او مدیرمسئول پرسابقهترین مجله پس از انقلاب هم هست که هنوز هم منتشر میشود: پاسدار اسلام. رحیمیان بسیار سخت تن به مصاحبه میدهد و اگر مصاحبه هم بکند کمتر از خودش میگوید و دوست دارد بیشتر از امام و رهبر انقلاب بگوید. به مناسبت سیودومین سالگرد ارتحال امام خمینی با او تماس گرفتیم و با لطایفالحیل توانستیم راضیاش کنیم تا از امام و آقا بگوید. آنچه میخوانید محصول و خلاصهای از یک مصاحبه مفصل با این روحانی دوستداشتنی است که الان متولی مسجد مقدس جمکران است.
به نظر میرسد امام یک انسان جامعالاطراف بودند، از فقه و مبارزه و ادبیات و اخلاق و فلسفه و سیاست و مبارزه و ... اما هر کس یک بعد از امام را گرفت، مثلاً بعد ضدآمریکایی امام را، اما به تقیدات شرعی امام توجه نکرد. اگر در این باره نکتهای دارید بفرمایید.
هم در خارج و هم جامعه خودمان امام رابیشتر در ارتباط با انقلاب اسلامی و جایگاه رهبری نظام اسلامی میشناسند اما یکی از مهمترین ویژگیهای امام که تا حد زیادی ناشناخته است، یکی بندگی و عبودیت در پیشگاه خداوند متعال است و دیگری هم ابعاد اخلاقی حضرت امام که البته همین بعد اخلاقی هم جلوهای از بعد عبادی امام است. در بعد اخلاقی حضرت امام یک معلم اخلاق به معنای کامل بود که حداقل در قرن اخیر شبیه و نظیرش را سراغ نداریم؛ اخلاق هم از نظر علمی و بیانات اخلاقی، هم از نظر تجسم اخلاق در زندگی امام.
در بعد علمی، من البته دهه ۳۰ را به لحاظ سنی درک نکردم. درس اخلاق حضرت امام در آن زمان مهمترین و تأثیرگذارترین درس اخلاق بود. اما یک بخش آن را ما در نجف درک کردیم...
شما از چه سالی با امام در نجف بودید؟
چند ماه بعد از تبعید امام از ترکیه به عراق، هرجوری بود به صورت قاچاقی و با سختی، ۱۵ روزه در مسیر نخلستانها و لای علفزارها و بیابان ها و... سرانجام خودمان را به نجف رساندیم.
به هر حال در دوره نجف، حضرت امام سالی تقریباً یکی دو بار درس اخلاق داشتند؛ یعنی روز پایان درسشان را به مناسبت ماه رمضان، به تذکرات اخلاقی اختصاص میدادند. تحت تأثیر تذکرات اخلاقی و نفس امام در کلاس ایشان که بنده هم شاهدش بودم، صدای ضجه و گریههای طلابی که پای درس ایشان بودند، فضا را پر میکرد. خب ما گریه دستهجمعی را وقت روضه امام حسین و ذکر مصائب ائمه (ع)زیاد دیده بودیم. اما ذکر مصائب نفس انسان از زبان یک بنده خالص خدا که آنچنان منقلب کند و تأثیر بگذارد که اشکها جاری شود و دلها منقلب کند و هایهای صدای گریه بلند بشود، این یک پدیده استثنایی و کمنظیر بود. امام عادی هم صحبت میکرد اما این صحبت بسیار تأثیرگذار و منقلبکننده بود تا جایی که یادم میآید به عنوان نمونه دو تا از دوستان ما که الان هم در قید حیاتاند، برای مدت طولانی با هم قهر بودند و وساطت دوستان هم برای آشتی کردن آنها هم فایدهای نکرده بود. من شاهد بودم وقتی یکی از همین درسهای اخلاقی امام تمام شد؛ آن یکی شتابان آمد کفشهای دیگری را جلو پایش جفت کرد. یعنی صحبت امام اینگونه آدم را از این رو به آن رو میکرد.
