گروه ترجمه قدس آنلاین (امیرمحمد سلطانپور) - تد گَلن کارپنتر در سال ۱۹۹۴ در کتاب خود یعنی «فراتر از ناتو: دور ماندن از جنگ های اروپا» می نویسد: «بسط ناتو به سمت شرق، هرگونه که پیش برود روسیه آن را غیردوستانه تلقی خواهد کرد. حتی ساده ترین طرح های گسترش ناتو نیز مرزهای این اتحاد را به مرزهای اتحاد جماهیر شوروی قدیم می رساند. برخی از طرح ها نیز ممکن است جاهطلبانهتر باشد و عملاً خود فدراسیون روسیه را احاطه کند.»
چیزی که در آن سال به طور عمومی شناخته نشده بود این بود که دولت بیل کلینتون در سال گذشته آن یعنی ۱۹۹۳ تصمیم سرنوشتسازی را اتخاذ کرده بود تا برخی از کشورهای سابق پیمان ورشو را در ناتو بگنجاند. دولت او به زودی پیشنهاد دعوت از لهستان، جمهوری چک و مجارستان را برای عضویت ارائه کرد و سنای ایالات متحده افزودن این کشورها به پیمان آتلانتیک شمالی را در سال ۱۹۹۸ تصویب کرد. این اولین موج از چندین موج گسترش عضویت ها در ناتو بود.
حتی همان مرحله اول مخالفت و خشم روسیه را برانگیخت. مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه کلینتون، در خاطرات خود اذعان میکند که «رئیسجمهور روسیه یعنی یلتسین و هموطنانش بهشدت مخالف بزرگشدن ناتو بودند و آن را راهبردی برای بهرهبرداری از آسیبپذیری روسیه و تقسیم اروپا به شرق و غرب و ایزوله کردن آنها میدانستند.» استروب تالبوت معاون وزیر امور خارجه نیز به همین ترتیب نگرش روسیه را توصیف کرد: «بسیاری از روسها ناتو را باقی مانده ای از جنگ سرد میدانند که ذاتاً علیه کشورشان هدایت میشود. آنها اشاره می کنند که ما پیمان ورشو، اتحاد نظامی خود را منحل کرده ایم، پس چرا غرب نباید همین کار را انجام دهد؟»
این یک سوال عالی بود، و نه دولت کلینتون و نه جانشینان آن حتی یک پاسخ قانع کننده نیز برای آن ارائه نکردند.
جورج کِنان، پدر «سیاست مهار» آمریکا که در طول جنگ سرد اعمال می شد، در مصاحبه ای با نیویورک تایمز در دوم می ۱۹۹۸، در مورد آنچه تصویب اولین دور توسعه ناتو توسط سنا بود هشدار داد. کنان گفت: «من فکر می کنم این آغاز یک جنگ سرد جدید است. من فکر میکنم روسها به تدریج واکنشهای نامطلوبی نشان خواهند داد و این عمل بر سیاستهای آنها تأثیر خواهد گذاشت. به نظر من این یک اشتباه غم انگیز است. هیچ کشوری، کشور دیگری را تهدید نمی کرد و هیچ دلیلی برای این کار وجود نداشت.»
حق با او بود، اما رهبران ایالات متحده و ناتو دوره های جدیدی از توسعه ناتو، از جمله اقدام تحریک آمیز برای اضافه کردن سه جمهوری بالتیک به این پیمان را ادامه دادند. این کشورها نه تنها بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودند، بلکه در دوران تزار نیز بخشی از امپراتوری روسیه محسوب می شدند. آن موج گسترش ناتو، اعضای این پیمان را در مرز فدراسیون روسیه مستقر کرده بود.
