامه عدل و قانون در جامعه به حساب میآیند. از این رو شایستگی، توانمندی و سلامت رفتاری آنان اهمیت فراوانی دارد. در بررسی سیره سیاسی حضرت علی(ع) مشاهده میکنیم که مهمترین معیار گزینش ایشان در انتخاب کارگزاران، احراز صلاحیت اخلاقی، تخصص و توانائیهای لازم در انجام مسئولیتهای محوله بوده است نه وابستگیها و روابط خانوادگی و قومی. از این رو به منظور انجام یک انتخاب صحیح، توجه به دو اصل شایستگی و صلاحیت و احراز توانمندی پیش از واگذاری مسئولیت حایز اهمیت است.
ملکزاده در توضیح احراز شایستگی و صلاحیت فرد میگوید: شایستهسالاری به معنای صلاحیت داشتن برای تصدی یک مسئولیت، اصلی است که با فطرت انسانی سازگار است. رعایت این اصل به ویژه در سپردن مسئولیتهای مهم و کلیدی از اهمیت بسزایی برخوردار است. گفتگوی خداوند با حضرت ابراهیم (ع) به روشنی از لزوم رعایت شایستگی و اهلیت در واگذاری مسئولیتها به افراد حکایت دارد: «هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد خداوند به او فرمود من تو را پیشوا و رهبر مردم قرار دادم. ابراهیم گفت آیا از دودمان من نیز چنین خواهند بود؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد». رعایت دقیق این اصل در سیره حکومتی امیر مؤمنان علی(ع) بسیار مورد توجه است. امام در ضمن خطبهای با اشاره به لزوم رعایت اهلیت در منصب خلافت میفرماید: «ای مردم! همانا سزاوارترین افراد به امر خلافت و رهبری امت تواناترین بر اداره آن و داناترین به فرمان خداوند در فهم مسایل میباشد».
این کارشناس دینی عنوان میکند: ایشان پس از پذیرش منصب خلافت نیز در نامهای خطاب به کوفیان فرمودند: «خداوند آگاه است که چارهای جز پذیرش حکومت نداشتم و اگر شایستهتر از خود را مییافتم هرگز بر او پیشقدم نمیشدم». امام در عهدنامه معروف مالک اشتر نیز به وی میفرماید: «در امور کارگزارانت بنگر، آنها را آزموده بکار گیر، محور گزینش تو میل و گرایش شخصی نباشد زیرا که این دو کانونی از شعبههای جور و خیانت است و از میان آنها افرادی که با تجربهتر، پاکتر، اصیلتر و پیشگامتر در اسلاماند برگزین زیرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاکتر است؛ افرادی کم طمع و در سنجش عواقب امور بیناترند». سپس ایشان به لزوم انتخاب شایستهترین افراد برای مناصب قضاوت اشاره نموده و میفرماید: «برای داوری میان مردم شایستهترین فرد را از نظر خود برگزین کسی که کارها بر او دشوار نگردد، به لغزش کشیده نشود؛ از همه شکیباتر و قاطعتر باشد کسی که ستایش فراوان او را به خودبینی وا ندارد و تشویق و تحریک دیگران مجذوبش نگرداند.
حجتالاسلام ملکزاده در پایان و در توضیح احراز توانمندی پیش از واگذاری مسئولیت میگوید: سنت الهی همواره چنان بوده است که پیش از اعطای مسئولیتی به بندگان خویش آنان را در مراحل مختلف مورد ابتلا و آزمایش قرار میداده است. این سنت الهی در سیره سیاسی معصومان نسبت به انتخاب کارگزاران بسیار رایج است. امیر مؤمنان علی(ع) به مالک اشتر سفارش نمود که کارگزاران خود را با آزمایش و امتحان به کار گمار. قطب راوندی در شرح این دستور العمل امیرمؤمنان(ع) نسبت به مالک اشتر تأکید میکند که بیان حضرت برگرفته از حدیث نبوی (ص) است که میفرمود: «همانا ما کسانی را که خود طالب مسئولیتاند به کار نمیگماریم».
نظر شما