تحولات منطقه

 بهره‌مندی از تجربه نظام‌های آموزشی دنیا با هدف ارتقای سطح داشته‌های داخلی، شعار تکراری بسیاری از مدیران نظام تعلیم و تربیت ما بوده است.

اصلاح ساختار آموزشی  با کپی‌های ناکارآمد!
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

گاه این هدف در نگاه تقلیدی از کره جنوبی و ژاپن و گاه در ضرورت پیاده‌سازی الگوهای سنگاپور و هنگ‌کنگ تجلی یافته است.واقعیت آن است اگر این رویکرد، عالمانه، آگاهانه و با مطالعه و زمینه‌سازی و بومی‌سازی انجام پذیرد می‌توان امیدوار بود نظام تعلیم و تربیت موفق به تولید مستقل دانش و تجربه شود. 
محمود رضا اسفندیار، کارشناس آموزشی و عضو شورای راهبردی تعلیم و تربیت مجمع متخصصان و نخبگان ایران در گفت‌وگو با ما به بهانه پیشنهاد ضرورت اجرای طرح مدارس فنلاندی این موضوع را مورد نقد قرار داده است.

آیا طرح‌هایی که تاکنون برای پیاده کردن نظام آموزش مدرسه‌ای و الگوبرداری از تجربه سایر کشورها از سوی دولت‌های مختلف ارائه شده توانسته مؤثر و کارآمد باشد؟ 
بیش از سه دهه است تلاش‌هایی مدون و منسجم صورت گرفته تا در قالب مطالعاتی تطبیقی بتوان از الگوهای موفق نظام آموزش مدرسه‌ای در ساختار داخلی بهره‌برداری کنیم که نتیجه آن جز کپی‌برداری‌های ناشیانه فاقد بسترها و پیش‌نیازهای لازم و در نتیجه افزودن بر چالش‌های قبلی نبود؛ به نحوی که هر وزیر تلاش کرد با طرحی نو مبتنی بر کپی‌برداری از کشورهای توسعه یافته منجی آموزش مدرسه‌ای باشد اما به دلیل نبود زیرساخت سخت‌افزاری لازم و نگرش همسو با تحقق آن مدل‌ها در نهایت به واسطه ناکارآمدی در اجرا یا تن به استیضاح دادند یا استعفا. 

به‌تازگی برخی از کارشناسان آموزشی صحبت از ضرورت اجرای طرح مدارس فنلاندی می‌کنند. به نظر شما این الگو می‌تواند به ترمیم ساختار آموزشی مدارس ما کمک کند؟
همان‌طور که اشاره کردید با توجه به سیاست اداره ارزان آموزش مدرسه‌ای که بیش از سه دهه با فراز و نشیب در جریان بود و در هشت ساله اخیر شیب صعودی به خود گرفت حالا موضوع مدارس فنلاندی به عنوان الگوواره جدید از سوی برخی چهره‌ها مطرح می‌شود که اتفاقاً خود آن‌ها خلاف آن را در حوزه عمل طی سال‌های اخیر در پیش گرفتند و همین موضوع محل سؤال است. البته ثمرات مثبت تحقق این الگوی موفق جهانی در صورت تغییر برخی نگرش‌ها بر هیچ اهل‌نظری پوشیده نیست اما ترویج گفتمان آن بدون تغییر در سیاست اداره ارزان آموزش مدرسه‌ای و نگاه مصرفی به این حوزه در نزد برخی سیاست‌گذاران مؤثر در شورای عالی آموزش و پرورش یا شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص، مصداق سالبه به انتفاء موضوع است.
به نظر من تاکنون آنچه به‌ویژه در سه دهه اخیر در حوزه آموزش مدرسه‌ای شاهد بودیم و صرفاً در دولت دهم تا حدی ترمز آن کشیده شد دقیقاً خلاف جهت مدل حاکم بر نظام آموزش مدرسه‌ای فنلاند بوده و هست. 

