عربستان در پروندههای مختلفی درباره ایران حاضر به رعایت حسن همجواری نبوده و همواره علیه ایران اقدام کرده است و حاضر نیست موضع خود را در برابر ایران تغییر دهد. تضاد منافع بین هر دو کشور همسایهای ممکن است وجود داشته باشد. اما ماجرای ایران و عربستان فراتر از اینهاست؛ ماهیت عربستان؛ ضدمنطقه است. حکومت آلسعود دست ساز انگلیس بوده و اکنون هم تحت حمایت آمریکاست. این حکومت همیشه علیه ملتهای منطقه و در رأس آنها ایران اقدام خواهد کرد. عربستان دوران بن سلمان با تمام کشورهای همسایه دچار مشکل بوده و در تمام این پروندهها هم این عربستانیها بودهاند که شکست خوردهاند. از جنگ یمن و سقوط پی در پی دولتهای لبنان بگیرید تا درگیریهای عراق و تنش با امارات. به طور کلی در هر چالشی که در غرب آسیا اتفاق میافتد، یک پای ثابت آن عربستان است.
آل سعود در شرایط فعلی در موضع ضعف مفرط قرار دارد. از یک سو از نظر مالی و اقتصادی در وضعیت ضعیفی قرار گرفته و به دلیل هزینههای جنگ یمن، کسری بودجه فراوانی دارد، از سوی دیگر به لحاظ نظامی و سیاسی در یمن دچار یک شکست قاطع راهبردی شده است. همچنین عربستان احساس میکند با خروج نسبی آمریکا از منطقه غرب آسیا، حامی اصلیاش قادر به حمایت از این حکومت فاقد پایگاه مردمی نیست. عربستانِ بن سلمان ضعیفترین دوران تاریخی خود را میگذراند. بنا بر این نیازمند کاهش تنش با کشورهای همسایه از جمله ایران است. عربستان مجبور شد در ماجرای قطر از شروط خود عقبنشینی کند و باردیگر با این کشور رابطه برقرار کند، در روابط با ترکیه هم کوتاه آمد و در موضع ضعف قرار گرفت.
این ضعف به انضمام روی کار آمدن یک دولت انقلابی در ایران که وزیر خارجه آن به دنبال گسترش همکاریهای منطقه ای و تقویت محور مقاومت است، موجب شده سعودیها به دنبال کاهش تنش با ایران و کشورهای همسایه باشند. اما این فقط یک فرض است و زمانی میتوانیم درباره تغییر رفتار سعودیها صحبت کنیم که مصداقی از تغییر رفتار در عمل داشته باشیم. کاهش تنش زمانی اهمیت دارد که روی زمین اتفاق بیفتد؛ چرا که تغییر لحن و بیان، تأثیری در مسائل منطقه ندارد. مصداق بارز عدم تغییر رفتار عربستان جنگ یمن است. ریاض بارها داوطلبانه یا با هماهنگی سازمان ملل آتش بس اعلام کرده اما از زمانی که آتش بس آغاز شده، حملات هوایی را تشدید کرده است. با بررسی تاریخی مشخص میشود سعودیها هیچ گاه به توافقات خود پایبند نبوده اند. آنها همواره علیه ایران موضع گرفته اند به سه دلیل؛ اول: آنها به جمهوریت و انتخابات آلرژی دارند. این کشور به دلیل حکومت سلطنتی و خانوادگی با انتخابات مشکل دارد. به همین دلیل هر دولتی در همسایگی عربستان با انتخابات روی کار آمده باشد، دولت سعودی علیه وی اقدام کرده است. دولت نجات ملی در یمن، دولت دموکراسی در لبنان، روی کار آمدن محمد مرسی در مصر و دولت برآمده از انتخابات در عراق، نمونههای این مسئله هستند.
دوم: آل سعود امتداد تمدن غرب در عربستان است و تمدن عربیِ اسلامی را نمایندگی نمیکند. به همین دلیل عربستان با همه کشورهایی که دارای سابقه تمدنی عریض و عمیقی هستند مشکل دارد و در امور آنها دخالت میکند. نمونههای این مسئله هم ایران، لبنان و مصر است.
سوم: سعودیها رژیمی وهابی هستند و با شیعیان دشمناند. پس با کشورهایی مانند ایران و یمن که اکثریت جمعیت آنها شیعه هستند، مخالفاند.
با توجه به وجود سه دلیل فوق، میتوان گفت تنشی که عربستان با ایران دارد با تنش عربستان با قطر یا امارات متفاوت است. سطح تنش عربستان با قطر یا عربستان با ترکیه به دلیل اینکه سعودیها، غرب را در منطقه نمایندگی میکنند، متفاوت است با سطح تنش عربستان با ایران. تا این لحظه هیچ مصداقی برای تغییر رفتار حکومت آل سعود دیده نشده است. مسیر منطقی بهبود روابط تهران و ریاض ابتدا تغییر رفتار مخرب ریاض کاهش تنش و سپس گسترش روابط است و مسیر غیر از آن صرفاً خیالبافی و تخیل است ولو دهها دور مذاکره برگزار شود در نهایت به تغییری منجر نمی شود و بعید به نظر میرسد که روابط ایران و عربستان در شرایطی عادی شود که آل سعود رفتارش را تغییر ندهد.
نظر شما