آیتالله العظمی صافی گلپایگانی مرد خدا و پناه مردم بود. پیش از آن تماس تلفنی از دفتر ایشان نامش را در میان مراجع تقلید شنیده بودم. میگفتند نماد حوزه سنتی است. اما همیشه نمیتوان به شنیدهها و گفتهها بدون شناخت کافی تکیه کرد.
دقیقاً دهه مهدویت ۱۲ یا ۱۳ سال پیش بود، آقای محسن اکبری از دفتر آیتالله تماس گرفت و از مطالبی که درباره حقانیت اسلام و تشیع در کتاب مقدس با سرکلیشه پاورقی به قلم احمد عبداللهزاده مهنه منتشر میشد، تشکر کرد. او مراتب تشکر آیتالله صافی را به ما رساند. برایم جالب بود. مگر ایشان فرصت مطالعه روزنامه هم دارد؟
علاقه بی حد و حصر آیتالله به امام زمان(عج) موجب شد درخواستم را برای نگارش یادداشتی برای میلاد حضرت ولیعصر(عج) بپذیرد و این آغازی بود برای نزدیک به ۱۳ سال همکاری و همراهی یک مرجع تقلید با روزنامه امام رضا(ع).
روزنامه قدس یا همان روزنامه امام رضا(ع) را به دلیل انتساب مبارکی که به آستان مقدس ثامنالحجج(ع) داشت میپذیرفت، همراه بود و برایش قلم میزد. تصور دستان چروکیده و کمر خمیده پیرمرد متواضع و فروتن حوزه شیعه که بر میز خمیده و برای آگاهی مخاطبانِ یک روزنامه مینویسد برایم زیباترین تخیل و تصویری است که در دوران روزنامهنگاری در ذهن خود ترسیم کردهام.
از خدمت به مهدی(عج) تا خدمت به مردم
آیتالله صافی گلپایگانی که او را شیخالفقهاء و المجتهدین و شیخالمراجع میخوانند بیشتر دوست میداشت او را «خادم المهدی» بنامیم. همین روحیه خدمتگزاریاش موجب شد اولین یادداشت را برای قدس بنویسد و در ادامه «منتخبالاثر» همچنان نگارنده برای مهدویت بود.
مرجع مهدوی زمانه ما، خدمت به فرهنگ مهدویت را از آیتالله بروجردی به یادگار داشت. آیتالله صافی در حوزه علمیه در مسیر خدمت به توسعه فرهنگ مهدویت بینظیر بود و کتابهای زیادی نیز در این زمینه نوشت و پاسخگوی شبهات مهدویت بود. غنای علمی آثار آیتالله و جایگاه معنوی و علمی او هرگز مانع ارتباط بیبدیل ایشان با مردم نشد. آیتالله صافی گلپایگانی را میتوان یکی از مردمیترین مراجع تقلید در عصر ما نامید. کسی که بیهیچ ریایی علمش را در اختیار مردم میگذاشت و راهش را به روی مردم نمیبست.
کسانی که زیارتهای ایشان را در حرم مطهر رضوی یا حرم حضرت معصومه(س) دیدهاند به خوبی میدانند این مرجع تقلید در مسیر زیارت نیز با همه خلوصی که در زیارت داشت، به ابراز احساسات مردم بیتوجهی نمیکرد.
آیتالله صافی تنها بهخاطر نوشتن کتب مهدوی و بنیانگذاری دهه مهدویت یک مرجع مهدوی نبود، ایشان به دلیل تواضع مثالزدنی در برخورد با دیگران مصداق بارز اخلاق نبوی در عصر حاضر بود. بوسه آیتالله بر دستان طلبه سیاهپوستی که آمده بود به دست مرجعش ملبس به لباس روحانیت شود، تعظیم و بوسه بر چادر بانویی که در حرم خدمت ایشان رسید تا ابراز ارادت کند و پاسخ بیدریغ به نیاز مخاطب روزنامه امام رضا(ع) گوشهای از خدمات آیتالله صافی بود که تنها از یک خادمالمهدی و یک مرجع مردمی میتوان انتظار داشت.
«چوب پَر» خدمت در دستان یک مرجع تقلید
در سالهایی که گذشت، توفیق انتشار دهها یادداشت و سه مصاحبه از آیتالله العظمی صافی را در صفحات روزنامه داشتم. یادداشتها و سخنانی که جز برای دفاع از حریم اهلبیت(ع) نوشته نشد. گاهی اوقات ما نگارنده حال و هوای روحانی یک مرجع خادم بودیم. او خادم کشیک هشتم امام رضا(ع) بود و در هر بار تشرف به مشهد، سر پُست خدمت حاضر میشد.
