تحولات لبنان و فلسطین

۲۰۶ راوی از اعضای سپاه و بسیج در هشت سال جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران رسالت مهم ثبت تاریخ جنگ را بر عهده داشتند که از این میان، ۱۵ راوی در مناطق عملیاتی به شهادت رسیدند.

تاریخ دفاع مقدس مدیون این افراد است/ ۱۱ ماه قبل از شهادت، قبرش را نشان داد

به گزارش قدس آنلاین، جنگ شروع شده بود و رزمنده‌ها از پیر و جوان باید به میدان نبرد می‌رفتند و دفاع می‌کردند. مدتی از جنگ نگذشته بود که مردهایی با مسؤولیت سخت‌تر و حساس‌تر راهی میدان‌های نبرد شدند. این افراد به جای اسلحه، دستگاه ضبط صوت، دفترچه یادداشت و خودکار به همراه داشتند و باید رویدادها، حوادث و مکالمات را ثبت و ضبط می‌کردند. آن‌ها راویان جنگ بودند که امروز آثارشان در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به منظور بهره‌برداری‌های نظامی، سیاسی، تاریخی و فرهنگی نگهداری می‌شود.

گروهی از راویان در دهه ۶۰

در هشت سال جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران ۲۰۶ راوی از اعضای سپاه و بسیج رسالت مهم ثبت تاریخ جنگ را بر عهده داشتند که از این میان، ۱۵ راوی در مناطق عملیاتی به شهادت رسیدند. راویانی که از نخبگان دانشگاهی بودند اما رفتن به جنگ را تکلیف مهم‌تری دانستند.

راوی‌ای که در کربلای ۴ آسمانی شد

یکی از راویان دفاع مقدس، شهید محمدرضا ملکی است که ۵ دی‌ ماه سال ۱۳۶۵ در ام‌الرصاص به شهادت رسید. محسن رخصت‌طلب یکی از راویان دفاع مقدس که در آن زمان مسؤولیت هماهنگی راویان را در عملیات «کربلای ۴» بر عهده داشت، درباره نحوه شهادت شهید ملکی می‌گوید: در عملیات کربلای ۴ شهید ملکی، راوی تیپ ۵۷ ابوالفضل (ع) بود. آن زمان سردار نوری فرمانده تیپ بود. شهید ملکی همراه سردار نوری و سردار پاک‌پور، بعد از پیاده شدن از جیپ در کنار قرارگاه، مورد اصابت توپ قرار گرفت و به‌ شدت آسیب دید. یکی از بچه‌ها را فرستادیم تا پیگیری کند. می‌خواستم از احوال ملکی خبری بگیرم و مراقب باشم ضبط و دفترچه روایت‌هایش گم نشود یا دست کسی دیگر نیفتد که الحمدالله از آنجا که فرماندهان و مسؤولان، نسبت به حساسیت کار وقوف کامل داشتند، وسایل همراه او را جمع کرده و نگه ‌داشته بودند. بعد هم خبر شهادت شهید ملکی را دریافت کردیم.

راویان ایستاده از راست: شهید سیدمحمد اسحاقی، مهرداد خبازیان، شهرابی؛ نشسته از راست: جواد زمان‌زاده دربان، محسن رخصت طلب، داود رنجبر

