تحولات لبنان و فلسطین

پیش از رفتن به اتاق عمل به امام رضا(ع) متوسل شدم و عرض کردم می‌خواهم رمانی برای فرزندتان، آقا جوادالائمه(ع) بنویسم، کمک کنید بمانم و این آرزو را عملی کنم...»؛ این جملات بخشی از سخنان حجت‌الاسلام مظفر سالاری، خالق رمان‌های تاریخی مذهبی پرمخاطبی چون «رؤیای نیمه شب» است که تا کنون ۹۷ بار تجدید چاپ شده و جدیدترین رمان او با نام «مرا با خودت ببر» که به فرازهایی از حیات بابرکت امام جواد(ع) اختصاص دارد، در آستانه چاپ قرار دارد. در آستانه سالروز شهادت جوادالائمه(ع) با وی درباره این اثر گفت‌وگویی داشته‌ایم که مشروح آن را می‌خوانید.

 عهدی که با امام رضا(ع) بستم

با توجه به کوتاهی زمان حیات بابرکت امام جواد(ع) و دسترسی محدودی که به دلیل شرایط خاص سیاسی اجتماعی آن زمان به ابعاد مختلف زندگی آن حضرت(ع) داریم، چطور شد به فکر نوشتن رمانی درباره امام نهم(ع) افتادید؟

پس از آنکه کتاب «دعبل و زلفا» را برای به‌نشر (انتشارات آستان قدس رضوی) کار کردم، مدیر این انتشارات در مراسمی که در نمایشگاه کتاب مشهد به مناسبت چهلمین چاپ «دعبل و زلفا» برگزار شد، به من پیشنهاد داد خوب است درباره حضرت جوادالائمه(ع)، دردانه حضرت ثامن الحجج(ع) هم رمانی بنویسم، به‌ویژه اینکه آن حضرت(ع) مظلوم واقع شده و خیلی به‌خصوص برای نسل نوجوان و جوان شناخته شده نیست.

من در پاسخ گفتم: توفیق کارهایی که معمولاً درباره حضرات معصومین(ع) می‌نویسم باید از سوی خودشان به من داده شود و درواقع کار را به من حواله دهند. اما این صحبت‌ها موجب شد به این فکر بیفتم یادداشتی را که از ۲۰ سال پیش درباره داستانی از زندگی امام جواد(ع) نگه داشته بودم، دستمایه یک رمان قرار دهم.

یعنی این مکالمه سبب خلق «مرا با خودت ببر» شد یا نگارش این کتاب را هم خود ائمه(ع) به شما حواله دادند؟

سوم آذر ۹۸ برای کاری به تهران سفر کردم و همان روز به‌شدت بیمار و به‌صورت اورژانسی به بیمارستان منتقل شدم. شرایطم به قدری حاد بود که قرار شد تحت جراحی قرار بگیرم. شرایط خطرناک بود و درد شدیدی داشتم، پیش از رفتن به اتاق عمل به امام رضا(ع) متوسل شدم و عرض کردم می‌خواهم رمانی برای فرزندتان، آقا جوادالائمه(ع) بنویسم، کمک کنید بمانم و این آرزو را عملی کنم.

عمل انجام شد و پس از ۱۵ روز دوره نقاهت به یزد بازگشتم. یکی از آشنایان سادات که خیلی هم با او در ارتباط نبودم (شاید دو سه مرتبه با هم دیدار داشتیم) به عیادت من آمد و گفت: ۱۵ روز پیش خواب دیدم شما در صحن جامع رضوی (که اکنون به صحن پیامبر اعظم(ص) تغییر نام داده شده) هستید و بزرگ خادمانِ حرم کتابی را با احترام به شما تقدیم کرد و شما گرفتید و بسیار خوشحال شدید؛ اما تعبیرش را نمی‌دانم!

گفتم: من تعبیرش را می‌دانم... تعبیرش رمانی شد که با نام «مرا با خودت ببر» در آینده نزدیک وارد بازار نشر می‌شود.

من معمولاً در نوشتن رمان‌های تاریخی مذهبی مثل «رؤیای نیمه شب» و «دعبل و زلفا» ۶ ماه تحقیق می‌کنم و ۶ ماه هم کتاب را می‌نویسم؛ پس از عقد قرارداد با به‌نشر نیز همین روند را طی کردم و بدون آنکه متوجه باشم روزی که کار به پایان رسید و تاریخ زدم و کتاب را برای انتشارات ارسال کردم، سوم آذر ماه بود؛ یعنی دقیقا یک‌سال پس از قراری که با امام رضا(ع) گذاشته بودم!

