به گزارش قدس آنلاین، پخش مستندهای تاریخی به ویژه تاریخ معاصر ایران چند سالی است که باب شده است. این رویه در شبکه های ماهواره ای فارسی زبان بیشتر نمود داشته است. این شبکه ها با تقطیع تاریخ و به هم چسباندن تصاویری خوش رنگ و لعاب تلاش می کنند دوران پهلوی را برای جوانانی که آن دوره را ندیده اند، پر زرق و برق و زیبا نشان بدهند.
جعل تاریخ به روایت دربار!
آنها با جعل تاریخ تصویری دروغین از واقعیت ایران در آن زمان به تصویر می کشند و با تحلیل های دروغین تلاش می کنند فساد و ناکارآمدی آن زمان را لاپوشانی کنند. اما دراین باره مستندسازان ما هم بی کار ننشسته اند و طی سال های اخیر با استفاده از آرشیو موجود اقدام به تولید مستندهایی کرده اند که روایتگر تاریخی است که رسانه های معاند در حال پنهان کردن آن هستند.
پخش مستند «بی دربار» به کارگردانی نقویان
یکی از این مستندسازان مهدی نقویان است. او تا به حال مستندهای بسیاری را با موضوع تاریخ پهلوی و همچنین انقلاب اسلامی تولید کرده است. جدیدترین ساخته او نیز «بی دربار» نام دارد که بناست هر شب ساعت 20:20 از شبکه یک سیما پخش شود.
این مستند تاریخی پژوهشی بر اساس مصاحبه های صوتی سران رژیم پهلوی در مصاحبه با دانشگاه هاروارد استخراج شده است و فساد و آشفتگی دربار پهلوی در ایام منتهی به انقلاب اسلامی را روایت می کند.
مهدی نقویان در اولین تجربه مستند سریالیاش سراغ موضوع انقلاب اسلامی رفت و نتیجه آن مجموعه جذاب «در برابر طوفان» شد. او پیش از این مستندهای «برادران»، «رمز و راز ملکه»، «گاو خشمگین»، «بازی»، «زخم تازه» و ... را ساخته بود که تقریبا تمام آنها مورد توجه جشنوارههای سینمای مستند قرار گرفته است.
نقویان به فرم خاصی از روایت مستند رسیده است. او تاثیر ادبیات داستانی و انسش با رمان و قصه را دلیل فرم تازهاش میداند. گفتوگوهای پشت میزی و متعدد به هیچ وجه در مستندهای نقویان جایی ندارد. حضور تصاویر آرشیوی دیده نشده و ناب یکی از مزیتهای مستندهای اوست که بر جذابیت کارهایش افزوده است.
ساخت مستند تاریخی چه دشواری هایی دارد؟
نقویان درباره ساخت آثار تاریخی که از تصاویر آرشیوی در آنها استفاده می شود، می گوید:کار آرشیوی یک سختی و یک راحتی دارد. راحتی آن اینست که نمایش آرشیو قدیمی به دلیل جذابیتهایش برای مخاطب، آنها را به خوبی جذب «فیلم» میکند و قلاب کارگردان گیر میکند؛ سختی آن هم این است که وقتی تکنیک مستند همین میشود، ممکن است داستان لو برود و کارهای بعدی سازنده به تکرار دچار شود.
او همچنین درباره جلوگیری از به تکرار نیافتادن در این عرصه تاکید می کند که روایتهای متفاوتی را بیان کردهام تا به این تکرار دچار نشوم، او درباره راه کارش نیز عنوان می کند: عقبه این ماجرا همانطور که گفتم به علایقم در خواندن رمان و دیدن فیلمهای مختلف برمیگردد. در سینما، تخیل کارگردان را میبینیم اما در رمان باید فضایی که نویسنده توصیف کرده را فضاسازی و تخیل کنیم. این خلاقیت آدم را میجوشاند. البته من رمانهای پست مدرن نویسندههایی مثل «پل استر» و «کورت ونه گات» را خیلی دوست دارم که معمولا نوشتههایشان را یک شبه میخوانم. روایتهای عجیب و غریبی از آنها دیدهام که در هیچ جا محدود نمیشوند.
