چند شب پیش، برنامه «خندوانه» برای برنامه شب عید فطر خود میزبان «خداداد عزیزی» و «فیروز کریمی» بود. در بخشی از این برنامه که در این یکی دو روزه در فضای مجازی دست به دست شد، مجری برنامه از خداداد عزیزی میخواهد که نام سه نویسنده ایرانی را بگوید و خداداد عزیزی با تعجب میگوید: سه تا نویسنده ایرانی! نویسنده ایرانی از کجا پیدا کنم! و هنوز خداداد عزیزی درحال فکر کردن درباره نام بردن از سه نویسنده ایرانی است که فیروز کریمی که انگار از او سؤال شده است! با تمسخر میگوید: «نویسندههای ایرانی بیکارن! اونا بیکارن میشینن، مینویسن ما به اونا کار نداریم!» و در این میان رامبد جوان که انگار سالهاست نخندیده ولو میشود روی صندلیاش تا به دُر و گهرریزان فیروز کریمی بخندد.
پس از دست به دست شدن این ماجرا و هشتگ نویسنده بیکار البته رامبد جوان عذرخواهی کرد اما برای من ماجرای عذرخواهی «جوان» چیزی دیگر است. حتی به عنوان کسی که خواننده آثار نویسندگان بزرگ این مملکت هستم که از قرنها پیش شروع شده و تا به امروز ادامه داشته است، خواستم به این جملات فکر نکنم اما ذهنم درگیر این نکته شد که به کجا رسیدهایم که یک مربی فوتبال برای خوشمزگی در برنامهای در تلویزیون ملی ما نویسنده بودن را مسخره میکند. فراموش نکنیم که زمانی امام خمینی(ره) گفته بود: «اهمیت رادیو- تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاهها دستگاههای تربیتی است؛ باید تمام اقشار ملت با این دستگاهها تربیت بشوند؛ یک دانشگاه عمومی است...».
فیروز کریمی یا هر کس دیگری میتواند در خلوت خود نویسنده و یا هر گروه دیگری را مسخره کند که به تربیت خودش و نگاهش برمیگردد اما باید بداند متأسفانه فردی مثل او به علت فوتبالیست بودن و زیاد دیده شدن در تلویزیون، الگوی نوجوانان و حتی کودکان ماست پس باید این ضربالمثل را آویزه گوشش کند که حضرت سعدی که او هم برای ما در کنار اشعارش فراوان نوشته است تا راه و رسم زندگی درست را بیاموزیم فرموده است:
اول اندیشه وانگهی گفتار
پای بست آمده است و پس دیوار
و نکته آخر به آقای کریمی باید یادآور شد: ایران را به نویسندگان، شاعران بزرگ و ادبیات و فرهنگی میشناسند که پس از گذشت قرنها همچنان فخر ما ایرانیها هستند پس لطفاً بعد از این نیازی نیست هر چه در ذهنتان میگذرد را به زبان بیاورید که حضرت سعدی این را هم فرموده است که:
سخندان پرورده پیر کهن
بیندیشد آنگه بگوید سخن
مزن تا توانی به گفتار دم
نکو گوی گر دیر گویی چه غم
نظر شما