صبر مسکو در برابر رفتار مداخله گرایانه ناتو به پایان رسیده بود. آخرین هشدار نسبتاً دوستانه روسیه مبنی بر اینکه ائتلاف باید عقب نشینی کند در مارچ ۲۰۰۷، زمانی که پوتین در کنفرانس امنیتی سالانه مونیخ سخنرانی کرد، بیان شد. پوتین در انجا گفت: «ناتو نیروهای خط مقدم خود را در مرزهای ما قرار داده است. گسترش ناتو «یک تحریک جدی است که سطح اعتماد متقابل را کاهش می دهد. و ما حق داریم بپرسیم این گسترش علیه چه کسی است؟ و تضمینهایی که شرکای غربی ما پس از انحلال پیمان ورشو دادند، چه شد؟»
رابرت ام. گیتس، که به عنوان وزیر دفاع در دولت های جورج دبلیو بوش و باراک اوباما خدمت می کرد، در خاطرات خود اظهار داشت که «در مدیریت روابط با روسیه پس از کنار رفتن بوش پدر در سال ۱۹۹۳ به شدت ضعیف عمل شده است. از جمله اشتباهات دیگر ایالات متحده می توان به توافق با دولتهای رومانی و بلغارستان برای جابجایی نیروهای آمریکا از طریق پایگاههای این کشورها اشاره کرد که یک تحریک بی دلیل بود.» گیتس در انتقاد به بوش پسر، اظهار داشت که «تلاش برای وارد کردن گرجستان و اوکراین به ناتو واقعاً پا را بیش از حد فراتر گذاشتن بود.» او مدعی شد که این اقدام ناتو، «نادیده گرفتن جدی آن چیزی بود که روسها به عنوان منافع ملی حیاتی خود میدانستند.»
سال بعد، کرملین نشان داد که نارضایتی اش از تهاجمات مستمر ناتو به منطقه امنیتی روسیه فراتر از اعتراضات شفاهی بوده است. مسکو از تحریک احمقانه دولت غرب گرای گرجستان، در یک حمله نظامی به این کشور استفاده کرد و نیروهای روس را به یک قدمی پایتخت آورد. پس از آن، روسیه برای همیشه دو منطقه گرجستانی را که تمایل به تجزیه طلبی داشتند جدا کرده و آنها را تحت کنترل روسیه قرار داد.
با این حال، رهبران غربی (مخصوصاً ایالات متحده) هشدارهای قرمز را یکی پس از دیگری نادیده می گرفتند. مداخله متکبرانه و تکان دهنده دولت اوباما در امور سیاسی داخلی اوکراین در سال های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ برای کمک به تظاهرکنندگان برای سرنگونی رئیس جمهور منتخب این کشور که طرفدار روسیه بود، وقیحانه ترین اقدام تحریک آمیزی بود که می شد انجام داد و باعث افزایش تنش ها شد. مسکو بلافاصله با تصرف و الحاق کریمه پاسخ داد و جنگ سرد جدیدی با چاشنی انتقام در جریان افتاد.
آیا میشد از بحران اوکراین اجتناب کرد؟
رویدادهای چند ماه گذشته آخرین فرصت برای جلوگیری از بروز جنگ در اروپای شرقی بود. پوتین خواستار ارائه ضمانت های ناتو در مورد چندین موضوع امنیتی شد. به طور خاص، کرملین خواهان تضمین های الزام آور بود مبنی بر اینکه ناتو دامنه حضور نظامی رو به رشد خود در اروپای شرقی را کاهش خواهد داد و هرگز به اوکراین پیشنهاد عضویت نمی دهد. او مصمم بودن خود بر این خواستهها را با افزایش نیروهای نظامی در مرزهای اوکراین نشان داد. پاسخ دولت بایدن به تلاش روسیه برای دریافت امتیازات و تضمینهای امنیتی معنیدار از غرب، ملایم و طفرهآمیز بود. سپس پوتین به وضوح تصمیم گرفت که اوضاع را عوض کند. تلاش واشنگتن برای تبدیل اوکراین به یک مهره سیاسی و نظامی ناتو (حتی بدون عضویت رسمی این کشور در این ائتلاف) ممکن است به قیمت گزافی برای مردم اوکراین تمام شود.
فاجعه اوکراین
تاریخ نشان خواهد داد که رفتار واشنگتن با روسیه در دهههای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، یک اشتباه سیاسی با ابعادی عظیم بود. کاملاً قابل پیش بینی بود که گسترش ناتو در نهایت منجر به فروپاشی غم انگیز و شاید خشونت آمیز روابط با مسکو شود. تحلیلگران درباره عواقب احتمالی آن هشدار داده بودند، اما این هشدارها مورد توجه قرار نگرفت. ما اکنون در حال پرداختن بهای خود بینی و غرور دستگاه سیاست خارجی آمریکا هستیم.
*بازنشر مطالب دپارتمان ترجمه به منزله تأیید یا رد محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان قدس آنلاین منتشر میشود.
نظر شما