مدیرعامل پرسپولیس صبح دیروز در گفتوگو با رسانه های خبری مدعی شد من وارث یک دنیا بدهی هستم و بدون شک کار آسانی نخواهم داشت، پس باید با درک صحیح از شرایط، از من توقع داشته باشید.
درویش همانند تمام مدیران پیشین باشگاه پرسپولیس از یک تاکتیک نخ نما شده بهره گرفت تا اگر نیاز به بهانه تراشی برای پوشش ناکامی هایش شد، بتواند موضوع بدهیهای سنگین این باشگاه را به عنوان راه فرار خود انتخاب کند، در حالی که هواداران باشگاه پرسپولیس با این ترفند کاملاً آشنایی دارند و به خوبی به خاطر دارند تا به امروز موضوع بدهیهای باشگاه پرسپولیس روشی برای مخفی کردن ناتوانی مدیران وقت این باشگاه بوده است.
دقیقاً جملاتی که امروز رضا درویش به آن متوسل شده را پیش از این صدری، سمیعی،رسول پناه، انصاری فرد، طاهری، عرب و حبیب کاشانی نیز بیان کرده بودند و به نوعی توانستند زیر سایه این اتفاق عملکرد پر حرف و حدیث خود را پنهان کنند و از طرفی بر حجم این بدهیها بیفزایند و بدون تأمین منابع مالی از این باشگاه خارج شوند.
اما یک پرسش ساده و مهم برای علاقهمندان به فوتبال و هواداران باشگاه پرسپولیس به وجود آمده که آیا مدیران باشگاه پرسپولیس که قبل از انتخاب برای سمت مدیرعاملی به هزاران روش متوسل می شوند، متوجه میزان بدهی این مجموعه نشدند که بلافاصله پس از انتخاب از آن به عنوان یک میراث شوم نام می برند؟
و مهمتر از آن آیا برای وزیر ورزش و اعضای هیئت مدیره، بررسی توانمندیهای مدیرعامل دارای اهمیت نیست که هر فردی به عنوان متولی و مدیرعامل این مجموعه انتخاب می شود از حجم بدهیها و مطالبات معوقه گلایه میکند؟ اگر قرار به انتخاب یک فرد معمولی برای مدیریت باشگاه پرسپولیس باشد که قطعاً از رضا درویش و امثال او هزاران و شاید میلیونها نفر توانمندتر وجود دارد، پس چه ضرورتی به انتخاب آنهاست؟
درویش یا می تواند یا نمی تواند، اما حقیقت تلخ اینجاست که انتخاب چنین گزینه ای نشان میدهد آقای وزیر با انتخابی دم دستی صرفاً تلاش کرد هواداران پرسپولیس را از سر خود باز کند تا شاید میزان انتقادها به وی و دستگاه ورزش کاهش یابد.
نظر شما