به گزارش گروه فرهنگ و هنر قدس آنلاین، همزمان با فرا رسیدن سالروز ازدواج فرخنده حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) آلبوم عاشقانه «تماشایی» به خوانندگی حسین حقیقی منتشر شد. این آلبوم از سوی مرکز موسیقی «مأوا» از مجموعههای سازمان هنری رسانهای اوج و موسسه «باریتون» با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است. «ریحانه»، «خلوت خوب»، «حیفه تو نباشی»، «دورت بگردم»، «آویشن»، «تماشایی»، «خانوم خونه م» و «قرنطینه» از قطعات این آلبوم عاشقانه است. او پیش از این قطعات مناسبتی دیگری را با موضوعات اجتماعی و در حوزه مقاومت منتشر کرده بود.
با «حسین حقیقی» پیرامون این آلبوم و نگاه متفاوتی که نسبت به عشق در کانون خانواده در دنیای موسیقی داشته به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
«تماشایی» اولین آلبوم رسمی شماست که آن را با شعار «تقدیم به خانوادههای ایرانی» به مخاطب ارائه کردید. به نظر میآید آلبوم شما مخاطبان مشخصی دارد، قدری درباره آن توضیح دهید.
از مدتها پیش این یک دغدغه جدی در فعالیت هنری من بود که آثاری با مضمون خانواده، روابط خانوادگی و عاشقانههای یک زوج، عشق پدر دختری و ... را تولید کنم. برهمین اساس آثاری که در این مدت به صورت پراکنده تولید شده بود را جمعآوری کردیم و نتیجهاش آلبوم «تماشایی» شد که کنار هم شنیدنش حس خوبی را به مخاطب منتقل میکند.
این آلبوم به تازگی منتشر شده و تاکنون استقبال از آن چطور بوده است؟
خوشبختانه تا اینجا از استقبال راضی بودم اما در این میان حرفهای عجیبی هم شنیدم که برای این کار هزینه هنگفتی شده اما بد نیست بدانید مجموع هزینهای که برای پخش و نشر این آلبوم شده مبلغی کمتر از ده میلیون تومان است، در حالی که برای یک تک آهنگ سه برابر هزینه تولید، هزینه انتشار میشود. حالا با این وضعیت شما توقع من را از فیدبک گرفتن در این شرایط مقایسه کنید.
در موسیقی پاپ اشعار عاشقانه رایج است اما در آلبوم شما به این روابط عاشقانه رسمیت داده شده، اتفاقی که کمتر در موسیقی شاهد آن هستیم که مشخصاً در تکریم خانواده و عشق آنها باشد.
البته نمیتوان گفت کاری که من انجام دادم عجیب و غریب است و نمونه دیگری از آن وجود ندارد، اما دغدغهای کاملاً شخصی و براساس سبک زندگی خودم بوده است. من سال ۹۵ ازدواج کردم و آن زمان این کمبود را احساس میکردم که محصولی متناسب آن ایام برای من وجود نداشت.
بهرحال موسیقی یک خوراک ذهنی است. اگر این خوراک را مسموم کنید و به خورد مخاطب بدهید اتفاق ناخوشایندی خواهد افتاد اما اینکه تشخیص دهیم این کالای آماده شده مسموم است یا خیر، تخصص ویژهای لازم دارد. من فکر میکنم همانطور که در فیلم و سینما به سمتی رفتیم که خانوادهها انتخاب میکنند چه اثری را ببینند و رده بندی سنی را در این انتخاب لحاظ میکنند، موسیقی هم به چنین امکانی نیازمند است.
علیرغم اینکه کار زیادی با این نگاه ساخته نمیشود به نظرتان چقدر این نیاز وجود دارد و تا چه حدی از سوی جامعه موسیقی به آن پاسخ داده میشود؟
اگر نگاهی به مارکت موسیقی امروز بیندازیم میبینیم چه نوع موسیقی به مردم داده میشود. به طور مثال تک آهنگی از خوانندهای مشهور خوانده میشود که اتفاقاً مجوز ارشاد هم دارد اما مضمونش شرمآور است؛ یا اثر دیگری که خوانندهاش اتفاقاً فرد خانوادهدوستی است و زندگیش آن گونه نیست که بعضاً در آثارش از آن حرف میزند و این جای تعجب دارد و به نظرم اینجاست که تفاوت ایجاد میشود.
