امروزه بخش مهمی از روشهای ابداعی در مباحثی همچون روابط بینالمللی، وام گرفته از تجارب تاریخی است؛ با این حال، غلبه فناوری و علوم مهندسی بر مباحثی مانند شهرسازی و گسترش زیرساختهای عمرانی، موجب شده کمتر مهندس یا طراحی در این حوزهها به فکر بهرهمندی از تجارب پیشینیان باشد و با وجود تدریس واحدهایی مانند «تاریخ هنر» یا «تاریخ معماری» در دانشگاههای ما، طراحان کمتر به این مقوله توجه میکنند و ترجیح میدهند فضای ذهنی خود را با الگوهای معماری و شهرسازی نوین و عمدتاً غربی پُر کنند؛ بخشی از این نگاه، البته برخاسته از نیاز روز و تغییرات ساختاری در محیط زیست انسانی است و قابل قبول، اما نکته بسیار مهم این است که در این الگوبرداری آنچه به حراج گذاشته میشود، تجاربی است که گذشتگان ما با صرف هزینه و زمان بسیار گزاف، آن را طراحی و مورد بهرهبرداری قرار دادهاند و میتوان امروز نیز از مواهب آنها برخوردار شد؛ الگوهایی که بازتابی تمام از نیازهای مادی و معنوی است و میتواند مورد توجه قرار گیرد. پیشتر و در همین صفحه با الگوهایی مانند ایجاد «خیابان» مشهد یا «گنبدنما» آشنا شدهاید؛ امروز اما میخواهیم مروری اجمالی بر تعدادی از اصول تاریخی و مورد توجه در این عرصه، طی تاریخ هزار و ۲۰۰ ساله شهر مشهد داشتهباشیم، اما پیش از آغاز بحث، باید یادآوری کنیم آنچه دغدغه اساسی محسوب میشود، تغییر و بهینهسازی بافت اطراف حرم و اماکن متبرکه و روزآمد کردن آنها نیست، بلکه چگونگی این روزآمدی و نحوه طراحی الگوی توسعه است.
حرم، کانون توسعه
حرم رضوی، دلیل شکلگیری شهر مشهد است؛ از این منظر، مشهد تفاوتی اساسی با دیگر شهرهای ایران دارد و تقریباً نمیتوان نظیری برای آن یافت. در بیشتر شهرهای تاریخی و سنتی، این ارگ حکومتی بود که مرکز توسعه قرار میگرفت و فرایند گسترش شهر، با رعایت فاصله متناسب از آن ادامه مییافت، اما در مشهد چنین نبود. نخستین محلات شهر که احتمالاً در حدود هزار سال پیش و در مناطق شمالی و غربی شهر شکلگرفتند، الگویی برای به وجود آمدن دیگر محلات شدند. تراکم جمعیت و مراکز حساس شهری، با نزدیک شدن به حرم رضوی افزایش مییافت و محل قرار گرفتن نهادهای حکومتی هم، در اطراف حرم بود. چنانکه شاهرخ تیموری که در عهد او شهر مشهد گسترش بیسابقهای را تجربه کرد، فرمان ساخت «چهارباغ» را در ضلع غربی حرم مطهر، برای ایجاد یک حاکمنشین صادر کرد. حتی پس از آنکه ارگ مشهد در حاشیه جنوب غربی شهر و گویا به دست ملکمحمود سیستانی ساخته شد، باز هم حاکمان ترجیح میدادند در مکانی نزدیک به حرم مستقر باشند. بنابراین آنچه در تاریخ مشهد به عنوان اصلی برای توسعه در نظر گرفته میشد، اهتمام به مرکزیت حرم مطهر، برای هر نوع گسترش فضای شهری بود.
اصالت معنویت و فرهنگ
یکی از مهمترین شاخصهای الگوی تاریخی توسعه در حرم مطهر و بافت اطراف آن، اصالت معنویت است. وقفنامهها و کتیبههای موجود در اماکن متبرکه و ساختمانهای قدیمی عمومی و خصوصی اطراف حرم رضوی، نشان میدهند هیچکس از بنا کردن ساختمان یا ایجاد تغییرات در بافت شهری، به دنبال سوداگری نبوده است و آنچه غلبه دارد، معنویت است. هنگامی که این معنویت با مصالح و لوازم اقتصادی و مادی تلاقی پیدا میکرد، بیتردید معنویت بود که غلبه داشت. حجم وسیع موقوفات، چه در اماکن متبرکه و چه در بافت پیرامونی حرم رضوی، دلیلی بر این مدعاست و نمونه عالی آن را میتوان در توسعه مشهدِ عصر صفویه مشاهده کرد؛ صرفنظر از آنچه در اماکن متبرکه طی این دوره رقم خورد، تغییرات بافت اطراف حرم نیز، یکسره در خدمت معنویت و فرهنگ زیارت قرار داشت؛ تأسیس حمامهای وقفی مانند حمام «مهدیقلی بیک» یا «آغچه» یا ایجاد مساجد متعددی که در اطراف حرم و به صورت سنتی، شبانهروز فعال بودند و حکم «گرمخانه» را برای برخی زائران و مجاوران محروم داشتند، نمونههای قابل ذکری در این زمینه است. در این شیوه، حتی رعایت حال پرندگان نیز میشد و برای حفظ حرمت حریم رضوی، مکانهایی را برای استراحت آنها در اطراف حرم رضوی ساخته بودند؛ چنان که شاهعباس یکم، در باغ ایلخانی، مکان فعلی صحن نو، کبوترخانهای زیبا و بزرگ ساخته و برایش موقوفاتی در نظر گرفته بود. در یک کلام، برای توسعه اماکن متبرکه و بافت پیرامونی آن، معنویت و آرامش ناشی از آن، یک شرط مهم و اساسی بود.
