ستارخان قراچهداغی که با حکم مجلس شورای ملی و تصویب یک قانون،مفتخر به لقب «سردار ملی» شد، وی پس از مدتها تحمل رنج و درد ناشی از اصابت گلوله در واقعه پارک اتابک، در تنهایی و رنج دار فانی را وداع گفت و پیکرش را در باغ طوطی حرم حضرت عبدالعظیم(ع) به خاک سپردند. با گذشت بیش از یک قرن از آن واقعه شوم و محاصره شدن نیروهای آذربایجانی و همراه ستارخان در پارک اتابک، هنوز هم راز مرگ او و یارانش، در هالهای از ابهام است. چه شد که به ناگاه، از قهرمان ملی ایران، با سُرب داغ پذیرایی کردند و تنش را مانند قلبش، زخم زدند؟ آیا این اقدام هم، بخشی از پروژه مصادره مشروطیت بود؟
پرسشهای بیپاسخ
وقتی از تاریخ انقلاب مشروطه صحبت میکنیم، عموماً مجبوریم به سراغ کتابهایی برویم که توسط افراد خاص، با گرایشهای مشترک نوشته شدهاست؛ روشنفکرانی که معمولاً عادت ندارند وقایع را آنگونه که هست روایت کنند؛ اما حقیقت آن است که بسیاری از اتفاقات رخ داده در همان دهه اول استقرار نظام جدید در ایران، مانند رازی سر به مُهر باقی ماندهاست؛ اینکه چرا آیتالله سیدعبدالله بهبهانی، یکی از ارکان مشروطیت در ایران را، در بیرونی خانهاش به گلوله بستند؟ اینکه چرا آخوند خراسانی، مرجع عالیقدر شیعه که به دلیل نگرانی از تسلط غربگرایان بر امورات مسلمانان در ایران، راهی تهران شده بود، در کرمانشاه و بدون هیچ سابقه بیماری، یکباره دار فانی را وداع گفت؟ اینکه چرا علامه نائینی، دستور داد نسخههای کتاب «تنبیهالامه و تنزیهالمله» را که در جانبداری از مشروطیت به رشته تحریر درآورده بود، جمع کنند و از بین ببرند؟ اینکه چرا بعد از اعدام و شهادت شیخ فضلالله نوری و رسیدن خبر آن به نجف، آخوند خراسانی که در ظاهر مخالف شیخ شهید بود، سخت برآشفت و با عتاب به فرزندش گفت: مگر تو مرده بودی که گذاشتی شیخ را بر دار کنند؟ میبینید؟ تاریخ پر است از این ابهامات عجیب و غریب که هر کس با رأی خود آن را تفسیر میکند و ماجرای کشته شدن سردار ملی هم، پروندهای روی همین پروندههاست.
یک حقیقت تلخ
بگذارید حقیقتی تلخ را درباره این واقعه تاریخی به شما بگویم؛ سردار ملی و یارانش که بعد از واقعه به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، یکه و تنها پرچم آزادیخواهی را بالا نگه داشته بودند، مانند آیتالله بهبهانی و دیگران، قربانی نقشههایی شدند که مشروطهخواهان تندرو و کسانی که اغلب سر در آخور این و آن سفارت داشتند، کشیدند. با استقرار مشروطیت و فراهم شدن زمینه فعالیت بیشتر برای این افراد، دیگر دوران فعالیت آنهایی که با عشق به دین و میهن به این عرصه پا گذاشتند، تمام شده انگاشته میشد؛ حالا باید انجمنهای مشکوکی مانند انجمن باغ میکده یا افراد غربگرایی چون سید حسن تقیزاده فرمان هدایت مشروطیت را به دست میگرفتند و متأسفانه، ستارخان که با هیچ بیوطنی، عقد اخوت و پیمان برادری نبسته بود، به بهانه قانون خلع سلاح هدف قرار گرفت و با تنی مجروح، چهار سال را در بستر بیماری گذراند تا با درد و رنج دار فانی را وداع گوید، اما ماه هیچ وقت پشت ابر پنهان نمیماند.
نظر شما