ترور و شهادت سیدمحسن مجتهد (مشهور به صدرالعلما) داماد آیتالله بهبهانی، از علمای نامدار صدر مشروطیت، یکی از جنایتهای بزرگ کمیته مجازات محسوب میشود. این جنایت در تیرماه ۱۲۹۶ اتفاق افتاد؛ در ماه مبارک رمضان و هنگامی که سیدمحسن مجتهد با دهان روزه و برای اقامه نماز مغرب و عشا، راهی مسجد بود. پیکر مجتهد نامدار ایران، پس از تشییعی باشکوه در تهران، به مشهد منتقل و در دارالحفاظ حرم رضوی دفن شد.
رد پایی از یک فرقه ضاله
نکته بسیار مهمی که در این ترور ناجوانمردانه قابل بررسی است، تعلقخاطر ضاربان سیدمحسن مجتهد به فرقه ضاله بهاییت است. براساس مدارک تاریخی و گزارشهای بر جا مانده از آن دوران، مؤسسان کمیته مجازات عموماً بهاییانی بودند که با استفاده از هرج و مرج ناشی از درگیریهای سالهای پس از مشروطه به میدان آمدند و کمر به نابودی علمای دین و اعتقادات مردم بستند. براساس نوشته مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران»، بنیانگذاران کمیته مجازات، یعنی اسدالله ابوالفتحزاده، ابراهیم منشیزاده و مشکاتالممالک، همگی از وابستگان فرقه ضاله بهاییت بودند. قاتل سیدمحسن صدرالعلما، «دوستدار» از خاندان بهایی دوستدار بود؛ برپایه گزارش نظمیه، او و همدستانش پیش از اقدام به ترور، از مُسکرات استفاده کردند و حال طبیعی نداشتند. با این حال، نفوذ فرقه ضاله آنها در نظمیه، سبب شد احسانالله دوستدار، باوجود بازداشت توسط مأموران نظمیه، بتواند از بند بگریزد. سالها بعد، فاش شد عبدالرحیم ضرابی، کلانتر تهران، از اعضای فرقه بهاییت، نقشی عمده در فراری دادن احسانالله بازی کرده است. بد نیست بدانید عبدالرحیم ضرابی با شبکه فعال جاسوسی بریتانیا در ایران مرتبط بود و فرزندش علیقلیخان ضرابی مشهور به نبیلالدوله، بعدها به عنوان سفیر ایران در آمریکا تعیین شد و در مسیر روی کار آمدن رضاخان، نقشی فعال ایفا کرد. او در جوانی با پادرمیانی پدرش، کارمند سفارت انگلیس شد و بعدها در شبکه جهانی فراماسونری، قدرت زیادی پیدا کرد. در آن غروب غمانگیز تهران، هنگامی که سیدمحسن صدرالعلما، ذکرگویان از منزل خارج شد تا خود را به مسجد برساند، سه نفر در پیچ ابتدای کوچه مسجد، در کمینش بودند؛ احسانالله، حسین لَلِه و یکی دیگر از اعضای کمیته. سید با آرامش همیشگی از پیچ کوچه گذشت؛ همراه و همقدمی نداشت. این را قاتلان میدانستند و البته آگاه بودند که در آن وقت، یعنی لحظات اذان مغرب در ماه مبارک رمضان، کوچه خلوت است. ترور به سرعت انجام گرفت؛ سه گلوله به قلب آن عالم مبارز اصابت کرد و سیدمحسن صدرالعلما، در دم به شهادت رسید.
راز ترور علما
نقش علما در آغاز و به ثمر رسیدن جنبش مشروطه، نقشی بینظیر و بیبدیل است. به دیگر سخن، اگر علما به ماجرای مشروطیت ورود پیدا نمیکردند، مردم ابداً طرفدار آن نمیشدند. نفوذ علما در میان مردم، موضوعی بود که سبب میشد در بسیاری از مواقع، مسیر تحرکات عناصر ضد دین بسته شود. به همین دلیل بود که با پیروزی مشروطیت، تلاشها برای حذف علما و مصادره به مطلوب جنبش از سوی عناصر مشکوک و بعضاً وابستهای مانند سیدحسن تقیزاده آغاز شد.
درست در همین زمان بود که آیتالله سیدعبدالله بهبهانی در حیاط منزلش هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید و در همین ایام است که مرجع بزرگ شیعه، آخوند خراسانی با شنیدن تحرکات عناصر ضد دین در کشور، تصمیم گرفت از نجف به ایران بیاید و مانع از تحریف جنبش مشروطه شود، اما در کرمانشاه، به طرز مشکوکی درگذشت و برخی از مورخان، درگذشت آخوند خراسانی را ترور و شهادت دانستهاند.
دلیل این برداشت از رحلت آخوند، تهدید آن عالم بزرگ توسط عناصر فرقه ضاله بهاییت و نامههایی بود که برای بیت ایشان در نجف فرستاده میشد. متأسفانه به دلیل از همگسیختگی اوضاع داخل کشور و جولان عناصر وابسته، کار به جایی رسیده بود که وابستگان یک فرقه ضاله و ساخته دست استعمار، به خود اجازه دهند مرجع بزرگ شیعیان را تهدید کنند! ترور و شهادت سیدمحسن صدرالعلما نیز در همین راستا صورت گرفت. او پس از آیتالله بهبهانی، جایگاه وی را در اختیار داشت و از نفوذی فراوان در جامعه مسلمان ایران برخوردار بود؛ به طوری که مردم، بیاذن و اجازه وی، در هیچ اتفاق و رویدادی ورود پیدا نمیکردند؛ به همین دلیل کمیته مجازات، احتمالاً با اشاره گردانندگان پشت پرده خود، توطئه ترور آن سید جلیل را طراحی و اجرا کرد.
نظر شما