من طی سالهایی که به خواندن مشغولم به شدت توصیه شدم که حرفی از چادر نماز، سفر ماه عسل به مشهد و ... نزنم. به من میگویند چرا مخاطبت را محدود میکنی، در حالی که هدف من جذب مخاطب حداکثری نیست و دنبال این نیستم که جماعت بیشتری مرا گوش کنند. در واقع من سلیقهای دارم و معتقدم مهمترین مخاطب و قاضی آثارم خودم هستم.
البته این گفتهها منافی فضای انتقادی و اعتراضی در آثار موسیقی نیست. حتماً میتوان موسیقی اعتراضی تولید کرد، اما وظیفه هنرمند این نیست که از دنیایی کثیف و سیاه صحبت کند. قرار است هنرمند جامعهاش را به یک نقطه روشن هدایت کند و به آنها امید و راهکار ارائه دهد اما متاسفانه به این مسئله توجهی نمیشود.
به نظر این تفاوت آلبوم «تماشایی» با دیگر آثار است. باز هم تاکید میکنم من تافته جدا بافته نیستم، بلکه این احساسم به زندگی، جامعه و جهان اطرافم است که در آلبوم «تماشایی» به مخاطبان عرضه شده است.
اتفاقاً بحث بر سر رابطه دو سویهای است که میان مخاطب و هنرمند وجود دارد. آیا هنرمند تحت تاثیر خواسته مخاطب دست به تولید میزند یا امروز اوست که برای مخاطبش ذائقه سازی میکند؟
برخی به این بهانه که «اینها واقعیتهای جامعه است» اثر تولید میکنند؛ این جملهای است که این روزها زیاد میشنویم. در حالی که یک محصول هنری قرار است روی روح و روان و زندگی یک فرد تأثیر بگذارد و اگر هنرمند احساس وظیفه میکند باید در جهت بهبود حال مردم حرکت کند، این وظیفه موسیقی است!
حتی موسیقی انتقادی و اعتراضی هم میتواند حال آدم را خوب کند. نباید دچار اشتباه شویم، واقعیت این است که ما آدمهای خوش خیالی نیستیم و به مشکلات جامعه آگاهیم اما سوال اینجاست برای این که حال مردم را خوب و مسئله را حل کنیم موسیقی میسازیم یا اینکه میخواهیم حالشان را بدتر کنیم؟
میتوان یک عاشقانه از فراق خواند اما تأثیر روحی خوبی ایجاد کرد، ما که توانایی این کار را داریم چرا تولید نمیکنیم؟ به نظرم اینجا میتوان پاسخ این سوال را داد که آیا ما باید ذائقه سازی کنیم یا براساس آنچه اتفاق میافتد اثر بسازیم. اگر قرار است پیرو آنچه رخ میدهد حرکت کنیم که در این شرایط دیگر هنرمند نیستیم و هنر نمیکنیم! تماشای یک تابلوی نقاشی زمانی لذتبخش است که زیبایی را تصویر میکند، حتی اگر ماهرترین نقاش هم یک تصویر زشت را ترسیم کند خریدار ندارد.
این نگاه من به عنوان کسی است که زندگیاش با موسیقی عجین و با آن بزرگ شده است. موسیقی باید حال خوب ایجاد کند؛ این وظیفه هنرمند است و کسی که این کار را نمیکند به مخاطبش و امکانی که در اختیارش قرار گرفته، خیانت میکند.