حالا این داستانِ «درس اخلاق» حضرت امام است، ولی آن چیزی که خیلی نقش عمیق داشت «رفتار عملی» امام بود. چرا که زبان عمل بسیار تأثیرگذارتر از زبان لفظ است: کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم.
مثلاً یکی از جلوههای خیلی بیّن رفتار امام، نظم ایشان در زندگیشان بود. شنیدهاید که امام وقتی در نجف بودند، معروف بود مغازهداران مسیر امام تا حرم، از روی رفت و آمد ایشان ساعت خودشان را تنظیم میکردند؛ روی دقیقه. من مواردی را دیدهام که کار امام از روی ثانیه نظم داشت.
نقل کنید که این موارد هم ثبت شود.
عصر یک روز ماه مبارک رمضان بود، شاید در همین سال آخر حیات امام. امام کاری با من داشتند که انجامش مستلزم این بود که یک ساعتی خدمتشان بمانم. آن کار هم تنظیم موج رادیو روی یکی از رادیوهای بیگانه بود که امام گوش میکرد. رادیوی حضرت امام رویش ثانیهشمار هم داشت. من نتوانستم در آن زمان که خدمتشان رفتم موج آن رادیو را پیدا کنم، عرض کردم آقا ممکن است اخبار بعدی مثلاً ساعت ۶ پخش شود و ما باید آن موقع آن را آزمایش کنیم. این مستلزم این بود که من یا بروم یک ساعت دیگر برگردم یا همانجا یک ساعت بمانم. مردد بودم. امام فرمودند خب اگر کاری ندارید، همینجا باشید. من هم که از خدا میخواستم یک ساعت آنجا با امام دو به دو بمانم. تصورش را بکنید: امام باشد، ماه رمضان باشد و ایشان هم مشغول تلاوت قرآن.
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن،
غرق بودم در آن فضا و در تماشای قرآن خواندن امام. هیچ کس هم در آن فضا نبود جز من. گاه به گاه هم نگاه میکردم به ساعت رادیو که ببینم کی ساعت ۶ میشود. وقتی ساعت ۶ شد و به جای دقیقهها و ثانیهها دو تا صفر نقش گرفت، همزمان امام انگشتش را گذاشت لای صفحهای که میخواند، سرش را بلند کرد و گفت: ساعت ۶ است! این در حالی بود که نه ساعتی جلو امام بود و نه...
امام جلو خودشان ساعت نداشتند؟
اصلاً. آنجا ساعتی وجود نداشت. همان زمانی که ثانیهها صفر شد امام سرش را از روی صفحه قرآن بلند کرد و فرمود: «ساعت ۶ است!» درست روی ثانیه.
یک خاطره دیگر هم از نظم امام بگویم. درطول این سالهای بعد از پیروری انقلاب که در جماران در خدمت امام بودیم، هر روز ساعت هشت امام در اطاق کارشان، همان اطاقی که فیلمش را همه مکرر مشاهده کردهاید، بودند. خلاصه اخبار ساعت هشت را که گوش میکردند، تا میگفت: «و اینک مشروح اخبار» ما وارد اتاق میشدیم و امام رادیو را خاموش میکرد. یعنی ما هم بلد شده بودیم کی وارد بشویم. این برنامه ثابت امام در هر روز بود. تنها یک روز که امام ضبط پیام نوروزیشان را داشتند، اتفاق افتاد که امام کارش را ساعت هشت شروع نکرد . با این حال ایشان صبح روز قبلش به ما فرمودند من فردا ساعت ۹ می آیم. یعنی آن یک روز هم که از ساعت هشت حضور نداشتند از روز قبلش به ما که خادم ایشان بودیم خبر داده بودند که من فردا ساعت ۹ میآیم که تا این حد هم تخطی از نظم نشود. امام اینگونه عملاً نظم را عمیقاً به اطرافیانش میآموخت.
این از نظم امام، آن هم از تقوای امام که آن هم داستان مفصلی دارد. من بارها مثال زدهام که امام تا جایی که سراغ داریم همیشه و در هر شرایطی نماز اول وقتش ترک نمیشد. این روی اطرافیان هم تأثیر میگذاشت. همینجا در پرانتز بگویم که خیلی عجیب است که دقیقاً همه ویژگیهایی که امام داشت در رهبر معظم انقلاب هم وجود دارد. از جمله در همین نماز اول وقت در هر شرایطی.
