اهمیت این موضوع بهقدری است که رهبر معظم انقلاب بارها بر رفع آن به عنوان یکی از اولویتهای اصلی آسیبهای اجتماعی در کشور تأکید کردهاند. ایشان در بخشی از فرمایشات خود در سال ۹۶ میفرمایند: این حاشیهنشینیها بهخاطر وضع نابسامان روستاهاست که [به شهرها] میآیند و الان یکی از مشکلات کشور شده حاشیهنشینی و مفاسدی که در حاشیهنشینی شهرها به وجود میآید و آسیبهای اجتماعی فراوان. اما با همه این اوصاف روزبهروز بر جمعیت حاشیهنشینها افزوده میشود. این حرف ما نیست».
به دلیل تأثیر این معضل در ایجاد آسیبهای اجتماعی نخست باید آن را بهدرستی شناخت و سپس برای درمان آن نسخه قابل اجرایی نوشت.
حسین اکبری، پژوهشگر اجتماعی و عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی در گفتوگو با ما ضمن ارائه تعریفی از حاشیهنشینی، به مشکلات فرهنگی و اجتماعی پیشرو و راههای درمان آن اشاره میکند.
شما جامعهشناسان به چه مناطقی حاشیهنشین میگویید؟
در اینکه به چه منطقهای حاشیه گفته میشود دیدگاههای مختلفی وجود دارد. اما یک دیدگاه مرسوم که معمولاً در شهرها مورد استفاده قرار میگیرد موضوع خدمات شهری است. حاشیه اغلب به محلی گفته میشود که از امکانات شهری برخوردار نیست و با نوعی از عقبماندگی در دسترسی به این خدمات مواجه است.
بخشی از دیدگاهها نیز با نگاه اقتصادی حاشیه را مناطقی میدانند که حاشیهنشینان با ساختار اقتصادی شهر چندان ترکیب نشدهاند و جزو نظام اقتصادی شهر نیستند. اما وقتی میخواهیم از نگاه جامعهشناسی، اجتماعی و فرهنگی حاشیهنشینی را تعریف کنیم، حاشیه و حاشیهنشینی را مناطقی میدانیم که نتوانستهاند در نظام اجتماعی شهر ادغام شوند و جزئی از شهر به مثابه یک کلیت و یک نظام قرار نگرفته و ساکنان آن در حاشیه شهر به زندگی خود ادامه میدهند.
ما اینجا با واژهای به نام ادغام اجتماعی مواجهایم که در حقیقت مناسبات اجتماعی و روابطی را که بین حاشیهنشینان با متن شهر وجود دارد مورد بررسی قرار میدهد و برهمین اساس گفته میشود حاشیه جایی است که نتوانسته در نظام اجتماعی شهر ادغام شود و در آن، فرهنگ خاصی در کنار فرهنگ اصلی شهر شکل گرفته است. اما اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم وقتی همه اینها کنار هم قرار میگیرند، چه رویکردهای مدیریتی یعنی رویکردهایی که به لحاظ کالبدی و ساختاری حاشیه را بررسی میکنند و چه رویکردهایی که به لحاظ فرهنگی و یا اقتصادی و اجتماعی حاشیه و حاشیهنشینی را بررسی میکنند همه این دیدگاهها جایی به اسم حاشیه را میسازند و اساساً نمیتوانیم حاشیه را صفر و یک در نظر بگیریم و بگوییم یک جا حاشیه هست و یک جا حاشیه نیست، چراکه حاشیه دارای درجه است و برخی از مناطق این ویژگیها را بیشتر دارند و حاشیهایتر هستند و برخی از مناطق کمتر. بنابراین همه مناطقی که به آنها حاشیه گفته میشود از ویژگیهای یکسانی برخوردار نیستند؛ بلکه به لحاظ ویژگی و مؤلفههایی که برای حاشیهنشینی در نظر گرفته میشود، میتوانند از طیفی از مناطق کمتر حاشیهای تا مناطق بیشتر حاشیهای طبقهبندی شوند اما همه آنها به درجاتی هر یک از این ویژگیها را دارند.
چه تعداد محله حاشیهنشین در کشور وجود دارد؟
این موضوع با توجه به تعریف محلههای حاشیهنشین در دستگاههای مختلف متفاوت است، اما براساس آمار اعلام شده، بین ۱۱ تا ۱۴میلیون نفر حاشیهنشین در کشور داریم که در مناطقی از کشور این آمار بیشتر هم عنوان شده است، چراکه ما با یک پدیده نسبتاً گسترده در کلانشهرها روبهرو هستیم و پیشبینی میشود افراد بیشتری ساکن این مناطق باشند و حتی در اطراف شهرهایی مثل چابهار و سبزوار که برخی از مؤلفههای توسعه را دارند نیز حاشیهنشینی شکل گرفته است. بنابراین حاشیهنشینی مختص کلانشهرها نیست و ممکن است با مقیاس کوچکتر در سایر شهرها نیز شکل گرفته باشد.