آیتالله العظمی صافی هر بار که به آستان فرشته پاسبان حضرت ثامنالحجج علی بن موسیالرضا(ع) مشرف میشد، با چشمانی اشکبار و مشتاق دیدار یار، اذن دخول را قرائت میکرد و به پابوسی حضرت میرسید. در تمام مسیر از ورودی تا روضه منوره با روی باز و لبخند بر لب پاسخگوی ارادت زائرانی بود که به ایشان ابراز علاقه میکردند.
آیتالله صافی اعتقاد داشت از آداب زیارت آن است که زائر با خضوع کامل قدم به حریم یار بگذارد و خود را در محضر او ببیند؛ به همین خاطر هرگاه اراده میکرد به زیارت مضجع شریف حضرت علی بن موسیالرضا(ع) مشرف شود، در بدو ورود به حرم، عصای خود را تحویل میداد و با عصا وارد حرم نمیشد تا مبادا خلاف ادب نسبت به آن حریم ملک پاسبان باشد و اینگونه متواضعانه و با ادب کامل به عتبهبوسی آن حضرت تشرف میجست. عتبهبوسی و دعا و نماز زیارت که ادا میشد، از همان بالا سر از روضه منوره خارج میشد.
او نزدیک به نیم قرن بود که ردای خدمت حضرت رضا(ع) را بر دوش داشت و در نوبت خدمت خادمان کشیک هشتم مشتاقانه «چوب پَر» مرسوم خدام را به دست میگرفت. سپس وارد دفتر خدام شده و دفتر بزرگی را که اسامی خادمان در آن ثبت شده امضا میکرد. پس از امضا و ثبت دفتر، در همان کسوت خادمی حرکت میکرد و در ورودی صحن به روضه منوره میایستاد و در حالی که ذکری را زمزمه میکرد با همان «چوب پَر» خادمی به راهنمایی زائران حضرت میپرداخت.
علی(ع)؛ الگوی تکریم مردم
سخن گفتن و نوشتن از اهلبیت(ع) و دفاع از حریم ولایت از ویژگیهای مرحوم آیتالله صافی بود. مشتاقانه و عاشقانه مینوشت و سخن میگفت. یکی از ماندگارترین مصاحبههای او درباره حضرت علی(ع) بود.
مرجع تقلید شیعیان درباره شخصیت والای امیرالمؤمنین(ع) گفت:«حضرت علی(ع) بزرگترین نشانه خداوند است. آن حضرت، بزرگترین نشانه و آیت خدای متعال در علم و قدرت و سائر صفات برجسته اوست و در عالم امکان مانندی جز پسر عمش رسول خدا(ص) ندارد. همو که حضرت رسول حامی بینظیر او بود. آن سَرور در جانفشانی، اسوه و در نصرت حق و اقامه عدل، یگانه و در اعلاء کلمةالله فوقالعاده بود».
ایشان در پاسخ به پرسشی درباره الگوپذیری از سبک زندگی علوی گفت: «زهد و سادهزیستی علوی از نکات برجسته زندگی امام اول شیعیان است. آن حضرت در عین حالی که رهبر مسلمانان و حاکم بر آنان بود، با ضعفا ترحم و با فقرا مواسات داشت. بسیار ساده بود و زندگیاش با فقیران مساوی یا کمتر از آنان بود. در خوراک و پوشاک نیز سادهزیست بود. آنچه ما درباره امیرالمؤمنین و مولیالموحدین میگوییم، چون قطرهای است در مقابل دریا و ذرهای است در مقابل خورشید. عقول جهانیان و زبان ستایشگران، کوچکتر و نارساتر از آن است که حق این امام همام را ادا کند».
رابطه مردم و حکومت را مهمترین اصل در حکومت اسلامی میدانست و به سیره حکومتی امام علی اشاره داشت: «امام علی(ع) الگوی تکریم مردم است. حاکم باید بهقدری به مردم نزدیک باشد که هر کس در هر رتبه و مقامی که باشد، ساده و بیپیرایه در مجلس او بنشیند و از جانب دیگران تحقیر نشود. علی(ع) زمامداری بود که حوائج خود را شخصاً عهدهدار میشد. هر گاه امام به بازار میرفت و کالایی میخرید، خودش آن را به منزل حمل میکرد و هنگامی که مردم درخواست میکردند که ما عهدهدار میشویم میفرمود: «رَبُّ الْعِیَالِ أَحَقُّ بِحَمْلِه». (بحار الأنوار؛ ج۴۱، ب۱۰۵، ح۱)
از دیگر صفات و ویژگیهای ایشان به عنوان حاکم اسلامی مواظبت بر بیتالمال بود. گاهی اوقات در حالی که بیتالمال مسلمین در اختیارش بود، شمشیر خود را در معرض فروش میگذاشت.
