بهروز شعیبی، فیلمساز تجربههای جدید است. او در کارنامه کاریاش سراغ موضوعات مختلفی رفته است از عاشقانه سیاسی «سیانور» گرفته تا پرداختن به یک پرونده فساد اقتصادی در «روز بلوا» اما آنچه بیش از همه در کارنامه فیلمسازی او عیان است پرداختن به روابط انسانی در فیلمهای اجتماعی اوست. او در «دارکوب» و «دهلیز» نشان داد به خوبی میتواند از پسِ نمایش روابط پیچیده انسانی بربیاید و این بار در «بدون قرار قبلی» توانست شکل کاملتری از این پیچیدگی روابط انسانی و سفر درونی شخصیتها را نشان دهد.
فیلم در نیمه نخست با یک گره آغاز میشود؛ وصیت پدری برای دخترش که ۳۰سال او را ندیده است. اگرچه نیمه ابتدایی فیلم که در آلمان میگذرد کمی کند است اما هر چه درام پیش میرود، کلاف پیچیده روابط انسانی فیلم بازتر میشود و ریتم فیلم هم سرعت بیشتری پیدا میکند، تعدد لوکیشن در نیمه دوم فیلم به تند شدن ریتم فیلم کمک میکند. حرم مطهر رضوی، خانهای قدیمی در مشهد، خیابانهای شهر امام رضا(ع)، آسبادهای نشتیفان و روستای تاریخی کنگ، لوکیشنهای دیدنی این فیلم علاوه بر تهران و برلین هستند.
ادای دین فیلمساز به زادگاهش
شاید بتوان گفت شعیبی با ساخت «بدون قرار قبلی» که بخش مهم قصهاش در مشهد و حرم امام رضا(ع) میگذرد، دین خودش را به زادگاهش ادا کرده است. او در این فیلم علاوه بر اینکه به مسئله بازگشت آدمی به ریشههایش اشاره دارد، مجالی نیز به خودش برای بازگشت داده است. توجه به موسیقی منطقه خراسان، عروسی محلی، لهجه مشهدی و عناصر بومی دیگر نشان از توجه فیلمساز به مسئله هویت و ریشه دارد، اگرچه در این بین بیدقتیهایی هم دیده میشود مثلاً عروسی محلی که در روستای کنگ برگزار میشود به شیوه کرمانجهای شمال خراسان است یا اینکه لباس کفشدارهای حرم با اینکه لباده و شلوار مشکی است اما پشت میز کفشداری، روپوش سبز رنگ بر تن میکنند. شعیبی که خودش زاده مشهد است و آشنا به لهجه مشهدی اما گویی سالها زندگی در پایتخت، او را همچنان در مشهدِ ۲۰سال پیش نگه داشته است، نرگس و شوهرش که نقش زوج مشهدی را ایفا میکنند چنان در صحبت کردن با لهجه مشهدی اغراق میکنند که از شیرینی این لهجه میکاهند تا جایی که مخاطب را دلزده میکند این در حالی است که مشهدیها بین خودشان مشهدی حرف میزنند اما عموم آنها با غیرمشهدیها با لهجه صحبت نمیکنند. شخصیت مرد از پسِ اجرای لهجه مشهدی بهتر از بازیگر زن (الهام کردا) برآمده است، کردا در ادای لهجه غلو میکند. البته از موقعیتهای شیرین و بامزهای که شعیبی در روابط اعضای یک خانواده مشهدی ایجاد میکند نباید گذشت، توجه به ظرافتهای رفتاری و تعارفات مشهدی از بخشهای جذاب و قابل توجه فیلم است. دقت در جزئیات و یادآوری خاطرات نوستالژیک نیز از دیگر نقاط قوت «بدون قرار قبلی» است که نشان از تسلط فیلمساز به اتفاقات کوچک زندگی و تیزبینی او دارد.
سکانس طلایی فیلم
فیلمی که افتتاحیه آن با مرگ آغاز میشود، پایانش به چشمه جاری حیات وصل میگردد. صحنه پایانی فیلم را میتوان سکانس طلایی آن دانست جایی که پسربچه بیماری که از بیقراری رنج میبرد به نقطه آرامش میرسد. این پلان میتوانست اسیر شعارزدگی شود اما هوشمندی فیلمساز در ایجاد پیشینه برای شخصیتها، او را از این دام رهانید. بیماری اتیسم پسربچه به تراژیک شدن این صحنه کمک میکند، بازی انفرادی کودک و چرخیدن در دایرهای فرضی وسط صحن که میتوان آن را نمادی از بازگشت به خویشتن دانست یا نگاه سراسر بهت «الکس» به صدای نقارهزنی، عاری از شعار بود؛ چرا که این توجه به پیرامون و اشیا، ویژگی بچههای اتیسم است. توجه به مشکلات بچههای اتیسم و نحوه مواجهه درست با آنها نیز از نقاط قوت فیلم بود که هم به پیشبرد درام کمک کرد و هم وجه آگاهیبخشی به جامعه را داشت. در این فیلم با وجود یکدستی در بازیها، بازیگران اصلی ایفای نقش شاخصی ندارند. از پگاه آهنگرانی، مصطفی زمانی و صابر ابر نقشآفرینی ویژهای نمیبینیم اما این نامها میتوانند به فروش فیلم در گیشه و تبلیغات آن کمک کنند.
نظر شما