آیا حاشیهنشینی با تعریفی که در ذهن جامعه وجود دارد همیشه برای شهرها مشکلزا بوده است؟
خیر. این مسئله رویکرد مردمی است که در متن شهر ساکن هستند و نسبتی به حاشیه دارند که در اصطلاح به آنها برساخت، داغ ننگ یا استیگما میگویند. یعنی تعریفی که مردم متن شهر از حاشیه با عنوان پایین شهری و یا تعریفهای دیگری که عموماً بار منفی به همراه دارد؛ در واقع حاشیه به یک برچسب تبدیل میشود که به برخی از مناطق شهر به عنوان مناطق مشکلزا، آسیبزا یا دارای مشکلات فرهنگی داده میشود و این برچسب موجب اختلال در روابط بین حاشیهنشینان با مردم متن شهر میشود.
این نگاههای متفاوت به حاشیهنشینی در این خصوص چقدر درست است؟
مطالعات ما در این زمینه نشان میدهد تراکمی از انواع آسیبها و مشکلات اجتماعی در این مناطق وجود دارد که میتواند دلایل مختلفی داشته باشد و یکی از این دلایل تراکم زیاد جمعیت است. بنابراین این نگاه منفی وجود دارد و یکی از موانع ادغام نواحی حاشیه در متن شهر است.
مشکلات فرهنگی و اجتماعی حاشیهنشینی چگونه قابل حل است؟
یکی از مهمترین ویژگیهای آسیبها و مشکلات فرهنگی و اجتماعی، قابل کنترل بودن و قابل حل بودن مشکل است. شاید ما نتوانیم به طور کامل مشکلات این حوزه را حل کنیم اما حتماً میتوان این مسائل را مدیریت کرد تا کاهش پیدا کند. اینکه چه اقداماتی باید انجام شود باید عوامل سببساز آنها را شناسایی کنیم. به عنوان نمونه در مناطق حاشیه شهر فقر و وضعیت معیشت یکی از مهمترین مادر مسئلههایی است که جریان زندگی را در این مناطق شکل میدهد و موجب بروز آسیبها میشود. بنابراین تا زمانی که فقر در این نواحی حاکم باشد، آسیبها هم وجود دارند و باید توجه داشت آسیبها و مسائل اجتماعی به شکل شبکهای با هم مرتبط هستند یعنی در جایی که فقر وجود دارد، اعتیاد هم بهوجود میآید که خود اعتیاد میتواند دوباره موجب گسترش فقر شود. به این ترتیب اگر بخواهیم به سراغ مدیریت این نوع آسیبها برویم باید با یک نگاه سیستمی و جامع به انواع آسیبها، مسائل اجتماعی و مشکلات مناطق حاشیه باشد و در واقع مادر مسئلهها را بشناسیم و بدانیم متغیرهای اهرمی که میتوانند کل سیستم حاشیه شهر را به یک فاز مثبت ببرند چه چیزهایی هستند.
یکی از مشکلات ما در حال حاضر در خصوص نواحی حاشیه شهر این است که یک رویکرد سیستمی جامع نسبت به حاشیه شهرها و مسائل و موضوعات آنها نداریم، بلکه عمدتاً سازمانها و نهادهایی هستند که هر یک به شکل منفرد و جزیرهای اقداماتی را انجام میدهند و عملاً هماهنگی و انسجامی در عملکرد کلی آنها وجود ندارد.
به اعتقاد من باید ابتدا یک نگاه سیستمی و کلنگرانه برحاشیه شهرها حاکم شود و بدانیم روی کدام قسمت و کدام مسئله حاشیه شهر متمرکز شویم تا بتواند بیشترین تأثیر را بر کلیت سیستم حاشیه شهر بگذارد. باید بدانیم وقتی در مورد ساکنان حاشیه شهر صحبت میکنیم، منظورمان یک عده افرادی که هیچ چیز ندارند نیست، بلکه ظرفیتهای بسیار زیادی در حاشیه شهرها وجود دارد. این روزها توانمندسازیهای داراییمحور و اجتماعمحور یکی از مهمترین رهیافتهایی است که سازمانهایی نظیر بانک جهانی برای این نواحی از آن استفاده میکنند. بنابراین میتوانیم از این ظرفیتها، استعدادها و داراییهای محلهمحور با مشارکت خود مردم بهره ببریم و با استفاده از آن، به تعاملی که بین مردم و نهادهای حاکمیتی شکل میگیرد برسیم. اما متأسفانه تاکنون در جلب مشارکت مردم در این نواحی بسیار ضعیف عمل کردهایم.
نظر شما