برای شهرهای مذهبی و زیارتی مانند مشهد و قم یا دیگر شهرهایی که بقاع متبرکه شاخصی در آنجا وجود دارد و حول یک نقطه مقدس شکل گرفتهاند، همیشه پررنگ کردن این هویت مذهبی در تمام عرصه های یک چالش جدی محسوب میشده است. موضوعی که تولیت آستان قدس رضوی نیز در دیدار هفته گذشته با اعضای منتخب شورای ششم شهر مشهد، بر آن تأکید کردند. ما در خصوص مهمترین چالشهای شهر زیارتی با سعید طلوعیان، رئیس اندیشکده شهر و انسان (تهران) گفتوگو کردهایم و از او سؤالهایی در نسبت هویت شهر زیارتی و سازههای شهری پرسیدهایم. او که خود از مؤسسان این اندیشکده به شمار میرود هدف از تأسیس آن را استفاده از ظرفیتها و قابلیتهای علوم انسانی در حوزه مدیریت شهری ذکر میکند.
برای بازیابی هویت ایرانی- اسلامی و بازسازی هویت جمعی در شهر باید چه کرد؟ عدهای معتقدند باید دیدگاه و آثار غرب را درباره شهر مدرن خوانده باشیم و پیشینه تاریخی چند هزار ساله آن شهر را پیش چشم داشته باشیم. نظر شما چیست؟
مسئله ارتباط شهر با مباحث هویتی و تأثیر و تأثر این دو موضوع از یکدیگر، تنها یکی از موضوعات مختلفی است که در رابطه با نسبت شهر و عوامل فرهنگی- اجتماعی میتوانیم دربارهاش بحث کنیم. دیدگاههای مختلفی در مورد نسبت هویت با شهر مطرح است اما نقطه مشترک همه این دیدگاهها، اذعان به این مسئله است که شهر به مثابه یک ساختار، سبک زندگی ساکنان خود را میسازد. یعنی این ساختار شهر است که به تولید سبک زندگی و هویتهای مختلف میانجامد. در رابطه با بازیابی هویت ایرانی- اسلامی در شهر نیز این مسئله صادق است. ساختار شهر و سازههای شهری میتواند سبک زندگی اسلامی را بازتولید و تقویت یا آن را تضعیف کند. هر سازه شهری مناسبات اجتماعی مخصوص خود را بازتولید میکند.
این مسئله هم در مطالعات و ادبیات نظری دانشمندان اسلامی و هم در ادبیات نظری حوزه غرب مورد مطالعه قرار گرفته است. اما این طور نیست که بگوییم برای ارائه راهکاری در رابطه با نسبت شهر و هویت، تنها آثار علمی و مطالعات صورت گرفته در غرب میتوانند راهگشا باشند. ادبیات نظری تاریخ اندیشه اسلامی در رابطه با مبحث شهر غنی است. منافاتی هم میان استفاده از مطالعات صورت گرفته در حوزههای جغرافیایی مختلف وجود ندارد.
اتفاقاً از منظر رابطه هویت و شهر، نظریات مهمی هم در حوزه اندیشه اسلامی و غرب ارائه شده است؛ از آنجایی که عمده مباحث مربوط به هویت در آثار غربی در نسبت با کلانشهر اراده شدهاند به نوعی برای مسائل مبتلا به شهرهای ما هم قابل استفادهاند. متفکرانی مثل وبر، مارکس، تونیس و زیمل، نظریه خود در رابطه با شهر را از نقد کلانشهر شروع کردهاند. عمده این متفکران معتقد بودند کلانشهر به ایجاد الگویی منجر میشود که غیرانسانی، هویتزدا و ریشهزداست؛ یعنی ساختار کلانشهر را نابودکننده عناصر هویتی تلقی میکردند. این دیدگاه با تفاوتهایی در میان اندیشمندان مکتب شهری شیکاگو هم وجود دارد.
در حوزه اندیشه اسلامی هم در این رابطه میتوانیم از مطالعات فارابی در کتاب سیاست المدنیه و ارا اهل مدینه فاضله، نظریات ابنخلدون در کتاب المقدمه و نظریه عمران و مطالعات سهروردی در حوزه شهر نام ببریم که جملگی بر این معترفاند که شهر، سبک زندگی را میسازد. سبک زندگی نمود عینی و انضمامی هویت است، هویت سرانجام و در نهایت در سبک زیستن ما متجلی میشود. یعنی اگر بخواهم به پرسش شما از منظر اندیشه اسلامی متفکرانی که نامشان را بردم پاسخ دهم که چگونه میتوانیم هویت اسلامی- ایرانی را در شهر بازیابی کنیم باید بگویم راه حل در شیوه شهرسازی و مناسبات حاکم بر شهرسازی است از معماری گرفته تا روابط انسانی.
