تحولات لبنان و فلسطین

وارسته، فروتن، سخاوتمند، غیور، متواضع، مجاهد... قبول دارم که شاید استفاده از صفات و عباراتی از این قبیل آن هم برای فقیه درجه یک و تراز اولی مثل «شیخ جعفر کاشف الغطا»، تکراری و عادی به نظر برسد، اما واقعیت این است که برای «شیخ جعفر» باز هم می‌شود واژه و صفاتی را ردیف کرد که هیچ کدام مبالغه یا تعارف به حساب نمی‌آیند.

بنیان‌گذار نخستین بسیج مردمی

به جز همه این صفاتی که خواننده ممکن است آن‌ها را فقط ادای احترام به رهبر شیعیان ۲۰۰ سال پیش حساب کند، شیخ جعفر به تلاش بسیار زیاد برای کمک به فقرا هم معروف بود. یعنی به خوبی می‌دانست بلیه فقر می‌تواند چه بلاهایی به سر مسلمان و جامعه مسلمانان بیاورد. او که خودش زمانی طعم فقر را با گوشت و پوست و استخوان چشیده بود، باور داشت که «فقر هر آن ممکن است به کفر بینجامد».


دشمن فقر

حجت‌الاسلام‌ هادی نجفی از نوادگان دختری شیخ جعفر کاشف الغطاست. او مدتی پیش در تلویزیون حاضر شد و درباره جدش گفت: «شیخ جعفر خودش در ابتدا بسیار فقیر بوده است؛ با این حال نسبت به فقرا توجه ویژه‌ای داشت. ایشان درآمدی که از طریق نماز و روزه استیجاری بدست می‌آورد را نیز خرج فقرا می‌کرد و حتی هزینه ازدواج جوانی را که از او کمک خواسته بود، به این طریق تهیه کرد... هر کسی پول برای شیخ می‌فرستاد، ایشان همان لحظه فقرا را صدا می‌زد و آن پول را بین آن‌ها تقسیم می‌کرد».

همه این تلاش و اهتمام شیخ جعفر نسبت به کمک به فقرا در حالی است که او فقط استاد حوزه و یک روحانی ساده نیست. شیخ پس از درگذشت بحرالعلوم، به رهبری دینی شیعیان عراق و ایران و دیگر کشورها دست یافته بود و شهرت و نفوذ اجتماعی و سیاسی زیادی داشت. یعنی با اینکه پیش از شیخ مرتضی انصاری هنوز ضرورت تقلید از مجتهد اعلم اعلام نشده بود و شیعیان به صورت همزمان از مجتهدان مختلف و بیشتر محلی و منطقه‌ای تقلید می‌کردند، اما در همین زمان، کاشف الغطا عملاً مرجع تقلید شیعیان جهان به حساب می‌آمد.

این دو ماجرا را هم درباره تلاش همیشگی او برای مبارزه با فقر بخوانید. روایت اول: «نقل شده وقتی فتحعلی شاه از او می‌خواهد اگر نیازی دارد بگوید تا برآورده سازد؛ شیخ می‌گوید تو نمی‌توانی خواسته مرا برآورده کنی! شاه می‌گوید چطور با این قدرت و ثروتی که دارم، نمی‌توانم؟ شیخ در پاسخ می‌گوید: اگر می‌توانی فقر را از جامعه ریشه‌کن ساز».  روایت دوم: روزی شیخ جعفر برای نماز ظهر تأخیر کرد و به مسجد نیامد مردم که از آمدن شیخ ناامید شدند، شروع کردند نماز را فرادا خواندن، شیخ رسید و با ناراحتی مردم را سرزنش کـرد که یعنی یک نفر عادل بین شما نیست که به او اقتدا کنید؟ بعد هم خودش به یکی از مسجدی‌های متمول که در حال نماز بود اقتدا کرد. مردم هم به تقلید از شیخ به آن فرد اقتدا کردند. آن فرد کلی شرمنده شد و پس از نماز گفت: یا شیخ نماز عصر را باید خودتان امامت کنید. شیخ اما خودداری کرد. وقتی هم اصرار آن مؤمن را دید گفت اگر پولی بدهی که همین ‌جـا بین فقرا تقسیم کنیم، از امامت تو صرف ‌نظر می‌کنیم! آن مرد پذیرفت و شیخ جعفر پیش از شروع نماز عصر، دستور داد فقرا را جمع کنند و پول‌ها را گرفت و بین آن‌ها تقسیم کرد و بعد به نماز ایستاد. 