خوابی که با شهادت محسن تعبیر شد

از دیگر شهدای راوی، شهید محسن فیض و از نوادگان ملامحسن فیض کاشانی است. او سال ۶۲ در کنکور شرکت کرد و با رتبه خوب در رشته عمران دانشگاه صنعتی امیرکبیر قبول شد. بلافاصله بعد از کنکور، برای دوره آموزشی پادگان امام حسین (ع) رفت و همان سال برای اولین بار به جبهه اعزام شد. او ۵ بار همراه رفقای مدرسه و دانشگاه در عملیات‌های مختلف شرکت کرد و۳ بار مجروح شد. او مدتی روایت‌گر حماسه آفرینی رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا بود و سرانجام در عملیات تکمیلی کربلای ۵ همراه با تعدادی از دوستانش به شهادت رسید و خواب مادرش را تعبیر کرد. شب قبل از آخرین اعزام محسن به جبهه، مادرش تا صبح پشت در اتاق محسن قدم می‌زد، شاید یاد خواب سال‌ها قبل افتاده بود، سال‌هایی که هنوز نه جنگی بود و نه حتی حرفی از انقلاب، مادر خواب دیده بود پلاکی به گردن محسن است که روی آن با رنگ سرخ نوشته‌اند «شهادت».

حسین سومین شهید خانواده بود

حسین جلایی‌پور از دیگر شهدای راوی جنگ است که در سال‌های ۶۰ و ۶۱ دو برادر بزرگ‌ترش، محمدرضا و علیرضا به شهادت رسیدند. با توجه به اینکه برادرانش به شهادت رسیده بودند، برای خانواده سخت بود که حسین هم به جبهه برود. اما حسین به بهانه آنکه خط مقدم نمی‌رود و پشت جبهه می‌ماند به جبهه رفت. مدتی در واحد مهندسی رزمی در جبهه حضور داشت. اما بار آخر از طرف بخش جنگ دفتر سیاسی سپاه پاسداران به عنوان راوی در عملیات کربلای ۴، روایت‌گر حماسه‌آفرینی‌های لشکر ۵ نصر بود. او در روز چهارم دی سال ۶۵ در عملیات کربلای ۴ و در حین روایت‌گری در کنار پل نو خرمشهر بر اثر اصابت ترکش دشمن به شهادت رسید.

با ساک پر از کتاب راهی جبهه می‌شد

شهید راوی حمید صالحی فردی باهوش و نکته‌سنج بود که سال‌های اول انقلاب، درس و مدرسه که تمام می‌شد، همراه رفقایش می‌رفتند خیابان انقلاب و جلوی دانشگاه تهران در بحث‌های سیاسی با گروهک‌ها و مجاهدین خلق شرکت می‌کردند و گاهی حتی کارشان به زد و خورد هم می‌کشید. او در تابستان سال ۶۰، تازه دوم دبیرستان را تمام کرده بود که برای اولین بار برای چند هفته به جبهه رفت و با گروه جنگ‌های نامنظم شهید چمران همراه شد.

شهدای راوی دفاع مقدس

با این وجود در آبان ماه همان سال به همراه ۷ نفر از همکلاسی‌هایش، اولین گروه دانش‌آموزان مدرسه مفید بودند که برای آموزش به پادگان امام حسین (ع) رفتند و بعد از آن در عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس شرکت کردند. حمید در عملیات بیت‌المقدس مجروح شد. تابستان سال ۶۱ سه ماه به جبهه رفت، اما سال چهارم دبیرستان که شروع شد، برای کنکور درس خواند و در دانشگاه تهران رشته مکانیک قبول شد.

او در اواسط سال ۶۵ به پیشنهاد یکی از دوستانش به بخش جنگ دفتر سیاسی سپاه پاسداران رفت و در عملیات کربلای ۴ روایت‌گر حماسه‌های رزمندگان تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (ع) شد. از زمانی که دوست و همرزمش حسین جلائی‌پور شهید شد، حمید دیگر آرام و قرار نداشت. تا اینکه در عملیات تکمیلی کربلای ۵  در حالی که فرمانده گروهان در گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود و عمده‌ی رزمنده‌های آن، بچه‌های دوره‌های مختلف مدرسه‌ مفید بودند، با چهار نفر دیگر از هم مدرسه‌ای‌هایش به فیض عظمای شهادت رسید.