اصطلاح «موسیقی سالم» را این روزها زیاد میشنویم. با توجه به تاثیری که موسیقی روی روان مخاطب دارد چطور میتوان این ارزیابی را از جنس موسیقی داشت و سره را از ناسره تشخیص داد؟
تاثیرگذاری مدیوم موسیقی از شاخههای دیگر هنر بیشتر و سریعتر است. در موسیقی برخلاف سینما که باید یک ساعت درگیرش باشید، با شنیدن اولین نتهایی که شروع به نواختن میکند ناخودآگاه در شما تاثیر میگذارد و بدن شنونده شروع به همراهی میکند. بنابراین موسیقی تاثیرگذاری بیشتری دارد و به همین علت باید حساسیتش هم بیشتر باشد.
به نظرم یک ولنگاری در موسیقی امروز وجود دارد و مسئولین امر مدام در شوراهای نظارت و مجوز دخالت میکنند و میخواهند آنجا جلوی موسیقی مضر را بگیرند که این غلط است. در حال حاضر فضای موسیقی کشور چندان نیازمند مجوز برای انتشار نیست و براحتی در فضای مجازی قابل دسترسی است، اما راه حل این است که موسیقی درست بسازیم و از نظارت به مرحله تولید ورود کرده و موسیقی جذاب با محتوای مناسب تولید کنیم. چراکه نظارت در دوره جدید دیگر پاسخگو و کارساز نیست.
البته من قائل به تقسیمبندی مورد نظر شما نیستم و موسیقی را فراتر از ژانرها میدانم. من معتقدم همانقدر که موسیقی پاپ میتواند مبتذل باشد در موسیقی کلاسیک و سنتی هم ممکن است چنین اتفاقاتی رخ دهد.
به نظرم ما باید به سمت تولید انبوه برویم و از کسانی که در این مارکت فعالیت میکنند یاد بگیریم که چه سازوکاری دارند تا یک اثر به گوش مخاطب برسد که طبیعتاً این مسئله نیازمند مهندسی است. حتی اگر ما تمام توانمان را بکار بگیریم و یک اثر خوب موسیقایی هم تولید کنیم اما تا ندانیم چگونه باید این اثر به گوش مخاطب برسد گویا هیچ کاری نکردهایم.
در حال حاضر کمپانیهای موسیقی در کشور در اختیار نهایتاً ۵ ـ ۶ نفر است، اینها بواسطه شرکتهایی که دارند خوانندگانی را جذب میکنند و ظرف مدت کمتر از دو سه ماه آنها را به سلبریتی تبدیل کرده و موسیقیشان را از شبکههای مختلف پمپاژ میکنند. نگاه آنها فقط به تلویزیون نیست و این موسیقی را به صورت مویرگی در شبکههای اجتماعی انتشار میدهند. حتی برای حضور فیزیکی این افراد در شهر برنامه ریزی میکنند، مثلاً موسیقی تازه تولید شده را توسط افرادی در سطح شهر پخش میکنند و این افراد در ماشینها و پشت چراغ قرمز صدای ضبطشان را بلند میکنند و کسی که این را میشنود گوشش به آن آشنا میشود، مجدداً آن را در فضای مجازی هم میشنود و کم کم ذهن مخاطب به آن عادت میکند. حتی این افراد به مراکز خرید مبلغی بابت پخش موسیقی در پاساژها میدهند که بیشتر شنیده شوند. این حد از اهمیت دادن قابل احترام است اما در مقابل ما موسیقی را تولید میکنیم ولی مسیر پروموت و منتشر کردن را هنوز یاد نگرفتهایم و این پاشنه آشیل ماست.
برنامه بعدیتان چیست، آیا قصد برپایی کنسرت هم دارید؟
من درصدد انتشار دومین آلبومم هستم که همه قطعات آن جدید خواهند بود. به موازات آن پیگیر اجرای کنسرت نیز هستم که بعد از دوران کرونا یک کنسرت خانوادگی داشته باشیم. الان اغلب کنسرتها دو نفره است، اما من دنبال این هستم که خانوادهها را به کنسرت بیاوریم و فضای اجرای موسیقی را به جای اینکه محلی برای عقدهگشایی باشد به فضایی فرهنگی تبدیل کنیم.
انتهای پیام/
نظر شما