رمان «مرا با خودت ببر» به چه شیوه و با چه کیفیتی فرازهای حیات جوادالائمه(ع) را روایت می‌کند؟

داستان این رمان بر بستر یک ماجرای عاشقانه و شیرین می‌گذرد و به مقتضیات و مسائل سیاسی اجتماعی زمان امام جواد(ع) و کرامات و مناظرات حضرت(ع) می‎پردازد.

در واقع به تمام زندگانی امام جواد(ع) در این کتاب به صورت قطعه به قطعه پازل پرداخته شده و الگوی من در این نگارش، شیوه قرآن است. یک‌سوم آیات قرآن به بیان سرگذشت‌ها اختصاص دارد اما غیر از سرگذشت حضرت یوسف(ع) که به طور کامل در سوره مبارکه یوسف(ع) روایت می‌شود، شیوه روایتگری قرآن، موقعیت‌پردازی است یعنی موقعیت‌ها را از زندگی انبیا بیان می‌کند؛ مثل ۳۵ سکانس و موقعیت مختلف از زندگی حضرت موسی(ع).

در رمان «مرا با خودت ببر» موقعیت‌های مختلف از زندگانی امام جواد(ع) را نوشته‌ام البته این‌ها در بستر زندگی عاشقانه شخصی به نام ابراهیم و ماجراهایی که برای او و خانمی که بعد با او ازدواج می‌کند رخ می‌دهد، روایت می‌شود... برای ابراهیم اتفاقاتی بسیار عجیب و شیرین می‌افتد و در کنار آن مسائل به زندگانی جوادالائمه(ع) نیز پرداخته می‌شود.

چرا در نگارش از امام جواد(ع) این شیوه را انتخاب کرده‌اید؟ معذوریتی وجود داشت یا این شیوه را مؤثرتر یافتید؟

نمی‌شود مستقیماً سراغ زندگی اهل بیت(ع) رفت چراکه قول و فعل ائمه(ع) برای ما حجت شرعی است و از آن‌ها احکام دینی استخراج می‌شود. مرحوم علامه جعفری(ره) زمانی رمان «بینوایان» را مطالعه کرده و گفته بود در این رمان ۲هزار و ۵۰۰ آموزه دینی وجود دارد و بعد آرزو کرده بود: کاش کسی مثل «ویکتور هوگو» بیاید و واقعه عاشورا و منزلگاه‌ها و اتفاقات آن را اینچنین داستان و روایت کند.فرقی که میان ما و مسیحیان و یهودیان وجود دارد این است که آن‌ها پیامبران را معصوم نمی‌دانند، برای مثال برخی از آن‌ها حضرت موسی(ع) را پادشاه می‌دانند نه نبی الهی! یا در رمان‌ها و فیلم‌ها هر طور که بخواهند از پیامبرانشان می‌گویند که بعضاً اهانت‌آمیز است و از سوی واتیکان تحریم می‌شود، مثل نوع کاری که سلمان رشدی درباره پیامبر اکرم(ص) انجام داد!

از این رو، راه‌حل برای گفتن از حیات ائمه(ع) برای ما این است که داستانی را در حاشیه بیان کنیم و امام(ع) را شخصیت پنهان آن قرار دهیم و در زوایای مختلف داستان، به فراز و سکانسی از زندگی آن حضرات(ع) بپردازیم؛ این شیوه برای مخاطب بسیار قابل قبول و موردعلاقه است و در عین حال هیچ دخل و تصرفی هم در سیره نظری و عملی معصومان(ع) نمی‌شود.از این رو، آنچه از فرازهای زندگی امام جواد(ع) استخراج کردم یک به یک در کتاب روایت شده. این کتاب پیش از آنکه تاریخی دینی باشد، یک داستان جذاب عاشقانه را دستمایه کرده است، البته عشقی مدیریت شده و بدون تخریب، مانند کاری که مشاهیر ادبی ما همچون فردوسی، مولوی و عطار انجام داده‌اند.

با توجه به اینکه در ایام شهادت حضرت(ع) قرار داریم از روایت ماجرای شهادت امام جواد(ع) به دست همسرشان در این کتاب برایمان بگویید.

نخست فضای تاریخی، اجتماعی و سیاسی حیات جوادالائمه(ع) را آورده‌ام اینکه چطور حضرت(ع) دو بار از مدینه به بغداد احضار شدند و تحت نظر قرار گرفتند و نیز ازدواج اجباری حضرت(ع) با دختر مأمون که کاملاً سیاسی بود و برای تحت نظر قرار دادن دائمی ایشان انجام شد.