نهضت علمی

نام اصلی‌اش «جعفر بن خضر بن یحیی جناجی حلّی نجفی» بود و به خاطر تألیف کتاب ارزشمند «کشف الغطا» ملقب به کاشف الغطا شده بود. اهل فن او را پایه‌گذار یک نهضت علمی در زمان خودش می‌دانند. محمدحسین کاشف الغطا از نوادگان اوست و در کتابی درباره شیخ جعفر می‌نویسد: «به قدری مجتهدین پای منبر درس آشیخ حاضر می‌شدند که شمارش آن برای ما ممکن نبود.

این بدین سبب است که پس از وفات سیدمحمدمهدی بحرالعلوم، منبر تدریس تقریباً منحصر به شیخ جعفر شد و درس بزرگ نجف توسط ایشان القا می‌شد. لذا به نوعی ایشان را باید رکن اساسی تربیت عالمان دینی دانست». اصولاً خاندان «کاشف الغطا»، خاندانی عالم‌خیزند. یعنی اگر به کتاب‌ها و اسناد مختلف درباره این خاندان مراجعه کنید، دست‌کم می‌توانید ۱۵ کاشف الغطای معروف پس از شیخ جعفر را پیدا کنید که همگی اهل علم و فضل و هنر و... بوده‌اند. شاگردانی هم که توسط شیخ جعفر تربیت و بعدها از جمله عالمان نامدار می‌شوند، شمارشان کمتر از ۱۰ یا ۱۵ نفر نیست.

درباره او این را هم گفته‌اند که: جد ۴۰ مجتهد و ۲۷ مرجع تقلید در جهان تشیع است. از برخی علما نقل کرده‌اند که شیخ گفته است: «اگر تمام کتاب‏‌های فقهی شیعه را در رودخانه بریزند و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینه‌‏ام دارم، همه را بیرون می‏‌دهم تا دوباره بنویسند». البته با این همه تلاشی که برای توسعه علم و دانش دارد و بخشی از حواسش هم به وضعیت زندگی مردم است اما زندگی و فعالیت‌هایش به حوزه و حجره و خانه محدود نمی‌شود. برخی‌ها او را بنیان‌گذار نخستین بسیج مردمی برای مبارزه با وهابیان می‌دانند. همان گونه که در سنگر علم و دانش، ریشه اخباری‌گری را می‌زند در میدان عمل هم وقتی وهابی‌ها قدرت پیدا می‌کنند و به نجف هجوم می‌آورند به جنگ علنی با آن‌ها اقدام و مردم را هم در همین راستا بسیج و مسلح می‌کند.  شیخ جعفر در زمان جنگ اول ایران و روسیه به کشورمان سفر می‌کند و با وجود اینکه دل خوشی از حاکمان قاجار ندارد اما به دیدن فتحعلی شاه قاجار رفته، کتاب کشف الغطا را به او هدیه می‌کند و به او اجازه می‌دهد که برای جهاد با روس‌ها، گردآوری سربازان و گرفتن مالیات و زکات از مردم به منظور سامان دادن سپاه اقدام کند. شیخ جعفر پیش از این در رساله «غایه المراد فی احکام الجهاد»، فتوای جهاد داده بود.

این چوب الهی است

آن‌هایی که با شیخ‌جعفر رابطه نزدیکی داشتند و به اصطلاح «اصحاب سرّ» بودند، خبردار شدند که همسرش در خانه با او بداخلاقی می‌کند و حتی او را می‌زند! خدمتش آمدند و گفتند: آقا ما داستانی شنیده‌‏ایم... آیا همسر شما گاهی شما را می‌زند؟ فرمود: بله... قوی‌البنیه هم هست، گاهی که عصبانی می‌شود، حسابی مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد. گفتند: او را طلاق بدهید. گفت: نمی‌دهم. گفتند: اجازه بدهید ما زن‏هایمان را بفرستیم ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی‌دهم. گفتند: چرا؟ گفت: این زن در این خانه برای من از اعظم نعمت‏‌های خداست چون وقتی بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمؤمنین(ع) می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند... گاهی در برابر این مقاماتی که خدا به من داده، یک ذره هوا من را برمی‌دارد. همان وقت می‌آیم در خانه کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود! این چوب الهی است، این باید باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.