شورای نگهبان به تازگی شرایط نامزدهای ریاست جمهوری را اعلام کرده که این مسئله در راستای قانونِ در حال طراحی در مجلس بود که به علت نرسیدن قانون به موعد انتخابات، شورای نگهبان از اختیارات خود استفاده و این شرایط را تدوین کرد. اما باید توجه داشت این پایان کار نیست.
تجربههای دولتهای فعلی و قبلی به ما میگوید نامزد ریاست جمهوری باید کارنامه سوابق قبلی خود را به مردم ارائه دهد و در جریان انتخابات صرفاً به گفتن شعارها و وعدههای کلیشهای بسنده نکند. فردی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری در یک کشور ۸۵ میلیونی میشود، باید برای مشکلات گوناگون این کشور برنامه مدون و مشخصی داشته باشد. فردی که سابقه اجرایی کلانی ندارد چطور میتواند روابط کلان ما را در حوزههای فرهنگی، اقتصادی و سیاست خارجی تنظیم کند. همچنین وی باید حدود تعامل خود با دو قوه مقننه و قضائیه را مشخص کند. نوع تبعیت رئیسجمهور از رهبری و ولایت فقیه نیز در حل مشکلات کشور بسیار مؤثر است که رئیس دولت باید این مسئله را مشخص کند تا بعداً به امور واهیای مانند نداشتن اختیارات متشبث نشود.
نامزدها باید علاوه بر برنامه، کابینه خود را نیز معرفی کنند تا مردم بدانند این فرد به چه شکل قرار است کشور را اداره کند. به عنوان مثال، نامزدی برای تحقق رشد ۸ درصدی اقتصادی ممکن است راه نجات کشور را در سرمایهگذاری ۲۰۰میلیارد دلاری کشورهای اروپایی بداند. برعکس نامزدی ممکن است راه نجات را در توافق ایران و چین بداند و بر آوردههای ۴۰۰میلیارد دلاری این توافق در بلندمدت تکیه کند. کشور در حوزه جلوگیری از رشد نقدینگی، تعامل با همسایگان، مسئله نظام مالیات و... با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند که نامزدها باید برنامه خود را در این حوزه تشریح کنند و شورای نگهبان نیز در مقام تأیید صلاحیت باید این راهکارها را با گفتمان انقلاب اسلامی تطبیق دهد. در مثالِ همکاری راهبردی با چین یا اروپا دو روش متفاوت وجود دارد که در اجرا، آثار بسیار متفاوتی خواهد داشت و مردم هم باید برای انتخاب خود، این روشها را شفاف در اختیار داشته باشند.
شورای نگهبان در عین حال که باید نظارت دقیقی بر ارائه برنامههای نامزدها داشته باشد، باید فضا را بیشتر باز بگذارد و تعداد نامزدهای بیشتری را تأیید کند تا تنوع برنامههای ارائه شده به مردم بیشتر شود. پرهیز از دوقطبی مهمترین اتفاقی است که شورای نگهبان باید به آن توجه کند و در صورت تأیید صلاحیت افراد معدود، این مسئله رخ خواهد داد و متأسفانه تجربههای قبلی به ما میگوید این مسئله به هیچ وجه به نفع کشور نیست. انتخابات مطلوب، انتخابات چند قطبی است که حتی نیروهای غیرحزبی و غیرسیاسی بتوانند در انتخابات شرکت کنند. هر چه تعداد نامزدها بیشتر شود، مباحثات انتخاباتی برای ریشهیابی مشکلات کشور، بیشتر میشود.
نکتهای که متأسفانه چند دوره در انتخابات ریاست جمهوری شاهدیم، الگوی انتخابات غربی است که در آن نامزدها بهجای نقد برنامههای یکدیگر از همان روز اول وارد مسائل شخصی یکدیگر میشوند؛ چنان که در انتخابات آمریکا این مسئله را میبینیم. رد صلاحیت، ضمانت اجرا و ابزار شورای نگهبان در اینگونه مواقع است، اینجا جای تعارف نیست و شورای نگهبان باید به این مسئله توجه کند. امروز مردم ثمره این شیوه از رأیدهی را به روشنی لمس میکنند و میبینند رئیس جمهوری صرفاً بر اساس حمله به رقبای انتخاباتی روی کار آمده اما بعد از هشت سال هنوز در برخی موضوعات نمیتواند برنامه خاصی ارائه کند و اجزای دولت هر کدام راه خود را میروند. هر چند در جریان انتخابات، این مردم هستند که حرف نهایی را میزنند و نقش اصلی را در انتخاب فرد منتخب دارند، اما شورای نگهبان باید زمینه انتخاب آگاهانه را برای مردم روشن کند. یکی از ابزارهای جلوگیری از تبدیل مناظرات منطقی به فضای هیجانی، شورای نگهبان است که اگر اینچنین شد، کشور به سمت پیشرفت حرکت میکند.
نظر شما