اصالت معماری و تداوم هنر
یکی از بحثبرانگیزترین شاخصها در الگوی تاریخی توسعه اماکن متبرکه و بافت اطراف آن، توجه به اصالت معماری و تکمیل و تداوم هنر پیشینیان است. حرم مطهر به عنوان هسته اصلی شهر، باید از منظر جایگاه معماری و ساختمانی، مقامی رفیعتر از دیگر بناها میداشت. سابقه توجه به این اصل را میشود تا ۶۰۰ سال پیش و زمان توسعه کلانشهر مشهد در عهد تیموری بررسی کرد؛ ارتفاع زیاد گنبد مسجد گوهرشاد و غلبه یا همترازی ظاهری آن با گنبد روضه منوره، سبب شد با دستور گوهرشاد و با طراحی قوامالدین شیرازی، معمار زبردست آن دوران، گنبد جدیدی روی گنبد قبلی، با ساقه بلندتر ایجاد شود تا این اصل مهم، دستخوش تغییر نگردد. در بافت اطراف حرم نیز چنین بود و همواره سنت قدیمی «گنبدنما» در ساخت سازههای جدید، مورد توجه قرار میگرفت. نکته دیگر در این روند، توجه جدی به عدم تخریب بود؛ پیشینیان ما، حتی زمانی که در تنگناهای شدید قرار میگرفتند، تخریب را آخرین راه حل میدانستند و آنچه بیشتر مد نظر قرار میگرفت، نه تخریب، بلکه تبدیل به احسن بود؛ به گونهای که اعوجاجی در ظاهر و نمای شهری و سازهها ایجاد نشود. نمونه عالی این توسعه در دوره صفوی و افزایش فضای صحن عتیق قابل مطالعه است؛ میدانیم که اندازه این صحن، پیش از دوره صفویه، یک چهارم اندازه فعلی آن بود؛ با وجود آنکه بخش شرقی در ضلع جنوبی صحن، میراث عصر تیموری است و کتیبههای دور ایوان طلا، مستندی بر این ادعاست، اما تشخیص اینکه بقیه بنای آن، در عهد صفوی ساخته و در دوره افشاریه و قاجاریه تکمیل شده باشد، برای اشخاص ناآشنا با هنر معماری، بسیار مشکل است. در واقع، معماران و شهرسازان ایرانی، در تاریخ پر افتخار خود، خط استادان قبلی را پاک نمیکردند و هنر آنها، ارتقای کیفی و کمی همین مسیر بود. جالب اینجاست معماری دوره تیموری هم، تداوم و بهبود کیفیت همان ساختاری است که در دوره غزنوی یا حتی سامانی، اساس آن را گذاشته بودند.
این مسئله در معماری بافت اطراف حرم نیز، به نحو مشهودی به چشم میآمد؛ به این معنا که معماری بافت اطراف حرم رضوی از معماری اماکن متبرکه جدا نبود؛ وقتی زائری از دروازههای حرم خارج میشد، میتوانست نمادهای چشمنواز معماری اماکن متبرکه را حتی در کوچه پسکوچههای شهر مشهد ببیند و این اصالت، جزئی جداییناپذیر از معماری بافت پیرامونی حرم رضوی محسوب میشد. نمونه چنین الگوبرداریهایی را میتوان در خانههای قدیمی شهر مشهد بهویژه منازل اطراف حرم که متأسفانه این روزها، کلنگ تخریب به جانشان افتاده و کمر به نابودی آنها بسته است، مشاهده کرد؛ خانه «بلخاسب» در حاشیه محله عیدگاه و پایینخیابان، مثال خوبی است؛ گچبریهای کوچک داخل این خانه، در دوره افشاری ساخته شده و مقرنسهای آن، مینیاتوری از مقرنسهای به کار رفته در حرم رضوی است.
برای این موضوع، میتوان آبانبارهای معدود باقیمانده را هم مثال زد؛ آبانبارهایی که بقایای آنها در پایینخیابان، کوچه زردی، بازار فرش و... قابل مشاهده است. بنابراین الگوبرداری از معماری حرم، برای ساختوساز و توسعه بافت اطراف آن، یکی از شاخصهای مهم پیشینیانِ ما برای گسترش و نوسازی بافت پیرامونی حرم رضوی بود.
نظر شما