نقویان درباره دسترسی به آرشیوها هم تاکید می کند: کسی هم به این سادگی آرشیو در اختیار مستندساز قرار نمیدهد. سوژههایی انتخاب کردم تا بتوانم آرشیوش را از اینترنت دانلود یا خریداری کنم. با همین نگاه، «گاو خشمگین» را ساختم که مورد توجه قرار گرفت. بعد از آن هم سراغ موضوع نظام حکومتی بریتانیا رفتم و در نتیجه، مستند «رمز و راز ملکه» را ساختم. قبل از «رمز و راز ملکه»، مدیران شوخی میکردند و میگفتند که من را با نام «گاو خشمگین» میشناسند[میخندد]. دوست دارم ژانرهای دیگری را تجربه کنم، البته در «برادران» تجربه جدیدی داشتم. البته در روایت تاریخ معاصر دستمان به شدت باز است و نقطه پایانی وجود ندارد.آرشیو غنیای داریم که اگر بخواهیم برای روایت تاریخ معاصرمان از آن استفاده کنیم، دستمان به شدت باز است ولی مستندسازهای ما به تاریخ معاصر روی خوشی نشان ندادهاند. انگار کسی دغدغه اینکار را نداشته است اما واقعا این عرصه نقطه پایانی ندارد. فضای بسیار خوبی برای کار و تولید مهیا است.
نمی خواستم روزشمار تاریخی بسازم
وی ادامه می دهد: اکثر کارهایی که ساختهام سیاسی بوده است. مستند سیاسی محتوای سنگینی دارد که شاید مخاطب نتواند با آن ارتباط بگیرد، ما با همین آگاهی به تحقیق و نوشتن سناریو ورود میکنیم. یک سری شاخ و برگهایی در روایت حوادث وجود دارد که برای جذابیت مستند آنها را اضافه میکنیم.
نقویان درباره ساخت مستند «در برابر طوفان» نیز عنوان داشت: به مدلی دچار شده بودم که صرفا دغدغههای شخصی خودم را میساختم. از وقتی مرکز مستند حوزه هنری راه افتاد، ظرفیتهای انقلاب اسلامی برای ساخت آثار درست هم فعالتر شد. مدیر مرکز مستند حوزه هنری چند بار با من این موضوع را مطرح کرد که قصد دارد راجع به پهلوی کاری را تولید کند. قرار شد دو مجموعه درباره پهلوی اول و دوم ساخته شود؛ پهلوی اول را به آقای فارسی سفارش دادند و پهلوی دوم را قرار شد من بسازم. البته آن زمان واقعا به عظمت کار واقف نبودم. معلوم نبود چه چیزی میخواهیم، فقط قرار بود راجع به پهلوی دوم مستند بسازیم اما نمیدانستیم قرار است پرتره محمدرضا باشد یا چیز دیگری. اگر قالبی را مشخصا سفارش دهند قطعا راحت تر کار میکنیم اما دوستان اعتماد زیادی داشتند و گفتند فعلا کار تحقیقاتی را شروع کنیم. دوست نداشتم متن مستند به این شکلِ روزشمار تاریخی باشد. احساسم این بود که مخاطب در میان روایتهای سنگین تاریخی گیر میکند و همراه نمیشود. دنبال روایت دیگری بودم و میخواستم این ساختار را تغییر دهم اما دیگر فرصت این کار مهیا نشد. به هر حال نگذاشتم جذابیت اثر از بین برود و در نهایت خدا را شاکریم که به خوبی دیده شدیم.
