به همین خاطر موضوع چگونگی گذران عمر و کیفیت زندگی در این دوره از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار است. به دلیل ارتباط نزدیک و گره خورده مسائل جامعه با یکدیگر اگر سالمندان و بازنشستگان به عنوان بخشی از جامعه دچار مشکلات حادی شوند، این مشکلات به خانوادهها و سپس به جامعه منتقل شده و آثار نامطلوبی را بهدنبال خواهد داشت. بنابراین پرسش این است که باید از چه راهبردهایی برای سازش با بازنشستگی و بهبود کیفیت زندگی در این دوره استفاده کرد؟
چرا کیفیت زندگی بازنشستگان مهم است؟
دکتر نسیبه زنجری، استادیار پژوهشی سلامت و رفاه اجتماعی مرکز تحقیقات سالمندی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی در گفتوگو با ما میگوید: در حالحاضر سن امید به زندگی تا ۸۰ و ۹۰ سالگی افزایش یافته و به همین دلیل موضوع کیفیت زندگی سالمندان و بازنشستگان اهمیت بسیار بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده و باید برای رفاه، سلامت و امنیت مالی این قشر بهتر از گذشته برنامهریزی شود.
وی با اشاره به تغییرات جمعیتی و حرکت جمعیت کشور به سمت سالخوردگی، میافزاید: این موضوع با توجه به کاهش رشد اقتصادی، مسائل بازارهای مالی و ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی چالشهایی برای سالمندان و بازنشستگان بهدنبال دارد و به نظامهای بهداشتی و درمانی کشور فشار وارد میکند و روی کیفیت زندگی بازنشستگان و سالمندان تأثیر میگذارد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه ادامه میدهد: ۸۰ تا ۹۰ درصد افراد ۶۰ سال به بالای بیشتر کشورهای منطقه ما زیر پوشش حقوقهای بازنشستگی قرار میگیرند؛ یعنی حتی اگر شاغل هم نبوده باشند باز وقتی به سن سالمندی میرسند حقوق بازنشستگی دریافت میکنند؛ اما در ایران تنها نیمی از سالمندان زیر پوشش صندوقهای بازنشستگی هستند و حقوق بازنشستگی دریافت میکنند که این سطح از پوشش سالمندان خیلی کم است. ضمن اینکه بازنشستگان ما در قبال دریافت حقوق بازنشستگی کار کردهاند اما بسیاری از آنها حقوقی که دریافت میکنند با توجه به تورم و مشکلات اقتصادی کفاف زندگیشان را نمیدهد.
دغدغه سلامت در سالمندی این عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سالمندی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، در ادامه به موضوع اهمیت سلامت در دوره سالمندی و بازنشستگی اشاره میکند و میگوید: یکی از دغدغههای سالمندی، سلامت است؛ چون افراد وقتی وارد این دوره میشوند ممکن است به لحاظ بینایی و شنوایی کمی دچار مشکل و یا همزمان به چند نوع بیماری مبتلا شوند و نیاز به مصرف دارو پیدا کنند. بنابراین این موضوع از سه منظر فردی، خانواده و کلان قابل بررسی است.
مهمترین مشکلی که از بُعد فردی وجود دارد این است که سالمندان و بازنشستگان ما تصور میکنند سالمندی حتماً با بیماری همراه است؛ اما این تصور اشتباه است. یعنی سالمندی که مثلاً چربی و قند خونش بالاست یا فشار خون بالایی دارد لزوماً به این معنی نیست که بیماریهایی هم همراهش است چون این بیماریها ممکن است ریشه در وراثت و یا اشتباه در سبک زندگی داشته باشد. بنابراین سالمندان باید این تفکر اشتباه را کنار بگذارند.
وی در خصوص بُعد خانوادگی به موضوع سلامت در دوره بازنشستگی و سالمندی اشاره میکند و میگوید: وقتی فرد از دوره اشتغال یا میانسالی به دوره بازنشستگی و سالمندی وارد میشود این انتقال خود یک تغییر هویت به همراه دارد و ممکن است مشکلاتی مثل افسردگی، انزوا و تنهایی برای وی ایجاد کند. از سوی دیگر این انتقال همراه با انتقالهای دیگری مانند سندروم آشیانه خالی (حس ناراحتی یا افسردگی ناشی از جدا شدن فرزندان از والدین) یا از دست دادن همسر همراه است که به فرد سالمند فشار مضاعف وارد میکند و بر کیفیت زندگی او تأثیر میگذارد. در چنین شرایطی نقش سطح دو یا همان حمایتهای خانواده بسیار مهم است چون فرزندان و نوهها با انجام ملاقاتها و تماسهای تلفنی مکرر و سایر حمایتها میتوانند در کاهش این فشارها کمک مؤثری کنند.
در واقع نقش خانواده و ارتباطات در سلامت بازنشستگان و سالمندان حتی از تغذیه هم مهمتر است به طوری که تحقیقات نشان میدهد ارتباطات مناسب میتواند عمر افراد سالمند را چندین سال افزایش دهد.
نقش جامعه و حکومت در سلامت سالمندان
زنجری سپس به نقش کلان جامعه و حکومت در سلامت سالمندان و بازنشستگان اشاره میکند و میگوید: سطح سوم به جامعه و سیاستگذاری برمیگردد؛ مثلاً با وجود بیمههای پایه اما شاهد یک نابرابری در بین صندوقهای بازنشستگی در زمینه بیمه تکمیلی و ارائه بعضی از خدمات هستیم به طوری که بعضی از بیمهها برخی از خدمات را زیرپوشش قرار نمیدهند؛ مثلاً خدمات توانبخشی مثل فیزیوتراپی، کاردرمانی و سایر مواردی که در دوران سالمندی مهم هستند زیرپوشش بیمه قرار ندارند.
وی نبود یک نظام منسجم مراقبتی برای ارائه خدمات رفاهی و درمانی به بازنشستگان و سالمندان را عمده دلیل نارضایتی این قشر میداند و تصریح میکند: تاکنون چون ساختار سنی جمعیت کشور جوان بوده این اتفاق نیفتاده است؛ اما از این پس باید به فکر ایجاد چنین نظامی باشیم.
نحوه تعامل جوانترها با بازنشستگان
وی سپس به موضوع سازگاری در دوره بازنشستگی و نحوه تعامل جوانترها با بازنشستگان اشاره میکند و میگوید: بسیاری از ما تصور میکنیم سالمندان ناراحتتر، کسلتر و بیحوصلهتر هستند درحالی که تحقیقات نشان میدهد شادکامی و شادی حالت Uشکل دارد؛ یعنی یک بار ما شادی خیلی زیادی را در کودکی حس میکنیم به دلیل آنکه در این دوره دغدغههای خاصی نداریم و بنابراین خیلی شاد هستیم؛ اما این شادی بهتدریج به دلایلی چون دستیابی به شغل مناسب، ازدواج، استرسهای فرزندان و... کاهش پیدا میکند ولی جالب اینجاست که این شادی دوباره از مقطعی از میانسالی افزایش پیدا میکند. در واقع در سنین سالمندی شادی بیشتر میشود، اما این بار دلیلش این نیست که فرد، مثل کودکی چیزی نمیداند بلکه به این خاطر که خیلی میداند و میفهمد زندگی کردن در زمان اکنون خیلی ارزشمند است دیگر نگران اینکه بخواهد دل همکار، دوست و... را بهدست بیاورد، نیست و این خود شادی است. بنابراین اگر جوانان بدانند سالمندان شادتر هستند تعامل بهتری بینشان شکل میگیرد.
نظر شما