بخش مهمی از این درگیریها هم در خراسان متمرکز بود و این وضعیت، امنیت و آسایش شهر مشهد و اطراف آن را هم از بین برد و به تدریج سر و کله راهزنان و دزدان سر گردنه در اطراف شهر پیدا شد. بنابراین زائران حرم رضوی، دیگر امنیت نداشتند و برای رسیدن به مشهد و زیارت بارگاه منور امام رضا(ع) با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکردند. در این زمان جلالالدین محمود داروغه مسئولیت امنیت و آسایش زائران را برعهده گرفت و برای این منظور از هیچ کوششی فروگذار نکرد.
بیتوته راهزنان در قلعه «عماد»
در آن عصر، داروغه مسئولیت انتظامات شهر را برعهده داشت؛ اما از آنجا که شهر مشهد فاقد برج و باروی درست و حسابی بود، محمود باید علاوه بر تأمین امنیت داخل شهر، نیمنگاهی هم به بیرون از آن میداشت تا غفلتاً گرفتار حملات راهزنان و دزدان نشود. این مصیبت زمانی به اوج خودش رسید که گروهی از شورشیان به قصد غارت و چپاول اموال زائران و مجاوران، قلعه عماد در چند فرسخی مشهد را تصرف کردند. قلعهای نزدیک به روستای تاریخی اندرخ که امروزه بقایای آن به قلعه «ماد» شهرت دارد و روزگاری محل سکونت گروهی از اسماعیلیان بوده است. این قلعه به دلیل قرار گرفتن بر فراز کوهی بلند، تقریباً غیرقابل دسترسی بود و به این راحتیها نمیتوانستند وارد آن شوند.
طولی نکشید که دامنه راهزنی شورشیانی که در قلعه عماد مستقر شده بودند، ابتدا به طوس و سپس به مشهد مقدس کشیده شد. روزی نبود که اخبار غارت کاروان زائران و مسافران به مشهد نرسد و پشت مردم را نلرزاند. جلالالدین محمود، داروغه شهر مشهد که دریافته بود جماعت دزدان قلعه عماد را نمیتوان با سرکوبهای معمول عقب راند، تصمیم گرفت با همان نیروهای معدودی که در اختیار دارد و البته با حمایت جمعی از مردم مشهد و نواحی اطراف آن، قلعه عماد را فتح کند و به غائله ناامنی خاتمه دهد.
محاصره قلعه توسط مشهدیها
محاصره قلعه توسط مشهدیها
به این ترتیب در یکی از روزهای بهاری سال ۸۳۰ خورشیدی، محمود داروغه به همراه سربازان و جمع زیادی از مردم، راهی قلعه عماد شد. از آنجا که تعداد دزدان کمتر از نیروهای مشهدی بود، آنها تصمیم گرفتند از درون قلعه به دفاع بپردازند. اما تلاش بیوقفه محمود و فداکاریهای نیروهایش برای تصرف قلعه، عرصه را بر دزدان تنگ کرد و آنها ناچار تقاضای مذاکره صلح کردند. داروغه مشهد که از تزویر و خیانتکاری راهزنان آگاه بود و اعتقاد داشت حملهکنندگان به کاروان زائران، اصولاً قابل اعتماد نیستند، محل مذاکره را مکانی تعیین کرد که بتواند در صورت حمله غافلگیرانه، از پس مهاجمان برآید. جلالالدین محمود به همراه تعدادی از فرماندهان و بزرگان به کنار دیوار قلعه آمدند تا مذاکره کنند. همان طور که داروغه پیشبینی کرده بود، در حین مذاکره، دزدان درصدد قتل وی و همراهان برآمدند. محمود که چنین دید، شمشیر کشید و به همراه یارانش بر سر دزدان ریخت و با حمله سربازان، جنگ مغلوبه شد. اما با وجود فداکاری بسیار، مشهدیها باز هم نتوانستند قلعه مستحکم عماد را تصرف کنند.
یک شگفتانه به موقع
یک شگفتانه به موقع
کمکم محمود داروغه داشت از کسب موفقیت ناامید میشد که یکی از سربازانش به وی خبر داد آهنگری قصد دیدار داروغه را دارد و بر خواستهاش اصرار فراوان میکند. محمود اجازه ملاقات داد و آهنگر به وی گفت: من سالها به قلعه عماد رفت و آمد داشتهام. در یکی از برجهای این قلعه محلی هست که میتوان آن را در ۱۰ روز سوراخ کرد و به داخل قلعه رفت. من هفت روز است مشغول کندن آن هستم و سه روز دیگر کار دارد. هر گاه مشاهده کردی چراغی بر بالای برج روشن شده است، بیدرنگ خود را به آن مکان برسان و قلعه را بگیر. جلالالدین محمود که سخت تحت تأثیر شجاعت و تیزهوشی آهنگر مشهدی قرار گرفته بود، منتظر اقدام وی ماند.
در شب موعود با کمک آهنگر، ۱۰۰ نفر از نیروهای مشهد توانستند به داخل قلعه راه یابند و دروازه ورودی را باز کنند. به این ترتیب راهزنان پنهان شده در قلعه عماد، یا از مهلکه گریختند و یا توسط نیروهای محمود داروغه کشته شدند. ابوالقاسم بابر که در هرات اقامت داشت، پس از شنیدن خبر پیروزی محمود داروغه، وی را مورد تشویق قرار داد؛ اما در آن میان همه فراموش کردند که اگر کمک آهنگر مشهدی نبود، دفع شر راهزنان از سر زائران ممکن نمیشد.
نظر شما