تحولات لبنان و فلسطین

جان بخشیدن به دیگران زیباترین تصور از انسانی است که گِل وجودش با روحی متعالی آمیخته؛ انسانی که انسانیت خویش را با حیات دیگری دیدن و روح ایثار را در کالبد جامعه دمیدن به اثبات رسانده است.

روایت‌هایی از بذل بی‌منت جان

اهدای عضو، بذل بی‌منت و تصمیم دشواری است که جامعه را به سوی درک بهتری از همدلی ترغیب خواهد کرد.

آن‌طور که رئیس مرکز مدیریت پیوند و درمان بیماری‌های وزارت بهداشت به ما می‌گوید با آنکه ۲۵ هزار نفر در صف انتظار دریافت عضو هستند، سالانه بین ۶ تا ۸ هزار بیمار با تابلو مرگ مغزی در بیمارستان‌های کشور فوت می‌ کنند که ۵۰ درصدشان قابلیت اهدای عضو دارند.

به گفته مهدی شادنوش می‌توان با اهدای هشت عضو و ۵۳ بافت بیمار مرگ مغزی، زندگی بیماران زیادی را نجات داد اما ۷۵ درصد خانواده‌ها موافق اهدای عضو عزیزشان نیستند و یا پس از زمان طلایی اهدای عضو با آن موافقت می‌کنند.

اگر در ۴۸ ساعت اولیه مرگ مغزی این رضایت داده شود، امکان اهدای تعداد بیشتری از اعضا وجود دارد؛ چرا که هر بافتی یک زمان طلایی دارد؛ هرچه زمان بگذرد عضوهای کمتری قابلیت اهدا پیدا می‌کنند.

او می‌گوید: روزانه ۱۰ نفر در کشور به دلیل انجام نشدن پیوند عضو فوت می‌کنند، در حالی که با رضایت خانواده‌ها می‌توان این آمار را به دو نفر کاهش داد.

حالا شاید بتوان با توضیحات شادنوش تصمیم بزرگی چون اهدا را قاطعانه‌تر گرفت؛ تصمیمی آگاهانه که پیش از این خانواده‌های داغدار بسیاری گرفته‌اند و امروز به آن می‌بالند.

خواسته سجاد

مرحوم سجاد دهقان در ۲۸ سالگی دچار مرگ مغزی شده و طبق خواسته او در زمان حیاتش، اعضای قابل پیوندش را اهدا کرده‌اند.

حسن دهقان، پدر او می‌گوید: هر وقت سجاد در رسانه‌ها گزارشی در مورد اهدای عضو می‌خواند و یا می‌دید، می‌گفت اهدای عضو فرهنگ ارزشمندی است و دوست دارد اگر اتفاقی برایش افتاد اعضایش را اهدا کند.

ما هم همان‌طور که می‌خواست هشت عضو قابل پیوندش را اهدا کردیم. این تصمیم در زمان حیاتش موجب شد بسیاری از فامیل فرم اهدای عضو را تکمیل کنند. معتقدم سجاد پس از فوتش هم نقش مؤثری در ترویج این فرهنگ حسنه داشت.

بهتر است در زمان حیاتمان تصمیم سخت اهدای عضو را بگیریم و یا دست‌کم بگوییم با آن موافقیم تا اگر دست تقدیر این شرایط را برایمان رقم زد، انتخاب را برای خانواده آسان کرده باشیم.

تسلای غم عزیزان

با زهره احمدی؛ دختر مرحوم پاسدار بازنشسته علی اکبر احمدی شاهرخت هم که گفت‌وگو می‌کنیم، می‌گوید روحیه ایثارگری پدرش در زندگی به او و خانواده‌شان مجوز اهدای اعضا را داده بود؛ با این‌حال آن‌ها در مراسم تشییع متوجه شده‌اند پدر در زمان حیاتش فرم اهدای عضو را تکمیل کرده است.

او می‌گوید: نبود پدر، غم بزرگی است اما خوشحالیم همان‌طور که پدرمان در زمان حیات مرد میدان و ایثار بود، رفتنش هم با همین خصلت‌ها عجین شد.

خانم احمدی که در لباس پرستاری خدمت می‌کند، می‌گوید: خانواده‌ای که در این شرایط قرار می‌گیرد اگر تفاوت مرگ مغزی و کما را نداند ممکن است دچار تردید شود و با اهدای عضو عزیزش مخالفت کند، اما واقعیت این است برای بازگشت بیمار مرگ مغزی به زندگی هیچ راهی وجود ندارد و بهترین تصمیم، اعتماد به پزشکان است و مطمئن باشند هرگز پشیمان نمی‌شوند، چون اهدای اعضا می‌تواند تسلای غم از دست دادن عزیزشان هم باشد.

ابتدا دچار تردید شدم

اعضای قابل پیوند شهید بابک حقانی‌فر که در عملیات نظامی دچار مرگ مغزی شده بود را هم طبق وصیتش اهدا کرده‌اند.

این را ذکری احمدی، همسرش می‌گوید و می‌افزاید: با اینکه همسرم پیش از ازدواج فرم اهدای عضو را تکمیل کرده بود وقتی پزشکان پیشنهاد اهدا را دادند، ابتدا دچار تردید شدم، اما همان زمان صحبت‌های بابک را در مورد تصمیم بزرگش به خاطر آوردم. با والدینش هم که تمایل چندانی به این کار نداشتند، صحبت کردم و از خواست همسرم برای آن‌ها گفتم.

امروز که بیش از دوماه از اهدا می‌گذرد، هر روز خدا را شکر می‌کنم که در آن شرایط سخت توانستم بهترین تصمیم را بگیرم.

