از این دوره تاریخی، یادگارهای متعددی در حرم رضوی وجود دارد. یکی از این یادگاریها، کتیبهای مربوط به سال ۶۱۲ قمری (۵۹۴ خورشیدی) است که شعر آن توسط شاعری به نام عبدالله بن محمود بن عبدالله سروده شده و در بالای ازاره روضه منوره قرار دارد: «بادا هزار بار فزونتر سلام حق / بر تو ایا غریب خراسان امام حق / مشتاق حضرت توام ای سید شهید / حقا که هستم از دل و از جان غلام حق». شواهدی از این قبیل نشان میدهد حرم مطهر اندکی پیش از هجوم مغولان، شاهد مرمت و بهسازی گستردهای در فضاهای داخلی بوده و حتی اقداماتی هم برای توسعه عمرانی آن صورت گرفته است. سنگاب خوارزمشاهی که آن را در همین دوره ساختهاند و محراب بالای سر مبارک، از دیگر شواهد این توجه ویژه به توسعه حرم رضوی است. اما نکتهای که شاید کمتر کسی بداند، این است که چطور خوارزمشاهیان، یعنی دودمانی که چندان در سوابق خود عرض ارادت به ائمه اطهار(ع) نداشتند، ناگهان به فعالیتهای عمرانی در حرم رضوی و توسعه مشهدالرضا(ع) رغبت نشان دادند؟ راز این توجه ناگهانی چه بود؟ آیا خوارزمشاهیان توانستند به مقاصد خود از این رویکرد دست یابند؟
دو دهه پرتلاطم
دورهای که از آن صحبت میکنیم، بین سالهای ۵۷۸ تا ۵۹۹ خورشیدی قرار دارد. این دوران با حمله مغول در سال ۵۹۸ و مرگ سلطان محمد خوارزمشاه در سال ۵۹۹ خورشیدی به پایان رسید و از آن پس، استیلای مغولان بر ایران، همه چیز را به قهقرا کشاند. سلطان محمد پس از به قدرت رسیدن کوشیده بود تا قلمرو خود را از هر جهت توسعه دهد. او در شرق با قراختائیان و غوریان درگیر بود. غوریان که در منطقه بامیان افغانستان امروزی حکومت میکردند، گاه و بیگاه به خراسان هجوم میآوردند. این هجوم پیامدهای بدی برای شمال خراسان و مردم مشهد و اطراف آن داشت. با این حال سلطان محمد توانسته بود موقتاً غوریان را عقب براند و دست به توسعه قلمرو خود در غرب ایران بزند؛ البته او در این مسیر با مشکلی بزرگ هم روبهرو شد.
نقشه سیاسی سلطان محمد
در بغداد، الناصر بالله یکی از آخرین خلفای عباسی که دست بر قضا فردی زیرک و سیاستمدار بود، با سلطان محمد به سختی در افتاد و حاضر نشد او را به رسمیت بشناسد. خوارزمشاه که حاضر نبود مانعی به نام الناصر را پیش روی خود ببیند، تصمیم گرفت خلافت عباسی را منقرض کند. او برای این کار، نقشهای دقیق طراحی کرد و مدعی شد میخواهد خلافت را از عباسیان به علویان منتقل کند. البته هدف اصلی سلطان محمد، کسب قدرت مطلق و روی کار آوردن خلیفهای بود که همه جوره تابع فرمان او باشد. به همین دلیل در سال ۵۹۴ خورشیدی، یعنی درست همان سالی که کتیبه بالای ازاره روضه منوره ساخته شده است، فرمان داد همه مردم در خراسان و مناطق مرکزی ایران با سیدعلاءالملک ترمذی از علویان خراسان، به عنوان خلیفه بیعت کنند. این مسئله سرآغاز تنشهای شدیدی بود که حتی به چند جنگ مهم نیز انجامید؛ اما زور سلطان محمد و الناصر بالله به هم نرسید!
فرصتی که در اختیار شیعیان قرار گرفت
آغاز این ماجرا که از چند سال پیش شکل گرفته بود، فرصتی طلایی در اختیار شیعیان و علاقهمندان به مذهب اهلبیت(ع) قرار داد که بتوانند بیواهمه از اقدامهای دشمنان افراطی و اقدامهای تندروانه و خشن آنها، دست به فعالیتهای عمرانی، مرمت و بازسازی حرم مطهر امام رضا(ع) در مشهد بزنند. ظاهراً سرعت این فعالیتها نیز بالا بوده است؛ چون در مدتی کوتاه، مرمت بخشهای مختلفی از حرم مطهر به پایان رسید و همان طور که اشاره کردیم، توسعه کمی و کیفی اماکن متبرکه نیز در دستور کار قرار گرفت. سلطان محمد خوارزمشاه که شهر به شهر از مقابل مغولان میگریخت، شبی را در حرم مطهر امام رضا(ع) گذراند؛ نقل است که صبح آن روز، بیرون از حرم، دو گربه سیاه و سفید را دید که با یکدیگر در نزاع هستند؛ سلطان محمد به این واقعه تفأل زد و با خود گفت اگر گربه سفید پیروز شود، او دوباره قدرت را بدست خواهد آورد؛ اما نتیجه آن نزاع، شکست گربه سفید بود. سلطان با دیدن این منظره، آشفته و سراسیمه مشهد را ترک کرد.
نظر شما