حالا که به این موضوع اشاره کردید، آیا موارد دیگری هم هست که رفتار رهبر انقلاب را دقیقاً ادامه همان رفتار امام دیده باشید؟
اصلاً من یک بحث مفصلی درباره وجوه اشتراک و افتراق امام و رهبر معظم انقلاب دارم.
اگر بفرمایید استفاده میکنیم.
وجه افتراقش این است که زمان امام دشمن منفعل بود، همه سیستمهای اطلاعاتیاش فروپاشیده و وضعیتش آشفته بود و گیج بود در چگونگی برخورد با امام و انقلاب اسلامی و نظام. اما زمان رهبر معظم انقلاب در دهه دوم و سوم انقلاب، دشمنان مجدداً سفارتها، مراکز و سیستمهای اطلاعاتیشان را سازماندهی کردند و شرایط از لحاظ پیچیدگی توطئهها بسیار بسیار سختتر شد. این به عنوان نمونه یک وجه افتراق.
اما وجوه اشتراکشان چون من تقریباً از معدود کسانی هستم که حدود ۲۵ سال در رکاب یا مباشرتاً در خدمت امام بودم و بیش از ۳۰سال هم هست که با رهبر معظم انقلاب درارتباط هستم و بیشترین اطلاعات مشترک از این دو بزرگوار به صورت ملموس دارم، وجوه اشتراک آنها در همه ابعاد بسیار بسیار زیاد است.
یکی از وجوه اشتراک این دو بزرگوار این است که هر دو بهشدت تفکر و اعتقاد و قلبشان و همه وجودشان وابسته به قرآن و آیات قرآن بوده و هست. یعنی همانطور که امام باور داشت به اینکه «لن ترضی عنک الیهود و النصاری حتی تتبع ملتهم» به همان اندازه هم آقا به عمق این آیه باور دارد. به همان اندازه که حضرت امام باور داشت که «لتجدن اشد الناس عداوتاً للذین آمنوا الیهود» آقا هم به همان اندازه معنای این آیه قرآن را باور دارد.
این دو حتی در جزئیات هم خیلی به هم شباهت دارند. خیلی عجیب است. هم امام زمانی که در نجف بودند و هم رهبر معظم انقلاب در مناسبتهای شهادت ائمه (ع) در بیتشان ذکر مصیبت و روضه داشتند و هر دو به صورت خاص نیز برای شهادت حضرت زهرا در منزلشان ذکر مصیبت و روضه داشتند.
همچنین از لحاظ سادهزیستی، از لحاظ احتیاط شدید در وجوه بیتالمال و موارد مالی. وظیفه اصلی بنده در دفتر امام وجوهات شرعی بود. الان هم در خدمت رهبر معظم انقلاب همین مسئولیت را دارم. دقیقاً همان احتیاطات و همان التزامات و همان تقیداتی که امام در ارتباط با وجوه بیتالمال داشتند همان اندازه آقا هم دارند. البته در بعضی از موارد هم من دیدهام که سختگیرانهتر.
امام هرگز در زندگی شخصیاش از بیتالمال استفاده نکرد. خواهید گفت: پس از کجا زندگیاش را تأمین میکرد؟ اولاً زندگی شخصی و خانوادگی امام ساده و کمهزینه بود. ثانیاً تمام هزینهای که ایشان در زندگی میکرد از محل هدایا و نذوراتی بود که علاقهمندان ایشان تقدیم میکردند. البته این را هم خدمتتان بگویم که هدایا و نذورات شخصی امام و رهبر معظم انقلاب هزاران برابر نیاز زندگی شخص ایشان است.