امام علی(ع) در بحث همنشینی با فقرا نیز سرآمد است. حضرت زمامداری بود که همواره با ضعیفان و بینوایان مصاحبت داشت و از آنها دلجویی میکرد و به کارها و شکایات و مظالم، شخصاً رسیدگی مینمود».
دوری حاکمان از مدح و ثنای مردم، توجه به معیشت مردم، سادهزیستی مسئولان و... نکاتی بود که آیتالله صافی از حکومت علوی برای حکومت اسلامی متذکر میشد.
تأسی به مکتب جعفری
یکی از ویژگیهای بارز آیتالله صافی، شخصیت ارزنده علمی او بود. شخصیتی که در حوزه قم و نجف مورد توجه علما و فقها و مراجع بود. مؤلف ۸۰ اثر علمی بیبدیل و معلم و استاد بزرگان حوزه شیعی.
شاید به جرئت بتوان سیره علمی ایشان را برگرفته از روش علمی امام صادق(ع) دانست. روشی که در دومین مصاحبه آیتالله با روزنامه قدس بهخوبی ترسیم شد تا چراغ راه دانشجویان و طلاب دینی باشد: «علت اینکه حضرت صادق(ع) در بین ائمه(ع) در این حد موفق به نشر علوم اسلامی و معارف قرآنی شدند که حتی به این مناسبت، مذهب شیعه به نام آن حضرت معروف و جعفری نامیده شد، این است که اوضاع و احوال سیاسی زمان آن حضرت این فرصت نشر معارف و علوم را فراهم کرد که حضرت بتوانند بیش از سایر اهلبیت(ع) به این عمل اقدام کنند چرا که عصر آن حضرت، عصر ضعف بنیامیه و قیام مردم علیه حکومت آنها بود و حکومت بنیعباس هم اگر چه تأسیس شد اما در آغاز کار، قدرت اِعمال سیاست روی مدارس، مجالس علمی و معارف اسلامی را نداشت و برای علاقهمندان به علم و دانشپژوهان، فرصتی پیدا شد که بتوانند عمیقانه علوم اسلام را بررسی و مطالعه کنند؛ از این جهت از اطراف برای کسب علم از حضرت صادق به آن حضرت رو آوردند و حضرت در این فرصت توانستند معارف اسلام و حقایقی را که تا آن زمان مخفی مانده بود آشکار و در اختیار مردم بگذارند».
ما عبد حقیر حضرت مولاییم
آیتالله صافی گلپایگانی با «سرآغاز مدینه فاضله» برای مهدی موعود نوشت، از «مریم دوران» گفت و تأکید میکرد «فاطمیه یک تاریخ است».
او به شهادت همه کسانی که میشناختندش، مدافع بیهمتای حریم اهل بیت(ع) بود و افتخار نوکری امام هشتم را اینگونه سر داد: «من خادم خادمان درگاه رضا/ درگاه عطا و کرم و جود و سخا... درگاه امام هشتمین طور لقا/ سلطان سریر ارتضا نور خدا... ما عبد حقیر حضرت مولاییم/ در خط ولا ثابت و پابرجاییم... در روضه او اگر چه کم از موریم/ از دولت لطف و کرمش آقاییم».
و سرانجام خادم و مدافع حرم در آخرین نوشتهاش برای قدس در میلاد پر برکت امام رضا(ع) پذیرش ولایت اهل بیت را «شرط قبول توحید» خواند و نوشت: «چه عرض کنم در وصف و مدح آن کسی که بزرگان علم و دانش از فریقین، او را با بالاترین عبارات و الفاظ ستودهاند و بیان مثل حقیر، الکن و نارسا از وصف حتی قطرهای از اقیانوس بیکران عظمت شخصیت آن حضرت است؛ اما از باب شکرگزاری نسبت به ولایت آن پیشوای علم و معرفت، چند کلمهای را عرض میکنم: مرا بس است همین افتخار و عزت و شأن/ که از ازل ز ولایش به گردنم رسن است... هزار سال سراید مدیحش ار «لطفی»/ هنوز حرف نخستین و مطلع سخن است».
نظر شما