پس از شهادت ایشان بسیاری دوستان و بستگان اقدام به تکمیل فرم اهدای عضو کردند؛ به مردم توصیه می‌کنم در زمان حیاتشان بدون لحظه‌ای تردید این تصمیم را بگیرند.

پیوند عضو به من زندگی دوباره بخشید

به سراغ محمداشرفی، فرهنگی بازنشسته و دریافت‌کننده کبد از یک بیمار مرگ مغزی می‌رویم. او می‌گوید: پیش از پیوند عضو زندگی دشواری داشتم. نگران بودم و این نگرانی و دردِ بیماری خانواده‌ام را هم تحت تأثیر قرارداده بود، اما خانواده‌ای ایثارگر با اهدای عضو عزیزشان، من و چند بیمار دیگر را از این شرایط بسیار دشوار نجات دادند.

او ادامه می‌دهد: با توجه به شیوع کرونا اگر پیوند کبد نمی‌شدم قطعاً شرایط زندگی‌ام سخت‌تر می‌شد. اما از وقتی پیوند عضو شدم به لطف خدا و ائمه اطهار(ع) و ایثار خانواده محترم اهداکننده عضو، زندگی دوباره یافته‌ام.

این خادم بارگاه امام هشتم(ع) می‌گوید: با وجود اینکه هنوز نمی‌دانم عضو اهدایی‌ام متعلق به کدام اهداکننده است، درحد بضاعتم برای او خیرات می‌کنم و با خواندن نماز، قرآن و قرائت فاتحه برای ایشان و ذکر صلوات، برای سلامتی خانواده‌اش دعا می‌کنم.

آقای اشرفی می‌گوید: پیش از اینکه برای پیوند عضو وارد بیمارستان منتصریه شوم، هر دو پسرم فرم اهدای عضو را تکمیل کردند. من و خانواده‌ام اگر در این شرایط قرار بگیریم قطعاً همان تصمیم خانواده اهداکننده عضو را می‌گیریم.

هر جرعه آبی که می‌نوشم

مهدیه کارگران هم گیرنده کلیه است و چهار سال دیالیز شده و سخت‌ترین شرایط زندگی را تجربه کرده است. او از شب‌هایی  می‌گوید که تب‌دار و بی‌قرار بوده یا از روزهایی که در گرمای ۴۰ درجه تابستان از شدت عطش بی‌تاب می‌شده اما به دلیل بیماری از نوشیدن جرعه‌ای آب محروم بوده است تا اینکه سرانجام با رضایت خانواده مرحوم مهندس احمد زرگرانی برای اهدای اعضای عزیزشان، از رنج بیماری نجات پیدا کرده و تولدی دوباره یافته است. او اضافه می‌کند: با هر بار دیالیز، مرگ را تجربه می‌کردم، اما با پیوند کلیه دوباره متولد شدم و دو سال پس از پیوند، توانستم موفقیت‌های بسیاری را در عرصه‌های ورزشی مثل مدال طلا و نقره در رشته دو ومیدانی، مدال نقره در رشته بولس و پتانگ و رتبه نخست رشته دارت در استان خراسان کسب کنم.

مهدیه می‌گوید: من سال‌ها پیش از بیماری، ضمن تکمیل فرم اهدای عضو به همسرم گفته بودم اگر دچار مرگ مغزی شدم همه اعضای بدنم را اهدا کنند، اما دست تقدیر چنین رقم زد که به جای اهداکننده، دریافت‌کننده عضو باشم. حالا هم علاوه بر همسر و فرزندم، خانواده خودم، همسرم و همه دوستان و آشنایان این فرم را تکمیل کرده‌اند تا این فرهنگ حسنه در میان ما نهادینه شود.

کارگران ادامه می‌دهد: من هر قطره آبی را که در گرمای تابستان می‌نوشم مرهون لطف خداوند، ایثار خانواده بزرگوار مرحوم زرگرانی و زحمات تیم پیوند بیمارستان منتصریه می‌دانم.

ثمره این ایثارگری را چشیده‌ام

محسن فنایی، ۵۳ ساله هم پیوند کبد شده است. او می‌گوید: در هشت سالی که مبتلا به نارسایی کبد بودم، چهار بار عمل‌های جراحی مختلف روی کبدم انجام شد. این بیماری همه زندگی‌ام را تحت تأثیر قرار داده بود و با اینکه پزشکان، تنها راه درمان را پیوند اعلام کرده و هشت ماه در فهرست انتظار پیوند بودم اما کبد مناسب من نبود. سرانجام پزشکان به خانواده‌ام گفتند درصورت نبود کبد پیوندی بیش از دوماه دوام نمی‌آورم، اما ۲۰ روز بعد، خانواده محترم اهداکننده عضو با ایثارگری اعضای قابل پیوند عزیزشان را اهدا کردند و به لطف خداوند به من زندگی دوباره بخشیدند.

آقای فنایی که هم خودش و هم تنها فرزندش فرم اهدای عضو را تکمیل کرده‌اند، می‌گوید: من چون طعم این ایثارگری را چشیده‌ام به خانواده و دیگران توصیه کرده‌ام فرم اهدای عضو را تکمیل کنند و خودم هم گفته‌ام تا حدی که علم پزشکی اجازه می‌دهد می‌توانند از اعضای بدنم برای نجات بیماران استفاده کنند.

او معتقد است ارزش اهدای عضو را با هیچ مقیاسی نمی‌توان سنجید؛ اهدای عضو نویدبخش زندگی دوباره است و من همواره از خانواده آقای احمدی که با اهدای اعضای عزیزشان به هشت بیمار، زندگی دوباره بخشیدند سپاسگزارم و آن‌ها را شریک هرکار خیری که انجام می‌دهم می‌دانم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.