ببخشید حاجآقا! یعنی میفرمایید امام و آقا از کشور حقوق نمیگیرند؟
حقوق نمیگیرند؛ نخیر. من زمان طلبگی و عسرت و سختیهای آن دوران آنها را کاری ندارم، زمان رهبری را میگویم. یعنی از وقتی که این دو بزرگوار در رأس هرم قدرت در نظام اسلامی قرار گرفتند، ریالی از بیتالمال -چه به معنای وجوه شرعی و چه به معنای بیتالمال عمومی- ریالی در زندگی شخصیشان هزینه نکردند. نکته دوم اینکه هدایا و نذوراتی که مردم به ایشان تقدیم میکردند. صدها و هزاران برابر نیاز ضروری زندگی آنهاست.
خواهید گفت اینها را انباشته کردند؟ خیر. تمام آنچه را که به عنوان هدایا و نذورات به آنان داده میشود که زیاد هم هست، اندکی را به اندازه حداقل نیاز به مصرف زندگی شخصی میرسانند و بقیه را در راه خدا انفاق میکنند. لذا علیرغم اینکه میلیاردها از وجوه، پول، ارز، جواهرات ، طلا و مِلک و باغ و امثال اینها به امام هدیه شد، اما سر سوزنی از آنها به ارث از امام برای وراثش باقی نماند. همه را در زمان حیاتش در راه خدا انفاق کرد.
من الان شاهد هستم که گاهی رقمهای بسیار بالا به عنوان هدیه و به عنوان نذر شخصی برای حضرت آقا به ایشان داده میشود و عدهای با نذر برای ایشان به مراد خودشان رسیدهاند و اعتقاد دارند و ارقام خوبی هم گاهی وقتها افراد خدمت آقا تقدیم کردهاند، من خبر دارم که ۲۴ ساعت از زمانی که آن هدیه خدمت آقا تقدیم شده نگذشته، ایشان آن پول را به فلان نهاد و فلان جا برای خانهسازی برای محرومان و مناطق محروم دادهاند.
اما درباره حقوق که پرسیدید، یک وقت من همین وجوه افتراق و اشتراک را در یک سخنرانی در سه شب مطرح کردم، شب دوم یک نفر کتباً سؤال کرد که رهبر انقلاب چقدر حقوق میگیرد؟ شب بعد رفتم همین توضیحات را دادم که کسانی که شنونده بودند توجیه شدند.
دو سه شب بعدش ماه رمضان سر سفره افطار خدمت رهبر معظم انقلاب بودیم و گفتم: آقا! یک همچنین سؤالی از من شده و من چنین جوابی دادهام، اما میخواهم جواب خود شما را هم بشنوم. آقا سرش را بلند کرد و گفت: «مگر ما برای مردم کاری میکنیم که مستحق حقوق باشیم؟» یعنی کسی که تمام وجودش و شب و روزش و هم و غمش برای اسلام و نظام و انقلاب و برای مردم است چنین میگوید، گاهی من شاهد بودم که در یک جمع بزرگ از جانبازان و خانوادههای شهدا در یک ماه رمضان آقا چهار ساعت سر پا ایستاد و ۳۰۰خانواده ( نه ۳۰۰ نفر!) را یک یک صحبت کرد و تفقد کرد و محبت کرد و بعد صحبت هم نماز و بعد افطاری و تازه شب در خانه نامههای آنان را خوانده است، بعد ایشان میگوید مگر من برای مردم کاری میکنم که مستحق حقوق باشم؟! حالا چنین کسی و رهبر اسلامی را مقایسه کنید با طاغوتها.
از آنجا که در آستانه انتخابات هستیم، دوست داریم اگر درباره انتخابات نکتهای یا خاطرهای از امام دارید برایمان بگویید.
در هر روز انتخابات، من شاهد بودم امام به صورت غیرمتعارف نه مثل روزهای عادی دیگر، مثل اعیاد لباس نویش را میپوشید، قبا و عبای نویش را بر تن میکرد. عمامهاش را تنظیم میکرد محاسنش را شانه میکرد، اول وقت -مثل آنکه اول وقت در الله اکبر اذان نماز میخواند- در نخستین دقایق رأیگیری با همان نشاط و شادابی که برای نماز در اول وقت حاضر میشد، سر صندوق رأی حضور پیدا میکرد که رأی بدهد.
نظر شما