حمید کتاب‌های متعددی در کتابخانه‌اش داشت. او هر وقت می‌خواست به جبهه برود، ساکش را پر از کتاب می‌کرد که در اوقات فراغت بخواند. حتی وقتی می‌دید مادرش می‌خواهد خوراکی برایش بگذارد، می‌گفت: مامان تو فکر کردی ما آنجا گرسنه هستیم؟ می‌خواهیم چکار کنیم این‌ همه خوراکی؟ از همه چی واجب‌تر کتاب است.

۱۱ ماه قبل از شهادتش قبر خود را نشان کرد

شهید محمد (سعید) امیری‌مقدم از دانش‌آموزان دبیرستان مفید بود که سال ۶۴ در رشته ریاضی فیزیک دیپلم گرفت و بلافاصله در کنکور سراسری همان سال شرکت کرد و با رتبه ۸۱ در رشته‌ مهندسی عمران دانشگاه تهران پذیرفته شد. او در زمان تحصیل بارها عازم مناطق جنگی شد تا اینکه سرانجام در ۲۵ دی ماه سال ۶۶ در عملیات بیت المقدس ۲ در ماووت به شهادت رسید. شهید راوی حمید صالحی، دایی سعید بود که وقتی به شهادت رسید سعید خودش او را داخل قبر گذاشت. بعد هم به قبر کنار حمید که خالی بود اشاره کرد و به دوستانش گفت اینجا جای من است.

۱۱ ماه بعد وقتی سعید شهید شد، خانواده به بهشت زهرا (س) مراجعه کردند تا اگر قبر خالی نزدیک حمید بود پیدا کنند. از کارگری که آن اطراف کار می‌کرد، پرسیدند: آیا شما جای خالی این اطراف سراغ دارید، کارگر کنار مزار حمید را نشان داد و تعریف کرد که مدتی پیش اینجا را برای شهیدی کنده بودیم که پدرش پشیمان شد و پیکر پسرش را به شهرستان برد و ما دوباره قبر را پر کردیم، کسی اطلاع ندارد که این قبر خالی است. این گونه شد که شهید سعید امیری‌مقدم در کنار دایی حمید آرام گرفت.

ردیف پایین از راست: چراغی، شهید حسین اله‌داد، علی ایزدی، اسدالله توفیقی، امیر رزاق‌زاده؛ ردیف وسط از راست: شهید امیری مقدم، مهدی خداوردی، حمیدرضا فراهانی، احمد نیک‌روش، محسن رخصت‌طلب؛ ایستاده از راست: سمیعی، حسین ساجدی، محمد شریعتی، سیدعلی خاتمی، مسعود سرمدی، مهدی انصاری، محمد افخم، الیاس حضرتی

شهید راوی هادی درودیان با شروع جنگ تحمیلی و پس از تشکیل دفتر جنگ در دفتر سیاسی سپاه، برای ثبت و ضبط وقایع جنگ به کردستان اعزام شد و عنوان عضو اصلی دفتر سیاسی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) در کنار فرماندهانی چون شهید محمد بروجردی مشغول به خدمت شد. او بیش از یکسال و نیم در مناطق کردستان علیه ضد انقلاب فعالیت کرد. او سپس از کردستان به جبهه‌های جنوب اعزام شد و در عملیات والفجر مقدماتی روایت‌گر حماسه‌های رزمندگان لشکر۱۴ امام حسین (ع) بود. درودیان در سال ۶۲ چند بار به عنوان رزمنده از لشکر ۲۷ عازم صحنه‌های نبرد شد و سرانجام در عملیات خیبر در منطقه طلاییه به شهادت رسید.

شهیدان سیدحسین ابوالسباع، محمد اسحاقی، تقی رضوانی، علی فتحی، سیدمحمد گرکانی، سعید عیسی‌وند، حسین‌الله‌داد، نادر صباغیان و مجید صادقی‌نژاد از دیگر شهدای راوی دفاع مقدس هستند که ثبت تاریخ دفاع مقدس را برای همیشه مدیون خود کردند.

منبع: فارس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.