چرا این الگو نمی‌تواند در کشور ما چاره‌ساز مشکلات نظام آموزشی باشد؟
شاخصه ویژه نظام آموزشی فنلاند توسعه عدالت آموزشی هم در مفهوم اولیه و هم ثانویه آن با تمرکز بر مدارس دولتی و دوری از خصوصی‌سازی و طبقاتی کردن آموزش و تربیت معلم متخصص از بهترین استعدادهاست، اما آنچه ما انجام داده‌ایم استحاله سیاست تربیت دبیر در دانشگاه‌های معتبر و مادر تخصصی از درون با مضمحل ساختن فلسفه وجودی آن‌ها، مثل دانشگاه تربیت معلم تهران با سابقه بیش از یک قرن تربیت معلم بوده است.
علاوه بر این، اقدامات دیگری را نیز انجام داده‌ایم مثل تجمیع مراکز تربیت معلم در شکلی کوچک‌تر به نام دانشگاه فرهنگیان و نبود توسعه کمی و کیفی آن برخلاف برنامه ششم و نص سند تحول بنیادین یا تخصیص ظرفیت دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی به‌ویژه در رشته‌های فنی و مهندسی به رشته‌های غیر هنرآموز در سال‌های گذشته و بازگشت دوباره ظرفیت‌ها در سه سال اخیر برای تأمین دبیر فنی هنرستان‌ها.
علاوه بر این‌ها موضوعاتی مثل جایگزینی سیاست تأمین معلم از محل ماده ۲۸ دانشگاه فرهنگیان، خرید خدمات، نهضت سوادآموزی، مربیان پیش‌دبستانی، سرباز معلم، حق‌التدریس آزاد، حق‌التدریس شاغلان و بازنشستگان و دو سال اخیر طرح خلاف نظام طبقه‌بندی مشاغل معلمان با ۳۰ ساعت کار در هفته به‌عنوان معلم تمام وقت به جای سیاست مؤثر و مفید سابق تربیت معلم و تضعیف آن به‌ویژه در دو دهه اخیر را دنبال کرده‌ایم.
متأسفانه آموزش و پرورش در این سال‌ها به جای کیفیت‌بخشی، بهینه‌سازی، توانمندسازی و برقراری نظام سنجش صلاحیت حرفه‌ای برای افزایش و ارتقای کیفی و انگیزشی جامعه معلمان به سمت سیاست مخرب اداره ارزان آموزش و پرورش گام برداشت و به همین حد بسنده نکرد و علاوه بر آسیب به شیوه جذب، نگهداشت و توانمندسازی نیروی معلم متخصص مدارس را نیز از آفت‌های این سیاست بی‌نصیب نگذاشت.
همچنین شاهد رشد تقریباً دو برابری مدارس خصوصی در هشت سال اخیر در استمرار سیاست پیشین اما با شیبی بیشتر، تنوع‌بخشی به مدارس دولتی اعم از عشایری، نمونه مردمی، هیئت امنایی، شبانه‌روزی، بزرگسال عادی و ایثارگران، راه دور، وابسته، اقلیت و ایتام تا نمونه دولتی، سمپاد و عادی دولتی  بودیم که خروجی فاجعه‌بار این طبقاتی ساختن آموزش را در نتایج دو سال اخیر آزمون ورودی دانشگاه‌ها به وضوح 
می‌توان دید.حال اگر قرار است این الگو را پیاده کنیم باید ببینیم چه تمهیداتی برای عملیاتی ساختن آن در نظر گرفته شده و با کدام برنامه عملی قابل ارزیابی و پایش به‌طوری‌که دوباره شاهد هدررفت منابع، اتلاف وقت و انرژی جامعه معلمان و افزودن چالشی بر چالش‌های موجود نباشیم.

پیشنهاد شما چیست؟ آیا باید الگوی مدارس فنلاندی را کنار گذاشت؟
می‌توان با ترویج گفتمان مدارس فنلاندی که فی نفسه می‌تواند منشأ اثرات مفیدی باشد پیش از برداشتن گام اجرایی آن، پیش‌نیازهای مهم به‌ویژه تغییر رویکرد اداره ارزان آموزش و پرورش در راستای توسعه عدالت آموزشی و تحقق احیای کمی و کیفی مدارس دولتی را عملیاتی کنیم چرا که تاکنون کپی‌برداری‌های فاقد پیش‌نیازهای لازم از الگوهای موفق جهانی برون‌داد قابل دفاعی نداشته است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.