این مستندساز در پاسخ به این پرسش که گفتید در مواجهه با آرشیوها فقط شاهد پروپاگاندای پهلوی بودید و احتمال میدادید که پروژه شکست بخورد. استراتژی جدید چه بود؟، توضیح داد: واقعا نگران شدم اما توانستیم این تعرف و تمجیدها را در خدمت متن بیاوریم. مثلا میبینیم که محمدرضا کارخانه ذوبآهن اصفهان را افتتاح میکند. حتما میخواستم از این تصاویر استفاده کنم. تحقیق کردیم، درآمدهای نفتی پایین آمده بود، محمدرضا خط لوله رایگان انتقال انرژی به روسیه احداث میکند، آنها هم در برابر این کار، کارخانه ذوبآهن را در ایران ساختند. شاه در سال 1346 خط لوله را کشید اما روسها 6 سال بعد کارخانه ذوب آهن را با سرمایهای حدود 20درصد از سود انتقال انرژی از ایران برایمان ساختند.
ذوب آهن در آن مقطع هیچ سوددهی نداشت و حتی واردات آهن ارزانتر از تولید بود. کارخانه بدون نگاه کارشناسی در وسط بیابانی احداث شده بود که آب، برق و گاز نداشت و حملونقل مشکل اساسی داشت. همه این هزینهها باعث میشد فولاد وارداتی ارزانتر تمام شود. خب ما همه اینها را گفتیم و بعد تصاویر شکوهمند افتتاح کارخانه را هم نمایش دادیم!
چگونه منصفانه تاریخ را روایت کنیم؟
وقتی حرف از مستند تاریخی به میان میآید کار سخت میشود چون کارگردان از طرفی میخواهد روایت منصفانه از تاریخ داشته باشد و از طرفی خودش هم حتما درباره انقلاب اسلامی قضاوت دارد. در بعضی کارهای تاریخی با نوعی تساهل مواجهیم که دیگر فیلمساز را از آن طرف بوم میاندازد. مثلا در گفتار متنش اصرار دارد بگوید «آقای خمینی» تا لابد القای بیطرفی کند و بتواند مخاطب خاکستری را جذب کند.
در همین نهادهای انقلابی میبینیم که فیلمسازِمان در مخاطب حل میشود و میگوید که باید برای قشر خاکستری و سیاه هم کار کنیم، باید همه را جذب کنیم. این غلط است که بیاییم قشر خاکستری را هدف قرار دهیم و برای او و با ذائقه او فیلم بسازیم. ما باید فیلم خوبی بسازیم که قشر خاکستری هم همراه شود. این اتفاق باید بیفتد نه اینکه ما از اصولمان دست بکشیم تا قشر خاکستری خوشش بیاید. واقعا فکر میکنید BBC مستند انقلاب میسازد تا جریان مذهبی را همراه کند؟ نه! او اصولی دارد و حرفهای آن را بیان میکند تا بخش زیادی از جماعت مذهبی هم مخاطبش شوند.
مدیران باید این را درک کنند که نباید انفعالی برخورد کنند، باید کاری جذاب و دقیق ساخته شود تا همه اقشار را درگیر کند. «در برابر طوفان» را برای قشر خاکستری نساختم اما کارمان را آنقدر دقیق انجام دادیم که آنها هم مخاطب فیلم شدند. تعریف روایت منصفانه این نیست که انقلابیگری و اصول خودمان را کنار بگذاریم. قرار است تاریخ را روایت کنیم و قرار نیست تحلیل شخصی خودمان را قرار دهیم اما این به معنای کنار گذاشتن آرمان نیست. وقتی تاریخ را درست ورق بزنیم، دیکتاتورها خودشان را نشان میدهند.
در همین نهادهای انقلابی که مطرح کردید، به کفی از استانداردها در حوزه تولید مستند بسنده شده است. بیشتر کارها شامل چند گفتوگوی پشت میزی است که قدری هم آرشیو دم دستی به آن اضافه شده و در نهایت اسم مستند رویش گذاشته میشود. سیر مستندمان در فرم چندان صعودی نیست، هرچند حرفهای خوبی مطرح میکنیم.
منبع: فارس
انتهای خبر/
نظر شما