شما مهمترین چالش شهرهای زیارتی را چه میدانید؟
به نظر من مهمترین چالش شهرهای مذهبی و زیارتی ما حفظ و تسری همین هویت مذهبی و زیارتی در سازه شهری است. یعنی وقتی میتوانیم یک شهر را زیارتی یا مذهبی قلمداد کنیم که سازه شهری و محیطی آن، تجلی عنصر مذهب و زیارت باشد و سپس این سازه در عرصه عینی هم به بازتولید مناسبات مذهبی و زیارت در شهر اقدام کند. به نظر من آن چیزی که در سالهای اخیر در شهرهایی همچون مشهد و قم به ویژه مشهد در حال رخ دادن است غلبه عنصر سرمایه بر مناسبات زیارت در بافتار شهری در اطراف حرم است. یعنی بافتاری که دیگر مناسبات زیارت را بازتولید نمیکند. در ساختار مطلوبی که میتوانیم مثلاً برای مشهد و اطراف حرم در نظر بگیریم نمیخواهیم مسئله اقتصاد را حذف کنیم بلکه سخن در ترکیب اصولی مؤلفههای شهرسازی و حفظ هویت زیارتی مشهد است. سخن در ایجاد نسبت معقول میان زیارت و اقتصاد است نسبتی که مقوم هویت زیارتی شهر باشد نه مخرب آن. اقتصاد زیارت برای مثال در ساختار بازار امام رضا(ع) به تکوین هویت مذهبی و زیارتی مشهد، نه تنها برای زائر که حتی برای بستگان و فامیل زائر میانجامد. اما سازههای تجاری جدیدی که اکنون در حال شکلگیری است را نمیتوان اقتصاد اصولی زیارت قلمداد کرد. محور ایجاد سازه تجاری و اقتصادی در اطراف حرم باید زیارت باشد. ساختار تجاری که مناسبات زیارت را بازتولید میکند نه مناسبات دیگر را.
چگونه میتوان شهری که بنای ریشهای آن انگیزه معنوی بوده است و اکنون انگیزه تجاری و کسب منفعت بر آن غالب شده را به حالت متعادل برگرداند؟
به نظر من هر سازه شهری مناسبات اجتماعی و سبک زندگی خاص خود را تولید میکند. برای مثال سازه تجاری بازار حتی اکنون که هویت شهرهای ما دچار تغییراتی شده و حتی در کلانشهری مثل تهران، سبک زندگی خاص خود را ایجاد میکند. برای مثال ساعت کاری بازار را با ساعت کاری سازه تجاری پاساژ مقایسه کنید. ساعت کاری بازار با سبک زندگی توصیه شده بومی ما تطابق دارد اما ساعت کاری پاساژها این طور نیست. ساختار بازارهای بومی ایران هویتمحور و مذهبمحور است. همه بازارهای ایران دارای مسجد هستند یا در جوار مسجد بنا شدهاند. بازاریان در همه تاریخ ایران جزو مذهبیترین بخشهای جامعه بودهاند زیرا سازه بازار سبک زندگی مذهبی را بازتولید میکند. این موضوع در مورد سازههای مسکونی، سازههای تفریحی و... نیز صادق است. هر چقدر بتوانیم سازههایی ایجاد کنیم که سبک زندگی مطلوب ما را بازتولید کند همان قدر میتوانیم شهر مطلوب را رقم بزنیم.
چقدر از چالشهای هویتی اکنون و حال حاضر شهرنشینی با چالشهای شهری گره خورده است؟ به هر حال چالشهایی در نظام تجدد غربی داریم یا عناصر هویتی غرب در فضای شهری خودش را ظهور و بروز داده است.
همان طور که گفتم شهر در منظر اندیشمندان این حوزه ساختاری است که سبک زندگی را میسازد. اندیشمندی همچون فارابی حتی خلق و خوی شهروندان را هم تابعی از جغرافیای محیطی میداند. سهروردی با دیدگاهی انسانمحور، راه حل بحرانهای انسانی نظیر از خود بیگانگی، تنهایی، عدم آرامش و بحرانهای روحی را شکل دادن به ساختار شهری مناسب میداند. برای مثال توصیه او برای تنهایی و غربت انسان در شهر، ایجاد ساختار معماری و شهرسازیای است که در آن مناسبات قوی اجتماعی مانند همسایگی شکل بگیرد. سهروردی درمان از خود بیگانگی انسان را ایجاد حس تعلق به مکان از طریق بوممحوری و ایجاد هویتهای کوچک میداند. اینها نمونهای از چالشهای زندگی شهری است که متأسفانه با سبک کنونی شهرسازی ما در حال تقویت است.
به نظر شما نقش اندیشکده در همافزایی برای عبور از این چالشها چه میتواند باشد؟ به خصوص اینکه اندیشکدههایی با محوریت علوم انسانی عمدتاً مورد بیتوجهی قرار میگیرند؟
متأسفانه تصور غالبی که در رابطه با مبحث مدیریت شهری در کشور شاهد آن هستیم منحصر کردن مباحث این حوزه به چند رشته فنی و عمرانی است.
ذهنیت اکثریت مدیران هم متأسفانه از این گزاره نشأت گرفته است که میتوان با اتکای صرف به این علوم، شهر را اداره کرد. آنچه در دهههای گذشته در عمل اتفاق افتاد مبتنی بر این نوع سیاستگذاری بود، اگر نگاهی به رشته تحصیلی مشاوران شهرداران یا شوراهای شهر هم بیندازیم بازهم همین رویکرد غالب است.
مفروض ما و ذهنیت و برداشت اولیه دوستان ما در اندیشکده این بود که ناشی از این کلیشهها و ذهنیات، نسبت به ظرفیت رشتههای علوم انسانی در حوزه مدیریت شهری دچار غفلتایم و به حاشیه رفتن عنصر «انسان» در مناسبات و سیاستگذاری شهری هم پیامد عزلت علوم انسانی در مدیریت شهری بوده است. آنچه برای حلقه اولیه اندیشکده مفروض بود فرادستی علوم تکنیکال و بیتوجهی به تبعات تعیینکنندگیِ صرفِ فنسالاریِ افراطی در مناسبات مدیریت شهری بود که به گمان ما خود این امر به بازتولید زنجیرهای از مناسبات اجتماعی در حوزه شهرنشینی ختم میشد که اکنون تبعات آن را به خصوص در کلانشهرها میبینیم.
نظر شما