آن دختر (ام فضل) انتظار داشت در آن فضای اشرافیِ دربار باقی بماند اما امام جواد(ع) پس از مدتی به مدینه بازگشتند؛ کرامات، فضائل و سیره جوادالائمه(ع) نتوانست آن زن را تحت تأثیر قرار دهد و دائم درصدد بازگشت به قصرهای بغداد و تجربه دوباره زندگی اشرافی بود، درنهایت در دومین احضار امام جواد(ع) به بغداد، آن زن را تطمیع (با وعده ازدواج با یکی از سران) و مجاب کردند امام جواد(ع) را مسموم کند. او نیز چنین کرد و پس از خوراندن زهر به امام(ع) پشیمان شد اما حضرت(ع) به وی فرمود: پشیمانی سودی ندارد و به آرزویت نخواهی رسید. همین طور هم شد و او پس از شهادت جوادالائمه(ع) دچار بیماری شدیدی شد و در فاصله کوتاهی مرد.

شرایط سخت زندگی امام جواد(ع) و مشقات شیعه در بیان عقاید خود و اجباری که در تقیه داشتند نیز در «مرا با خودت ببر» به خوبی آمده است، چنان‌که ابراهیم که داستان بر مدار او می‌چرخد با بیان یک روایت از امام جواد(ع)، در دمشق دستگیر شده و به بغداد برده‌ و در سیاهچال زندانی می‌شود و حتی قصد کشتن او را دارند اما... .

اخلاقیات، مردمداری، مناظرات علمی و کرامات جوادالائمه(ع) ابعاد دیگری از حیات بابرکت آن حضرت(ع) است که در فراز به فراز رمان نقل می‌شود.

نوشتن از زندگی امام جواد(ع) در آن شرایط سخت اجتماعی سیاسی به گونه‌ای که بتواند برای مخاطب امروز باورپذیر، جذاب و همراه‌کننده باشد، چه سختی‌ها و چه آموزه‌های کاربردی‌ای دارد؟

حیات بابرکت امام جواد(ع) فرازهایی دارد که باورپذیر کردن آن‌ها برای مخاطب نوجوان و جوان در داستان، هنر و ظرافت‌های خاص خود را می‌طلبد، مثل به امامت رسیدن آن حضرت(ع) در کودکی و یا چرایی شهادت به وسیله همسرشان.

نکته جالب درباره سیره جوادالائمه(ع) همچون دیگر امامان(ع) این است که امام معصوم(ع) چه در زندان و چه تحت نظارت شدید، باز هم به وظیفه خود عمل کرده و رسالت اجتماعی دینی خود را در هیچ موقعیتی تعطیل نمی‌کند و این برای ما بالاترین درس است که بدانیم انجام تکلیف تعطیل‌بردار نیست.امیرالمؤمنین(ع) در وصیت به امام حسین(ع) فرمودند: باید هنگامی که شاداب و سرحال هستید و نیز در حال کسالت و بیماری عمل داشته باشید (وظیفه شرعی‌تان را انجام دهید). این مهم در سیره جوادالائمه(ع) به‌وضوح دیده می‌شود، چنان‌که ارتباط ایشان با مردم در هیچ شرایطی قطع نشد. برای مثال در حرکت و احضار به کاخ خلیفه حتی با اشارات، پیام خود را به مردم می‌رساندند.

جانمایه‌ای که خواسته‌اید مخاطب در این کتاب و در ارتباط با امام جواد(ع) درک کند، چیست؟

ما معتقدیم امام معصوم(ع) از سرنوشت و ماجراهای همه شیعیان مطلع هستند چه در نزدیک و چه از دور. بنابر اعتقاد شیعه، اعمال ما هر دوشنبه و پنجشنبه به محضر امام زمان(عج) عرضه می‌شود. در این داستان هم لُب مطلب همین علم و آگاهی امام جواد(ع) از احوال شیعیان است حتی در زمانی که تحت نظارت شدید دستگاه خلافت قرار داشتند، تا جایی که با طی‌الارض به دمشق رفته و ابراهیم را با خود به سفر می‌برند.

شاید در گذشته بیان برخی از این کرامات برای مردم پذیرفتنی نبود اما امروز و با پیشرفت علم می‌بینیم می‌توان کارهایی خارق‌العاده را با یک رایانه انجام داد.

 این کرامات فقط برای حیات این دنیایی ائمه(ع) نیست بلکه پس از شهادت و در آن دنیا نیز باقی است. من در این کتاب تلاش کرده‌ام این ویژگی‌ها و کرامات جوادالائمه(ع) را برای مخاطب عادی‌سازی کنم تا به بهره‌مند شدن از این عنایات و کرامات علاقه‌مند شود.

مردمداری، احاطه علمی، دانستن پشت پرده مسائل سیاسی اجتماعی دستگاه خلافت، اطلاع از توطئه‌ها و... همه فرازهای بابرکت از حیات جوادالائمه(ع) است که باید برای مخاطب جا انداخته شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.